03.01.2020
حمید عبیدی
به مدافعان و هواداران مولوی انصاری- بخش دوم
آیا ملاها واقعاً وارثان انبیا اند؟!
پیشتر از آن که به سخنان آقای مولوی مجیب الرحمان انصاری در مورد سنگسار و بریدن دست بپردازم، میخواهم با استناد به منابع معتبر در مورد این که ملا و مولوی نظر به احکام اسلامی (آیات قرانی و احادیث نبوی) اصلاً حایز همان مقام و صلاحیتی باشند که ادعا میکنند ، چند نکته را به توجه برسانم.
حدیث «ان العلما ورثة الانبیأ» (همانا علما وارثان انبیأ اند) ، یکی از ابزار های مهم در دست ملاها و مولوی ها است تا با استناد بر آن برای خود موقف آخرین مرجع حقیقت را دست و پا کنند. و اما اگر این حدیث را با حديث «اطلبوا العلم بالصين فان طلب العلم فريضة علي کل مسلم » (علم را طلب کنيد حتی اگر در چين باشد ، طلب علم بر هر مسلمان واجب است) یک جا بخوانیم و در نظر بگیریم، در این صورت علم تنها به امور دینی محدود نمیگردد و اطلاق عالم هم تنها به کسانی که در امور دینی تبحر دارند، محدود نمیشود.
دلیل : در زمان حیات پیامبر ، اسلام حتا به کشورهای همسایهٔ عربستان نه رسیده بود – چه رسد به این که به چین رسیده باشد.
نتیجه :
منظور پیامبر اسلام از علم باید علم در معنای عام آن بوده باشد و نه تنها در معنای خاص آن .
در معنای عام علم از ریاضی تا فزیک و کیمیا و بیولوژی و طب و علوم طبیعی و تخنیکی دیگر تا فلسفه، تاریخ ، سیاست و علوم اجتماعی دیگر را احتوا میکند.
پس :
کار ملا همانا اجرای مراسم دینی است و کارعالم دینی پرداختن به امور دینی (کسی که واقعا در امور دینی تبحر داشته باشد . قابل توجه است که اکثریت مطلق ملا ها وحتا مولوی های خود ساخته عالم دینی نیستند و هر عالم دینی نیز ملا نیست).
پرداختن به مسایل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی ، فرهنگی ، تاریخی و عرصه های دیگر از صلاحیت دانشمندان کارشناسان این عرصه ها است و نه در صلاحیت ملا و مولوی.
عالم دینی در مورد مسایل سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی حقی بیشتر از توصیه اخلاقی در مورد جنبه های معین این عرصه ها را ندارد. برای کسب توانایی درک و فهم این مسایل و ارایه ٔتوصیهٔ اخلاقی در مورد آن ها همان گونه که در رشته های دیگر دانشجو در کنار مضمامین مسلکی، مضامین ممد را نیز فرامیگیرد و برای داشتن توان تفکر مستقل مکلف به آموزش منطق و فلسفه میشود ، آنانی که در رشته های دینی نیز تحصیل میکنند باید مضامین ممد دیگر را نیز بخوانند تا به صورت کلی بتوانند در حد اقل لازم جامعه و جهان و تاریخ و دورنمای آن بشناسند. احادیث بالا و نیز حدیث «الحکمة ضالة المؤمن ياخذها حيث وجدها» (حکمت و دانش حکيمانه گمشده مؤمن است هر جا که آن را يافت، دريافت مي کند)، موید این نیاز و مکلفیت است. متاسفانه ملاهایی چون آقای مجیب الرحمان انصاری دارای حداقل فهم در مورد همچو مسایل نیستند.
چرا باید گفته های ملاها و مولوی های را نقد کرد
نظر به احکام دینی عصمت تنها خصوصیت پیامبران است و آن هم از زمان بعثت . از انسان های دیگر ممکن است اشتباه و خطا سربزند - حتا اگر عالم واقعی دینی هم باشند .
«خذوا الحق من اهل الباطل و لا تاخذوا الباطل من اهل الحق، کونوا نقاد الکلام » (حق را از اهل باطل اخذ کنيد و باطل را از اهل حق دريافت نکنيد، نقاد سخن باشيد) نه تنها نقد را منع نه میکند ، بل بر آن حکم مینماید تا نقاد سخن باشیم و نه آن که کورکورانه هر سخنی را بپذیریم.
لذا انتقاد منطقی و موجه از ملا و عالم دینی، هیچ منع دینی ندارد. بر خلاف آنانی که با تعصب و تندی و تحجر- ولو این کار با ادعای دینداری نیز باشد- سبب بدنامی اسلام و خلق مصیبت برای مسلمان میشوند باید مورد انتقاد قرار بگیرند ...
+
در مورد این که چرا سنگسار حکم قرآنی نیست و نیز در مورد مجازات دزد و مسایل مرتبط به آنها در پست های بعدی خواهم نوشت. و این نوشته ها را میتوانید ببرید نزد خود جناب مولوی مجیب الرحمان انصاری تا به آن ها پاسخ بدهند.
+
لینک بخش های دیگر این نوشتار:
پرسشی از مدافعان و هواداران آقای «مولوی» مجیب الرحمان انصاری
آیا ملاها واقعاً وارثان انبیا اند؟!
اهمیت اصولی تفاوت گذاشتن میان احکام عبادی و اجتماعی اسلام
اسلام رحمانی و یا «اسلام تکفیری»؟!
منابع مرتبط با موضوع :
نوال السعداوی هبه رووف : زن، دین، اخلاق از دو نظرگاه مختلف (عنوان اصلی : المراه الدین الاخلاق)