رسیدن به آسمایی: 17.03.2010 ؛ نشر در آسمایی: 17.03.2010
|
رسیدن به آسمایی: 14.03.2010 ؛ نشر در آسمایی: 14.03.2010 |
ورود به صفحهء نخست شمارهء: 1 ؛ 2 ؛ 3 ؛ 4 ؛ 5 ؛ 6 ؛ 7 ؛ 8 ؛ 9؛ 10 ؛ 12 ؛ 13؛ 14؛ 15 ؛ 16؛ 17؛ 18؛ 19 ؛ 20 ؛ 21 ؛ 22 ؛ 23 ؛ 24 ؛ 25 ؛ 26 ؛ 27 ؛ 28 ؛ 29 ؛ 30 ؛ 31 ؛ 32 ؛ 33 ؛ 34؛ 35 ؛ 36 ؛ 37؛ 38 |
رسیدن به آسمایی: 14.03.2010 ؛ نشر در آسمایی: 14.03.2010
ذبیح الله امانیار |
رسیدن به آسمایی: 04.03.2010 ؛ نشر در آسمایی: 06.03.2010 شنیدن ضرب و نوای منظم موسیقی ، شور و شوق و هیجان را در قلب شنونده تولید می کند . در این هنگام با وجودیکه میلودی یا نغمه موجود می با شد ، ولی در میان ضربات ریتمیک گم میشود. طورمثال ، موقیعکه صدای توله را در یک شب تار و آرام از فاصله دوری می شنویم ، احساس دلکش و خوشایندی به ما دست میدهد اما هیجانی نمیشویم زیرا به مشکل میتوانیم ریتم را در ناله ها و کشش ها ی پیهم میلودی بشنویم اما بازهم از ریتم کاملاً بیخبر نیستیم زیرا که وجود آن انگیزه نیرومند یست برای دوام میلودی . ریتمیک بودن در یک کمپوز موسیقی تخفیف شده نمی تواند زیرا...ادامه... |
رسیدن به آسمایی: 03.03.2010 ؛ نشر در آسمایی: 03.03.2010
در گستره ء نقد ادبیات داستانی
در فاصلهء زمانی کوتاه و نیز بسیار غیرمنتظره
قادرمرادی راه درازی را می پیماید . آثار اولیه ء او به راستی غیر منتظره
بودند . داستان های نفیسی که اغلب ا ز مرگی در روح سخن می گفتند و ریزه کاری
های فنی دقیقی را دارا بودند . بی شک ما اینک قادرمرادی را از عینک «دلارام و
تلخاب و زنجیر ها وچنگکها » می بینیم . داستانهای دیگرش هم که نفاست نوینی می
گیرند . مطالب مرتبط: |