۹ جنوری سال ۲۰۲۰

حمید عبیدی

اسلام رحمانی و یا «اسلام تکفیری»؟!

افغانستان در دورهٔ‌پیش از آغاز بحران خونین و جنگ ویرانگر نیز حتا در مقایسه با کشورهای همجوار، عقبمانده و نادار بود. و اما، ‌با آن هم در جامعهٔ‌افغانی میزان جرایم و جنایات و همچنان انحرافات اخلاقی نسبت به کشورهای دیگر جهان و از جمله کشورهای اسلامی، به طور غیر قابل مقایسه کمتر بود.

در آن زمانه ها اگر کسی عمل ظالمانه و زشتی را انجام میداد،‌ مردم عوام میگفتند:

- « ای خو راه خدا نیس...»

- «ای خو راه اسلام نیس...»

- «مسلمان خو ایتو نمیکنه ...»

این و بسا دلایل ،‌اسناد و شواهد نشان میدهند که مردم افغانستان به علاوهٔ ‌امور عبادی ، معتقد بودند که اسلام یعنی پندار،‌ گفتار و کردار نیک و فضایل اخلاقی و معنوی انسانی. توصیف هایی مانند «بسیار مسلمان آدم اس»،‌«مرد خداس»، برای انسان های نیکوکار و دارای سجایای نیک اخلاقی و معنوی اطلاق میشد و ...

قابل توجه است که در برههٔ مورد نظر، در کشور فضای بسیار باز نیز حاکم بود. نه دولت استبدادی عمل میکرد و نه هم تهدید سنگسار و بریدن و دریدن وجود داشت و نه هم کسی به خاطر داشتن باورهای متفاوت تر مورد تکفیر قرار میگرفت. ملاها هم بدون هرگونه مانع مصروف اجرای وظایف خود بودند و حدود و ثغور این وظایف را میدانستند. در آن زمان هنوز نه اسلام با سیاست آلوده شده بود و نه برای گرایش های تکفیری در جامعه جای پایی وجود داشت.

اسلام افغانی در گذشتهٔ پیش از بحران،‌ خصلت رحمانی داشت و در واقع میتوان بدون مشکل آن را اسلام رحمانی نامید. هستهٔ این خوانش از اسلام در نتیجهٔ تعامل متقابل میان دین نو و واقعیت های بومی در همان نخستین سده های ورود اسلام به سرزمین ما شکل گرفت. در این روند بود که یا عناصر و نمادهای فرهنگی بومی رنگ و رخ اسلامی یافتند و با هم با این عناصر و نمادها برخورد مبتنی بر سازش ، ‌مدارا و تساهل صورت گرفت. همچنان در نتیجهٔ‌تعامل میان آموزه های اسلامی از یک سو و باورهای و ارزش های بومی از طرف دیگر عرفان و تصوف تولد یافت که در نتیجهٔ‌ مساعی نخبه گان فکری و فرهنگی بر تفکر و فرهنگ عمومی جامعه نیز اثرات ژرف و پایدار برجا گذاشت.

تفکر سختگیرانه ، تندروانه و به خصوص تکفیری ، اصلاً‌ نه میان خواص جایی داشت و نه هم میان عوام. عناصری که می کوشیدند خوانش های تندروانه و خشونت آمیز را ترویج دهند، ‌در جامعه نقش پایدار یافته نمی توانستند. مثلاً با رجوع به تاریخ،‌میتوان دید که وهابیت و یا سلفی گری سه بار در قرن نزده سعی ورزید در افغانستان نفوذ کند،‌و اما هر سه بار کاملاً ناکام ماند. علمای افغانستان با ارایه دلایل با وهابیان به مجادله علنی و قاطع برخاسته و عقاید آن ها را رد کردند.

طرح تیوری حاکمیت الهی و رد حکمیت انسانی توسط ابوالاعلی مودودی در پاکستان و سید قطب در مصر ،‌ را میتوان مبدأ جریانهای اسلام سیاسی کنونی در جهان دانست. اینان از آموزه ها، مفاهم و مقولات بنیادی اسلامی تعریف سیاسی ارایه کردند. طبق این دیدگاه بنیادیترین عبارت دینی یعنی لا اله الا الله، مساوی با لا حاکمَ الا الله است، یعنی به جای عبارت: هیچ معبودی جز خدا سزاوار پرستش نیست، باید گفت: هیچ ذاتی جز خدا سزاوار حکومت کردن نیست.

به گفتهٔ‌آقای محق ، ارایه تفسیری به این سبک و سیاق به جز در میان خوارج در تاریخ اندیشه اسلامی وجود نداشت. از این رو، این تفسیر از همان آغاز با واکنش‌های تندی از سوی بخش قابل توجهی از عالمان مسلمان رو به رو شد و رد گردید. نه تنها نهادهای مذهبی معتبری مانند الازهر و دارالعلوم دیوبند آن را مردود شمردند، بلکه شماری از مشهورترین متفکران مسلمان در نقد آن کتاب نوشتند. اما با آن هم اسلام سیاسی به طور مرموزی در جهان گسترش یافت و آن نقدها را از رونق افکند و به فراموشی فروبرد.

خوب این هم که از استعمار کهن بریتانوی تا آلمان هیتلری چه گونه میخواستند از دین اسلام و تحریک هدفمند احساسات مسلمانان در مسیر خاصی برای اهداف خود شان استفاده کنند دیگر گپ پنهان نیست. و میدانیم که استعمار بریتانوی چه گونه از این ابزار زهرآلود بر ضد نهضت امانی استفاده کرد. و نیز میدانیم که از همان سالیان نخست آغاز جنگ سرد ،‌ شکل دهی حصار هلال سبز به دور شوروی چه گونه مورد توجه قرار گرفت.

تلاش های آشکارا، منظم و سازمان يافته برا ی ترویج اسلام سیاسی در افغانستان از نیمهٔ‌دوم دههٔ‌شصت میلادی آغاز یافت یافت. و اما، ‌این تلاش ها در جامعه نه تنها مورد استقبال قرار نگرفت، ‌بل به خصوص شهرنشینان از ظهور گروهی که به نام اخوانی ها شهرت یافتند، سخت نگران بودند. حتا ،‌وقتی پس از کودتای داوود خان فراریان این گروه به پاکستان پس از آموزش و تسلیح توسط آی اس آی برای ایجاد بلوا و بغاوت به افغانستان صادر شدند، در مناطق دوردست کشور نیز نه تنها نتوانستد پشتیبانی مردم را جلب کنند، ‌بل با چنان مخالفتی رو به رو شدند که ناگزیر گردیدند تا دوباره به پاکستان فرار کنند.

و اما طوری که میدانیم پس از کودتای هفت ثور و به خصوص پس از ورود مستقیم قوای شوروی و مبدل شدن افغانستان به میدان مقابلهٔ‌خونین میان شرق و غرب، به اثر عوامل متعدد وضعیت دگرگون ساخته شد. این که با مبدل شدن افغانستان به خونین ترین صحنهٔ منازعهٔ‌مسلحانه در آخرین دههٔ‌ دوران جنگ سرد، و پس از پایان جنگ سرد چه گونه با صرف میلیاردها دالر، پوند، کلدار، ریال و... و پشتیبانی نظامی، سیاسی،‌استخباراتی و تبلیغاتی بسیار گسترده، و نیز سرازیر ساختن هزاران بنیادگرا از سراسر جهان و از جمله زندان های برخی کشورهای عربی خوانش های بنیادگرایانه ، افراطی و خشونت پرور بر صحنه حاکم ساخته شدند و نتایج و پیامدهایش برای افغانستان چی بود و تا امروز است‌ دیگر مسالهٔ پنهان به شمار نمی رود.

با آن چه در بالا آمد ، میتوان گفت که مبلغان و پیروان خوانش های تندروانه ، خشونت پرور و به خصوص تکفیری ، به هیچ وجه نماینده گان اسلام رحمانی افغانی نیستند. آن گروه ها و عناصری که از بزن و بکش و بدر و سنگسار و بریدن دست و پا صحبت میکنند، نیز از اسلام رحمانی بیگانه اند.

باید توجه کرد که امروز شماری از ملاها در همین کابل و نیز ولایات افغانستان- از جنوب تا شما و از شمال شرق تا جنوب غرب به تبلیغ و ترویجی چنان خوانش هایی از اسلام میپردازند که نه تنها هیچ وجه مشترکی با اسلام رحمانی نه دارند،‌بل درست در مقابله با آن قرار دارند. و نیز باید توجه داشت که این ملاها از سوی مراکز غیر قانونی قدرت پشتیبانی میشوند. ویدیوهای سخنرانی های همچو ملاها در انترنت به حد کافی وجود دارند. در برخی مناطق حتا شکلی از تفتیش عقاید و مداخله در امور خصوصی مردم به صورت رسمی و آشکارا انجام مییابد.

*

فراز و نشیب های تاریخی و حتا فاجعهٔ‌ بنیادبرانداز چنگیز، نیز نتوانست‌ اسلام رحمانی را از تفکر و فرهنگ جامعه ریشه کن سازد. این که پس از بحران های دهه های اخیر آیا اسلام رحمانی دوباره به حیث یک کلیت معنوی در جامعه تبارز خواهد کرد یا خیر ،‌ پرسشی است که پاسخ گفتن به آن در مرحلهٔ کنونی اگر ناممکن نباشد،‌ بسیار بسیار دشوار به نظر می رسد. یک بعد این پرسش مربوط به این است که آیا رهبران و کادرهای سیاسی برخاسته از اسلام سیاسی – از تنظیم ها و احزاب جهادی تا طالبان- بالاخره حاضر خواهند شد تا به بازاندیشی تمام حجم تجارب تلخ گذشتهٔ‌خود و یاران شان در کشورهای دیگر اسلامی پرداخته و از آن نتایج و درس های لازم را بگیرند یا خیر. طبعاً احزاب و تنظیم های جهادی که ریشه های شان به دههٔ شصت میرسد،‌ با سابقه و تجربه یی که در حاکمیت کسب کرده اند و با توجه به امکاناتی که در اختیار دارند، ‌حتا برای بقای خود شان نیز که شده باید در این راه پیشگام شوند- آنان باید درک کنند که بنیادگرایی و تندروی را نمی توان با بنیادگرایی و تندروی از میان برد. احزاب و تنظیم های جهادی و نیز طالبان تا از توهم دولت اسلامی رهایی نیابند،‌ مشکل خواهد بود تا با بنیادگرایی قطع رابطه کنند. این توهم که گویا در اسلام دین و دولت و دین و سیاست از هم جدایی ناپذیر است ناشی از درک نادرست از تاریخ اسلام میباشد. استدلال کافی در این باره وجود دارد که اگر پیامبر اسلام در عین زمان بنیادگذار نخستین هسته های دولت عربی بود، به هیچ وجه به معنای تفکیک ناپذیری دین و دولت در اسلام نیست. و اما بُعد دیگر پرسش مربوط به این است که آیا مخالفان اسلام سیاسی میتوانند میان اسلام سیاسی و به خصوص خوانش های تندروانه و خشونت پرور آن و اسلام افغانی با خصلت رحمانی آن تفکیک قایل شوند و یا خیر.

به هر رو ،‌ با استناد به تجربه تاریخی خود افغانستان میتوان گفت مخالفت با تندروی و خشونت پروری با سواستفاده از نام دین و مبارزه با تکفیری ها زمانی میتواند پشتوانهٔ‌مردمی کسب کند که اسلام رحمانی به مثابهٔ‌عقیده و میراث پرپشتوانه و عمیق تاریخی دوباره و آن هم در مطابقت به ایجابات زمان حاضر احیا گردد.

طوری که میدانیم از برکت اسلام رحمانی افغانی در دهه های اخیر نظام شاهی روند اصلاحات تدریجی ارتقایی و پیشرفت اجتماعی ، ‌اقتصادی ، ‌فرهنگی و سیاسی ‌توسط عموم مردم افغانستان پذیرفته شد و حتا مورد استقبال گستردهٔ‌ مردم قرار گرفت . در آن زمان گروه های ملهم از اخوان المسلمین نتوانستند مردم را در سمت مخالفت با این اصلاحات بکشانند. شکی نیست که اگر این روند قطع نمی شد، ‌میتوانست رابطهٔ‌ دین ، ‌دولت ، سیاست و فرهنگ را در چهارچوب عقلانی قرار داده و نهادینه سازد. به باور من درس های گرانبهای این تجربه میتواند در یافتن راه مهار و نفی بحران بسیار کومک کننده باشد.

نشانی متن در فیسبوک

 

یادداشت ها و نوشتارهای دیگر این سلسله:

پرسشی از مدافعان و هواداران آقای «مولوی» مجیب الرحمان انصاری

آیا ملاها واقعاً وارثان انبیا اند؟!

سنگسار حکم قرآن نیست

از حجاب اسلامی تا تا عجایب ملایی

اهمیت اصولی تفاوت گذاشتن میان احکام عبادی و اجتماعی اسلام

اسلام رحمانی و یا «اسلام تکفیری»؟!

منابع  مرتبط با موضوع :

حجاب شرعی در عصر پیامبر

نوال السعداوی هبه رووف : زن، دین، اخلاق از دو نظرگاه مختلف (عنوان اصلی : المراه الدین الاخلاق)