رسیدن به آسمایی :02.2008 .18؛ تاریخ نشر در آسمایی :02.2008 .18

سخیداد هاتف

زبان با تحمیل کار نمی کند

جناب عزتیار بر یادداشت من اشارتی نوشته و گفته است که در زبان دری واژه گان زبان های دیگر و مخصوصا عربی بسیار اند و از ورود چند کلمه ی پشتو در آن چیزی از دست نخواهد رفت. خوب ، اگر این سخن درست باشد از آن طرف هم می توان گفت که به کار نبردن چند کلمه ی پشتو در زبان دری هم نه به زبان پشتو زیانی می رساند ، نه به وحدت ملی و نه به اصول اسلامی.

مساله وقتی مشکل ساز می شود که یک مقام رسمی دولتی برای به کار نبردن آن چند کلمه ی پشتو در زبان دری ، برای دری زبانان مجازات تعیین کند. آن هم در حالی که همین زبان دری یکی از دو زبان رسمی ِ ملی کشور است.

حال که پشتو و دری دو زبان رسمی مملکت است ، این که دانشجویان پشتو زبان مجبور شوند که به زبان فارسی تحصیل کنند ، انصافاً درست نیست. همان گونه که مجبور کردن دانشجویان دری زبان به تحصیل در زبان پشتو هم نادرست است. اگر در این زمینه مشکلی هست باید در جست و جوی راه حل های سنجیده تر و قابل قبول تری برآمد. راه حل این نیست که به زور تحمیل و ارعاب و مجازات سعی کنیم دینامیزم اجتماعی ِ زبان های کشور را به سمت و سو های دلخواه خود هدایت کنیم. این کار شدنی نیست. اگر تمام قدرت های بزرگ جهان با همه ی امکانات مدرن خود هم جمع شوند تا سر مویی به زبان پشتو ضربه بزنند، کاری از پیش نخواهند برد. از آن سو ، به زور تحمیل و تهدید زبان پشتو یک سانتی متر هم پیشرفت نخواهد کرد. زبان ها اصلاً از این راه ها نمی روند. وقتی که دری زبانی می گوید " دانشگاه" فقط واژه یی را در زبان مادری خود به کار می برد. شما فکر می کنید دانشگاه گفتن وضع زنده گی دری زبانان را تغییر می دهد؟ شما فکر می کنید اگر همه ی دری زبانان " پوهنتون" بگویند، سودی نصیب مملکت یا زبان پشتو خواهد شد؟

بگذاریم مردم افغانستان به زبان های خود – و حد اقل به زبان های دری و پشتو که زبان های رسمی کشور اند- بگویند و بنویسند. مشکل ما در خود واقعیت های زنده ی زنده گی در افغانستان است و نه در نامی که به این واقعیت ها می دهیم. واقعیت این است که ما نه دانشگاه داریم و نه پوهنتون. این واژه ها فقط دو نام اند در دو زبان. وزیر محترم ما هم به جای سرکوب کردن یکی از این نام ها و زبان ها ، بهتر است به واقعیتی که این دو نام قرار است از آن نماینده گی کنند بیشتر توجه کند.

جناب عزتیار در نوشته ی خود همچنان اشاره کرده اند که پشتو زبان ها همیشه " مصالح علیای کشور" را در نظر داشته اند و با دیگران " مدارا" کرده اند. مناقشه در این ادعا فایده یی ندارد. فقط عرض شود که اقدامات آقای خرم در برابر زبان دری نه نشانی از مدارا دارد و نه رنگی از در نظر گرفتن مصالح علیای کشور. صد البته که نباید سیاست های آقای خرم را به پای پشتو زبان ها نوشت. اما جالب است بدانیم که وقتی کسی به زبان مادری خود سخن می گوید از یکی از ابتدایی ترین حقوق خود در این عصر استفاده می کند و پذیرفتن این حق وظیفه ی ماست نه نشان لطف و بزرگواری و مدارای ما. در ضمن " مدارا" در برابر بدخواه و دشمن معنا می یابد و هر وقت که مدعی مدارا می شویم در واقع کسانی را که مورد مدارا قرار داده ایم ، بدخواه یا دشمن می دانسته ایم. و الا مدارا کردن با دوستان معنا ندارد.

این اشاره را هم لازم می دانم که آن کس که هر دو زبان رسمی کشور را می داند، از نعمت و لذت هر دو زبان بهره مند است. این سود است و نه زیان. مضحک است که کسی سر در گریبان افسرده گی فرو برد و با خود بگوید : آه ! این چه مصیبتی است ! من هم پشتو می دانم و هم دری!

من خود از این که پشتوی نوشتاری را خوانده می توانم و در گفتن و نوشتن این زبان مشکل دارم ، رنج می برم. این هم نوعی محرومیت است. نه تنها رنج می برم ، که شرمسار تنبلی خود هم هستم. من آموختن زبان پشتو و انگلیسی در سطوح عالی را برای فرزندان خود اجباری خواهم ساخت، اما از این که آنان در هنگام صحبت به زبان دری از کلمه ی دانشگاه استفاده کنند، تعجب نخواهم کرد.