زنده گینامه قلمی  فشرده
چه مینویسم ، چرا و چه گونه مینویسم و از همسخنانم چه چشمداشتی دارم

 20.03.2020

حمید عبیدی

ملاقات با استاد برهان الدین ربانی- یادواره

بار آخر، من در زمان استاد برهان الدین ربانی برای ملاقات با ایشان به ارگ دعوت شدم. پیش از آن دوبار به درون* ارگ رفته بودم - یک بار به حیث مهندس در سال ۱۹۸۰ برای بررسی وضعیت تعمیرات ارگ و تثبیت نیازهای ترمیماتی آن ها؛ بار دوم هم برای اشتراک در یک جلسه که آن هم به گمانم در همان سال یا سال پستر از آن بود. درون ارگ برای آن نوشتم که چند سالی دفتر کارم در قصر ستور که در عقب ارگ بود و سپس هم تعمیر مقابل ارگ، قرار داشت.

این بار میخواهم در مورد آن چه که به ارتباط به ملاقات با مرحوم استاد ربانی اتفاق افتاد و شاعد عینی اش بودم، بنویسم...ادامه...

 

19.01.2020

حمید عبیدی

از آموزه های اسلامی تا عجایب ملایی

به تاریخ ۲۹ دسامبر سال ۲۰۱۹ من در واکنش به گفته های ملا انصاری ،‌در فیسبوک چنین نوشته بودم :

« مجیب الرحمان انصاری خطیب مسجد جامع گازرگاۀ ولایت هرات، به هوادارانش دستور داده‌است که خود به دستگیری،‌ محاکمه و مجازات متهمان مبادرت بورزند و از جمله مجازات های بریدن دست و سنگسار را جاری سازند...

آن چه که این ملا گفته عملاً‌ دعوت به بغاوت در برابر حکومت و حاکمیت قانون است . اگر چنان شود که وی گفته است،‌ جامعه به جنگل مبدل خواهد شد. به همین جهت وی هم مطابق به قانون و هم مطابق به احکام فقهی مستوجب پیگرد و مجازات قانونی است

این تبصرهٔ کوتاه  با استقبال گسترده هموطنان و همزمان با آن با دشنام های زشت و اتهامات و تهدید های هواداران این ملا علیه نویسنده  مواجه شد. در واکنش به هواداران آقای انصاری من  در چند بخش به نقد منطقی   دیدگاه های آقای انصاری  پرداختم. در پای هر نوشته یادداشت گذاشتم که اگر هواداران آقای انصاری خود توان پاسخگویی منطقی را نه دارند، نوشته را به خود وی راجع سازند تا وی خود به آن ها پاسخ بدهد.   اولتر از همه راجع  آموزه های اسلامی در ارتباط به اخلاق بحث و تبادل نظر نوشتم.  اینک آن سلسله را  در شش بخش به خدمت خواننده گان آسمایی تقدیم میدارم...ادامه...

۲۲-۱۲-۲۰۱۶

حمید عبیدی

سنگ آسمانی ما در مسیر تاریخ

30.10.2016

حمید عبیدی

سفر به مصر «مبارک«

مونیتورهای سالون طیاره آیربرلین در هر مقطع تصاویر، نقشه ها و اطلاعات در مورد پرواز را نشان می دادند. وقتی پرواز بر فراز مدیترانه پایان یافت، مصر با دلتای سرسبز نیل ما را خوش آمدید گفت .

پس از دلتای نیل ، از پنجره ی کوچک طیاره، نیل میان نوارهای سبز دو کناره اش چون مار نیلی رنگ به نظر می رسید. دهکده ها ، شهرک ها و شهرهای کوچک و بزرگ ، در دو سوی نیل از آن ارتفاع همانند مدل هایی که شهرسازان و مهندسان می سازند، به چشم می خوردند.

*

با توجه به نقش نیل در پیدایش یکی از شکوهمندترین تمدن های کهن بشری، ‌منصفانه میبود اگر این سرزمین به جای مصر...ادامه...

09.01.2016

چه گونه ریش مبارک من پدرم را نجات داد

در تابستان ۱۹۹۲ که کابل به دوزخ مبدل شده بود ، با خانواده راه مهاجرت را در پیش گرفتیم.

در راه کابل تورخم در هر پوستهٔ‌ مجاهدین ،‌ موتر باید توقف میکرد. کسانی به موتر مینی بوس سوار میشدند و پس از تفتیش و پرسان و جویان اجازهٔ‌ ادامهٔ ‌سفر را میدادند. تا پوستهٔ سروبی کم و بیش حادثهٔ ‌مهمی رخ نداد.

و اما در پوستهٔ‌ سروبی تفنگداران جوان و تند مزاج از پدرم تذکره اش را مطالبه کردند. پدرم بکسک جیبی خود را باز کرد تا تذکره را از آن بیرون کند. در روی داخلی بکسک پدرم طبق معمول عکس خانواده گی قرار داشت. تفنگدار متوجه عکس شد و با زبان زشت او را مخاطب قرار داد و گفت: نمی شرمی که در این سن و سال نه تنها ریش نداری ، بلکه عکس سیاه سرها...

تفنگدار دیگری که معلوم میشد نفر بالادست تر(۱) است با شنیدن گپ همکار خود با صدای بلند و محکم حکم صادر کرد تا پدرم را از موتر پایین کنند...

من که تا آن وقت آرام نشسته بودم با آواز محکم به حیث ثالث بالخیر که گویی با شخص مورد غضب مجاهدین تفنگ به دست هیچ ارتباط و شناختی ندارم، با قاطعیت گفتم

 

نامهٔ امتنانیهٔ به انجمن حقوقدانان افغان در اروپا

اعطای عضویت افتخاری انجمن حقوقدانان افغان در اروپا

به حمید عبیدی مدیر مسوول آسمایی

حمید عبیدی

چند نکته در مورد اثر ماندگار اسماعیل اکبر

 03.12.2015

حمید عبیدی

مادرم قریشه عبیدی ۸۵ ساله شد

او در شهر کابل به دنیا آمد . هنوز در بطن مادر بود که پدرش قاضی حفیظ الله خان شهید شد. سالیان نخست را با برادر بزرگترش در آغوش پر مهر مادرش بی بی عایشه ، تحت سرپرستی جد پدری اش قاضی عبدالله خان و مادر کلان پدری اش بی بی شکر ،‌ سپری کرد. پس از وفات قاضی عبدالله خان ، مادرش با فرزندان خورد سالش به نزد پدر خود میرزا نظام الدین خان برگشت. هنوز خوردسال بود که مادرش بی بی عایشه نیز چشم از جهان بست . از این به بعد بی بی ملکو مادرکلان مادریش و خاله هایش مادر وار از او مواظبت کردند.

مادرم وقتی به سن مکتب رسید که مکتب رفتن دختران چندان معمول نبود. و اما او خودش تصمیم گرفت ...ادامه...

25 اگست 2015

حمید عبیدی

 یادی از سه بانوی «آهنگ نواز»

برای تکمیل زنده گینامهٔ  محمد آصف آهنگ

10.2014 .09

حمید عبیدی

چند گپ در مورد  ببرک ارغند

من با دکتور ببرک ارغند  چهل سال  پیش آشنا شدم. این آشنایی ما به زودی به دوستیی مبدل شد که  از فراز و نشیب های زمانه نه تنها آسب پذیر نشده ،‌ بل عبور از این آزمون ها آن را استوارتر و ژرفتر ساخته است.

من آن آثار داستانی ببرک ارغند را که در افغانستان نوشته شده اند ،‌ خوانده بودم. و اما در مهاجرت با خواندن «پهلوان مراد و اسپی که اصیل نبود»‌ با ببرک ارغند روماننویس دوباره آشنا شدم.

من پس از خواندن «پهلوان مراد و اسپی که اصیل نبود، به حیث یک خواننده  نظرم را در مورد این رمان نوشتم. شاید بهتر است بگویم احساسم را چنان که بود نوشتم:

«وقتی رمان « پهلوان مراد و اسپی که اصیل نبود » را در دست گرفتم ، با بی میلی ناشی از پیش داوری  شروع به خواندن آن کردم...ادامه...

 

1393.05.02 مطابق به 04.2014 .25

حمید عبیدی

خوابِ بیداری

 

خوابِ بیداری

- ...

- آمده ام تا از دسته گلی زیبایی که هنگام خاکسپاری ام ،‌ برایم هدیه کردید ، ‌تشکر کنم و ...

- ضرور نیست گپ بزنید،‌ من میتوانم بدون مشکل آن چی را که در ذهن تان میگذرد ،‌ بخوانم.

- بلی ، بلی ،‌ شما مرا در...ادامه...

طنزها

طنز تلخ تاريخ ما

من ، در نظر ندارم تا به اصل و نسب و زادگاه و تاريخ تولد و اوصاف و سجاياي والاي روشنفكر بپردازم و براي اثبات گپهایم نقل قولهایي از ناموران شرق و غرب بيآورم . كاكه شيرو ، نه پژوهشگر است ، نه دانشمند و نه هم كارهء ديگر ...

...بنده از روي چشمديد و قضاوت عقل ناقص خودم ، ميتوانم بگويم كه روشنفكران افغانستان گرچه همه بن منورالفكر بن معارف بودند ، امّا در گذشته به صورت عموم به سه رستهء عمده تقسيم ميشدند: 

1 - روشنفكراني كه به همدگر رفيق خطاب ميكردند و لقب شان چپ بود

2 - روشنفكراني كه به همدگر برادر خطاب ميكردند و لقب شان راست بود

3- روشنفكراني كه با دستهء اول و دوم هيچ رابــطه يي نــداشتـــند و جمعي از آنان خود شان را مليگرا و گروهي ديموكرات ميگفتند و شماري از آنان به همديگر شان "انديوال" خطاب ميكردند ، و امّا ، اكثريت اين رسته كه با همدگر شان نيز هيچ پيوندي نداشتند يا پيرو حزب...ادامه...

با ورود به صفحه آثار طنزی از جمله می توانید این طنزها را هم بخوانید: آشنایی ؛ «زنده باد » - زنـــده بـــاد؛ با عريضهء رفيق ش. شيرآغا به دفتر اعليحضرت شاه سابق؛ کلینتونخند؛ عشق با چادری و سایر آثار

نقاشی و طراحی

نقاشی روی ظروف سفالی
تابلوها

طرح ها

 

فوتوگالری

فوتوگالری
 

د استادمحمد اعظم عبیدي د ژوند او ادبي آثارو  څېړنه

Mohammad Azam Obaidi
څیړونکی:  شهد رحیمي

لارښود استاد: پوهندوی دوکتور عزیزالله جبارخیل

تقریظ:

پوهاند دوکتور مجاور احمد زیار

څېړنوال دکتور عبدالغفور لېوال

سرمحقق زلمی هیوادمل

ادیټور: باز محمد عابد

ډیزاین : همایون حمید

د چاپ نیټه: ۱۴۰۲ هـ ل

 کتاب چاپی در لولو - کلیک


از ما تا ملت

مجموعهٔ‌مقالات در راستای گفتمان هویت، ملت و ملتگرایی در افغانستان


در دو جلد

 جلد اول به صورت چاپی در لولو -کلیک
 جلد اول در فورمات پی دی اف -کلیک

جلد دوم به صورت چاپی در لولو - کلیک
 جلد دوم در فورمات پی دی اف -کلیک
 

توضیحات در مورد کتاب

Diskur Nation

از اسلام رحمانی

تا

عجایب ملایی

مجموعهٔ‌ مقالات 

 

نویسنده: حمید همایون عبیدی

کتاب چاپی در لولو - کلیک

کتاب در فورمات پی دی اف - کلیک

 

حمید عبیدی 

HamidObidi-Book-UCAU«تاریخ همهٔ‌ما  را محکوم کرده است»

مجموعهٔ مقالات و مباحثات  

در بخش نخست این مجموعه مقالهٔ «تاریخ همهٔ‌ما را محکوم کرده است»، که در راستای درس ها از ۷ و ۸ ثور نوشته شده ، ‌همراه با واکنش ها در مورد آن و نیز  بحثی در نقد از «ح د خ ا »،  و چند ضمیمهٔ‌مرتبط جا داده شده است.

بخش دوم شامل چهار مقاله در مورد سیاست روسیه در قبال افغانستان است.

بخش سوم، شامل یک مقاله در مورد استعمار نو و امپریالیزم نو است

در بخش چهارم  چند مقاله و  تبصره به ارتباط تجاوز روسیه بر اوکرایین را میتوانید بخوانید. این مقالات و تبصره ها عمدتاً در واکنش به موضع پوتالینیست های افغان نوشته شده است.  

 

دریافت کتاب در فورمات پی دی اف

از بن تا بنبست و شکست

Bonn

این مجموعه شامل  نوشته هایم از ۱۱ سپتمبر  سال ۲۰۰۱ تا ۱۱ سپتمبر سال ۲۰۲۱ در رابطه  به مسایل سیاسی، ‌اوضاع و انکشافات  افغانستان و  مسایل مرتبط به  افغانستان، ‌است- از سرمقاله های مجلهٔ‌  آسمایی گرفته تا سخن روز در پورتال آسمایی و  نیز مقالات و نوشته های دیگر در مجلهٔ  آسمایی، پورتال آسمایی و نیز صفحه ام در  فیسبوک. 

البته به صورت استثنایی چند مصاحبه ام نیز   که در منابع یاد شده منتشر گردیده اند،‌ از  نظر  ارتباط موضوعی در این مجموعه  گنجانیده شده اند. 

متن اصل نوشته های شامل در این مجموعه در  منابعی که قبلاً ذکر شد، قابل دسترس اند؛ و اما،‌ این مجموعه کار خوانندهٔ‌ علاقه مند را  ساده تر میسازد.

ش از نشر مجموعه از کسی نه خواستم تا در مورد آن  چیزی بنویسد. و صد البته که خودم نیز ناظر و داور و  منتقد بیطرف در مورد خودم و کارهایم شده نه میتوانم.  پس ارزیابی، نقدو داوری را میگذارم به خواننده گان،‌ منتقدان و پژوهشگرانی که احتمالاً این مجموعه را مطالع خواهند کرد.

حمید عبیدی

لینک برای دونلود کتاب

جلد اول

جلد دوم

جلد سوم

جلد چهارم

tanzhorجرایم «طنژورشتیکیتی»
مجموعهٔ طنز

27.04.2021

سرنوشت ثوری - من بخش سوم

کار در پما (انستیتوت مرکزی پروژه سازی)

در بخش گذشته در مورد تقرر و برکناری انقلاب ام در پروژهٔ انکشاف وادی ننگرهار نوشتم- تقرری که حاصل یک تصادف بود و برطرفیی که در پی حوادث فرقهٔ۱۱ صورت گرفت.

پس از برطرفی انقلابی از کار در ننگرهار، یکی - دو ماهی در کابل بیکار و در خانه بودم. و اما، چون این خانه نشینی میتوانست سبب ایجاد شک و شبهات خطرآفرین شود، دوستم حمید احمد یعقوبی نظر داد که بهتر است تا در «پما» (انستیتوت مرکزی پروژه سازی) شامل کار شوم. کار در پما آرزویم بود و به همین جهت هم ابراز توافق کردم. حمید احمد یعقوبی از طرقی که مناسب میدانست موضوع را آقای دکتور عبدالله علی رییس تعمیرات و آقای دکتور عبدالله برشنا رییس عمومی پما نیز رسانید. خوب طبق معمول باید عریضه یی برای شمول به کار مینوشتم و موافقه تبدیلی ام از مربوطات وزارت زراعت به پما را نیز دریافت میکردم.

من ترجیح دادم تا برای کسب موافقهٔ تبدیلی مستقیمآً به...ادامه...

سرنوشت ثوری من - بخش دوم

پروژهٔ انکشاف وادی ننگرهار- از نظر تخنیکی یک شهکار بود، ‌از نظر اجتماعی پربار و اما از نظر اقتصادی، حفرهٔ ‌سیاهی بود که در آن سود سر سرمایه را میخورد...

در بخش نخست، ماجرای زنده گی ام را پس از هفت ثور ۱۳۵۷ نوشتم و تا این جا رسیدم که با شنیدن خبر زندانی شدن شماری از رهبران سیاسی و نظامی وقت به اتهام کودتا، فهمیدم که چرا آن روز معین وزارت فواید عامه، به رغم استدلال همکارانش در مورد ضرورت ماندن من در وزارت فواید عامه، به من گفت: «به خیرت است که دیگر پشت سرت را نگاه نکنی و فورا بروی به وزارت زراعت».

فردا اول صبح رفتم به دفتر آقای سرسام معین وزارت زراعت. مراتب تقرر به صورت انقلابی تکمیل شد. آقای سرسام به رییس پروژهٔ ‌وادی ننگرهار تیلیفون کرد و موضوع تقرر و حرکت بلافاصله ام را برای اشغال وظیفه به وی اطلاع داد. مکتوب تقررم را گرفته و چنان که امر شده بود، بدون تأخیر به طرف جلال آباد حرکت کردم.

وقتی به ریاست عمومی پروژهٔ انکشاف وادی ننگرهار ( پس از این به اختصار ریاست پروژه خواهم نوشت) رسیدم، ‌به رغم سپری شدن وقت رسمی کار،‌ پوهنمل گلداد خان هنوز در دفتر کار خود بود و انتظارم را میکشید. پس از معارفه کوتاه و ...ادامه...

29.10.2019

حمید عبیدی

دهمین سالروز وفات دکتور نعمت الله پژواک

چند نکته و چند یادواره

در بخش نخست تنها در مورد روابطم با مامایم و در بخش دوم چند یادواره و چند نکته در مورد دکتور نعمت الله پژواک که زمانی والی ، وزیر ،‌معاون صدراعظم و سیاستمدار بود ، خواهم نوشت.

بخش نخست

ده سال پیش در همین روز بود که برای آخرین بار...ادامه....

ورود به  صفحهٔ  یادبود از دکتور نعمت الله پژواک

12.06.2018

چه مینویسم ، چرا و چه گونه مینویسم و از همسخنانم چه چشمداشتی دارم 

 

13.02.2018

حمید عبیدی

زنی که قلبش انسانی- جهانی بود به ابدیت پیوست

به یاد عاصمه جهانگیر مبارز خسته گی ناپذیر

عاصمه جیلانی جهانگیر در ۲۷ جنوری سال ۱۹۵۲ در یک خانوادهٔ سیاسی دارای شهرت دفاع از حقوق بشر در شهر لاهور چشم به جهان گشود.

پدرش ملک غلام جیلانی چند بار از سوی حکومت های نظامی پاکستان به زندان افتاد و یا هم محکوم به حصر خانه گی گردید- یکی از این موارد زمانی بود که وی نظامیان پاکستانی را متهم به نسل کشی (ژینوسید) در پاکستان شرقی ( اکنون بنگله دیش) کرد .

مادرش ذبیحه جیلانی نیز از نخسیتن زنان مسلمان پنجاب بود که به تحصیلات عالی دست یافت. همچنان وی از  اولین زنانی بود که ملکیت میراثی اش را در پنجاب مدیریت کرد. این ملکیت در سال ۱۹۶۷ به خاطر فعالیت اپوزسیونی شوهرش، از سوی حکومت مصادره گردید.

عاصمه جهانگیر در جوانی وارد صحنه مبارزه علیه رژیم نظامی و سپس...ادامه...

 

04.11.2017

حمید عبیدی

دری ،‌ فارسی ،‌ تاجیکی – دعوا بر سر هیچ

 23.02.2017

حمید عبیدی

به مناسبت روز جهانی زبان مادری-  بخش دوم

«زهر بادا شیر مادر بر منی

 که زبان مادری گم کرده ام»

پریروز در مورد ناکامی ام در زبان پشتو و «صبغهٔ پدری» زبان نوشتم و وعده سپردم که روز بعد در مورد زبان مادری بنویسم. اینک با یک روز تاخیر این کار را میکنم

راستش این که نمی دانم زبان مادری ام کدام زبان است!؟...

اگر زبان مادری زبانی است که مادر  به آن سخن میگوید، پس باید از مادرم بپرسم که مادرش با او به کدام زبان سخن میگفته است. خوب میدانم...ادامه...

21.02.2017

حمید عبیدی

به مناسبت روز جهانی زبان مادری-  بخش نخست

ناکامی من در زبان پشتو

من در مکتب یک بار و تنها در یک مضمون ناکام شده ام – آن هم در دورهٔ‌ متوسطه و در مضمون پشتو.

نمیدانستم پارچه را چه گونه به پدرم نشان بدهم. خوب چاره نداشتم. پدرم وقتی پارچه را دید ،‌ چون باورش نمی شد ناکام مانده باشم ، ‌با تعجب پرسید:

-  چی در پشتو ناکام ماندی؟!...

در حالی که گلویم را بغض گرفته بود با ترس گفتم :

-  هان ای معلم پشتو پدر نا...

هنوز جمله در «ن» بود که ...ادامه...

 

10.04.2016

 

قصه های پولیسی دوران تحصیل

انتخابات اتحادیه محصلان و ماجراهای افغانی  دیگر

***

بخش های قبلی:

۱- نخستین سفر با انشا الله ایرلاینز

۲- افغان- ترک ارقداش ؛ خبر جاری شدن جوی خون در کوچه های کابل ؛‌ ملاقات با پولیس در پغمان

۳- ساواک چرا ما را پنهانی تحت مراقبت قرار داده بود

۴- فرار از استانبول

14.10.2014

حمید عبیدی

یادواره های دوره ی کودکی-۴

کباب گرده ی بیت المال و سیلی پدر

هنگامی که در مکتب ابتداییه ی تجربوی سید جمال الدین درس میخواند، پدرم مدیر مکتب ابن سینا بود. مکتب سید جمال الدین در محوطه ی دارالمعلمین کابل قرار داشت و اصلاً هم برای تدریس آموزی معلمان آینده ی کشور ساخته شده بود. مکتب دارالمعلمین و ابن سینا در جوار هم قرار داشتند. میان این دو مکتب جاده ی کم عرض اما طولانیی واقع بود که از دارالامان آغاز و به پوهنتون کابل می انجامید.

یکی از روزها پس از رخصتی مکتب، باید به نزد پدرم میرفتم- درست به یادم نمانده است که به چه مناسبتی . و اما حادثه یی را که آن روز رخ داد خوب به یاد دارم...ادامه...

 

به مناسبت 7 و 8 ثور

حمید عبیدی

«تاریخ همه ما را محکوم کرده است»

«قتل عام ها به نام يك آرمان، به نام يك مكتب و به نام يك تيوري، اين كار ما است، اكتشاف ما روشنفكران»

... در باب ۷ و ۸ ثور - که تصادفاً از لحاظ شکلی در زبان فارسی اعداد معکوس هم اند – زیاد نوشته شده است. من خواهم کوشید تنها به یک پرسش از دیدگاه تجربه ی زندگی خودم بپردازم ...ادامه...

بازتاب ها و مناظره ها

در مورد این نوشتار

مصاحبه های رسانه های جمعی با حمید عبیدی

حمید عبیدی
در ستدیوی شماره هفت بی بی سی
زمان: جمعه 4 دسامبر 2009 - 13 قوس 1388
موضوع : فعالیت های نهادهای فرهنگی افغانی در غرب
روشنگری، محورِ اصلیِ کارِ «آسمایی»
گفت و شنود با  نشریه انگاره و وبسایت شبکه جامعه مدنی و حقوق بشر
در قطار گفت و شنود ها با حمید عبیدی همچنان می توانید ، گفت و شنودهای وی را با رادیو دویچ ویلی ، رادیو آزادی و رادیو فرانسه هم بشنوید

مصاحبه ها با شخصیت های افغانی

گفت و شنودها با شخصیت های علمی،  سیاسی، فرهنگی و اجتماعی از جمله با شاه سابق؛ رییس جمهور کرزی؛ دکتور دادفرسپنتا؛ رهنورد زریاب؛ دکتور حسن کاکر؛ دکتور صمد حامد؛ دکتور احسان روستامل؛ عزیز نعیم؛ مسعود راحل؛ صبورالله سیاهسنگ؛خلیل زمر؛ سخیدادهاتف؛ سمندر غورياني ؛ دكتور رسول رحيم؛ فاطمه گيلاني ؛ حميد روغ و...

نوشتارها

سرمقاله های مجله آسمایی
نوشتارها در مجله آسمایی
نوشتارها در ویبسایت آسمایی
 ادبی- فرهنگی
نوشتارها در سایر نشریات