تاریخ نشر  :02.2008 .13

شماری از خواننده گان آسمایی پرسیده اند که چرا ما در رابطه به برکناری بصیر بابی گزارشگر تلویزیون بلخ( به قرار اطلاع در این مورد برکناری نه، بل هوشدار در میان بوده است)  به خاطر  کاربرد برخی واژه های فارسی و مباحثات و مشاجراتی که پیرامون این مسأله به راه افتاده اند، واکنشی نشان نداده ایم و نیز پرسیده اند که در این رابطه موقف آسمایی چیست. در پاسخ به این پرسش و پرسش های مشابه باید روشن ساخت که ما  مدت ها قبل موقف اصولی خود را در مورد مسألهء زبان های افغانستان در فراخوان آسمایی مورخ 27سنبله سال (1385مطابق به 18.09.2006) آسمایی   روشن ساخته ایم . با توجه به حساسیت های لحظهء کنونی و با تأکید  مجدد بر  نکات مندرج در فراخوان یاد شده ، از مقامات  دولتی و تمام نهادهای جامعهء افغانی می طلبیم تا از دست زدن به هر گونه اقدامی که  سبب فراخ گردیدن فاصله ها  و  مکدر ساختن چشم اندازهای  ملی می گردند امتناع ورزیده و برای حل مسایل موجود در این زمینه بر مبنای  خرد ، تدبیر و  دورنگری  و با رعایت بی چون و چرای احکام روشن قانون اساسی عمل نمایند.  با توجه به همین نکته است که ما فراخوان یاد شده را که می تواند  راه را برای مباحثهء سازنده در زمینهء مورد نظر باز نماید ، برای  آگاهی کسانی که آن را قبلاً نخوانده اند بار دیگر منتشر می سازیم.  امیدواریم آقای خرم وزیر اطلاعات و فرهنگ نیز باری  زحمت خواندن این فراخوان را که دیدگاه شمار زیادی از فرهنگیان داخل و خارج از کشور را بازتاب می دهد، بر خود هموار سازند.
 

 فراخوان آسمايی

گفتمان های سازنده را جاگزين گفتمان انحرافی  کنيم

چشم انداز های ملی را جاگزين چشم انداز های فرقه گرا بسازيم

27سنبله سال 1385مطابق به 18.09.2006

در رابطه با تاريخ ، مسير انکشاف و تحول  زبان  های افغانستان و مناسبات ميان آن ها - منجمله در مورد  زبان های رسمی کشور و جایگاه آن ها  - مناقشهء دامنه داری در شماری از رسانه های افغانی در جريان است. در حالی که مسايل مربوط به تاريخ ، مسير انکشاف و تحول زبان و روابط ميان زبان ها ، اساساً مسايل اکادميک اند و مباحثه در مورد آن ها هم بايد در همان سطح صورت بپذيرند. کشانيدن اين مسايل به ميدان مناقشات سیاسی ، به روشن ساختن حقایق علمی و یافتن روش علمی حل آن ها نه تنها کمک نمی کند بل حقایق تاريخی و علمی  قربانی اغراض سؤ سیاسی می سازد.

تنوع زبانی و قومی و مذهبی در افغانستان یک میراث تاریخی و يک واقعيت موجود است. روشن است که در طول تاریخ میان اين طیف تنوع روابط و رشته های علایق و پیوند های متعدد  نیز رشد کرده اند. هرگونه تلاش برای پاره کردن این روابط، علایق و پیوند ها ، ضربه یی است بر پیکر تمام افغانستان  که به ضرر تمام باشنده گان این سرزمین تمام خواهد شد.  از سوی ديگر هم تجربهء کشور ما و هم تجارب ملل دیگر نشان می دهند که تلاش ها برای همسان سازی ها و ادغام های آمرانه و اجباری در جهان معاصر نه تنها- چنان که در گذشته ها نیز بوده است- فاجعه بار اند ، بل در مغایرت با ارزش ها و موازین  جهانشمول  معاصر قرار دارند.

ما در افغانستان سی زبان و دو صد لهجه داریم. در طی تاریخ بین این زبان ها و لهجه ها روابط متقابل فعال وجود داشته و بحث در تداخل این زبان ها نيز  یک بحث اکادمیک است. در شرایط افغانستان خط اندازی در میان اقوام ساکن در افغانستان بر اساس نوع زبان ها غیر ممکن است. تاریخ معاصر افغانستان نیز نشان می دهد که کوشش ها برای تسلط یک زبان بر زبان های دیگر نه تنها  ناکام  مانده اند ، بل نتايج و پيامد های ناگوار نيز در پی داشته اند.

تا جایی که به رابطه میان تأسیس ملت- دولت و زبان مربوط می شود ، این در تاریخ تأسیس ملت - دولت ها در اروپا مسألهء اساسی نبوده است. ما در آغاز سدهء بیست و یکم هم  در مرکز اروپا از ناسیونالیزم سویس سخن می گوییم که در آن عملاً چند زبان رسمیت دارند.

باید متوجه بود و باید گفت که در محراق قرار دادن منفعت های گروهی و چشم انداز های فرقه يی ، سبب شده تا منفعت همه گانی و چشم انداز ملی از نظر بیفتد. طوری که تجربهء گذشتهء نه چندان دور نیز  به روشنی نشان داد ، نادیده انگاشتن منفعت همه گانی برای همهء طیف تنوع اتنیکی ، زبانی و مذهبی افغانستان چیزی جز فاجعه در پی ندارد. همین تجربهء فاجعه بار نشان داد که کشورهای بيگانه و گروه های تحت حمایت شان  چی گونه این مسایل را جهت تحقق اهداف خود ابزار سازی کردند.

در حالت کنونی گفتمان های اتنیکی ، زبانی و مذهبی در افغانستان  بار دیگر توجه افغان ها و روشنفکران افغانستان را از تفکر و بحث پیرامون ماهیت بحران جاری و جستجوی راه های برون برآمدن از آن منحرف می سازند . دامن زدن به چنين مناقشاتی نه تنها هیچ گرهی از مشکلات افغانستان را باز نمی کند ، بل  میدان های جدید مخاصمت و ممانعت از آمدن صلح در افغانستان را باز کرده ، زمینه ها را برای تقویت  بنیادگرایی و  فرقه گرايی مساعد ساخته و  تبر مداخله گران خارجی را دسته می دهد .

در حالت حاضر وضعیت کشور ما به حالت کسی شبیه است که در چاه افتاده باشد. چنین کسی تمام توانش را روی این متمرکز می کند که چی گونه از چاه نجات یابد ؛ نه این که در بیابان برای رفع تشنه گی چی گونه و از کجا آب به دست بیاورد. به همین جهت لازمی است تا روشنفکران و همه عناصر و نیروهای آگاه و مسؤولیت پذیر در افغانستان توجهء خود را به مسایل حاد و اساسی کنونی و باز کردن چشم انداز ملی حل آن ها متمرکز ساخته و از پرداختن به مناقشاتی که حکم ریختن نمک و تیزاب بر پیکر خونین وطن و جامعهء ما را دارند پرهیز نمایند. حل این مسایل نه تنها از مسیر مناقشات روی  دیوار پوهنتون و دانشگاه ، شاروالی و شهر داری و این که زبان خود را دری بنامیم یا فارسی و یا فارسی دری و یا هم پارتی و يا پارسی  نمی گذرد ؛  بل ، چنین مناقشاتی توجه از مسایل حیاتی مذکور را منحرف کرده و در برابر آن سدهای جدیدی خلق می کند.

به باور ما ، مسایل قومی و زبانی و مذهبی اگر هم در آینده در  افغانستان مورد بحث قرار گیرند این بحث ها ماهیتاً بحث های اکادمیک و حقوقی- قانونی هستند و در مسیر حرکت به سوی تأسیس ناسیون در افغانستان به تدریج جای مناسب خود را دریافت خواهند کرد. در عين زمان نمی توان ناديده انگاشت که مسألهء جايگاه زبان ها ، چی گونه گی رابطهء زبان ها و هويت ملی ، چی گونه گی زمينه ها و چهارچوب ها و مسير شکل گيری فرهنگ ملی و هويت ملی ، با سياست رابطهء تنگاتنگ دارند و بايد در چهارچوب تعاملات ديموکراتيک راه حل خود را بيابند. در حالی که فاجعه های پياپی و خونين و وضعيت جاری صلاحيت نسل کنونی  نخبه گان - روشنفکران، فرهنگيان ، سياستمداران و  دولتمداران - ما برای پرداختن به همچو مسايل را با پرسش های جديی مواجه ساخته اند ، آيا معقول نيست تا ما اين ناتوانی های خود را اعتراف کرده ، ريشه های آن را دريافت نموده ، ديدگاه های تنگ نظرانه را ترک کرده  و در جستجوی پرداخت تازه  بر پايهء منافع همگانی و ارزش های دموکراتيک شويم ؛ واگر قادر به چنين کاری نيستيم حل همچو مسايل را به نسل های بعدی واگذار نماييم؟!

 به باور ما برای پايان دادن به مناقشات روی برخی جنبه های مبرم و تأخير ناپذير مسايل مربوط به زبان ، راه های حلی منطقی وجود دارند.  ما باور ها و پیشنهادات خویش را در اين زمينه  چنین پیشکش می نماییم:

- به باور ما لغات و اصطلاحات به کار رفته در ادبيات کلاسيک صرف نظر از آن که اين آثار  در کجا و توسط کی ها خلق شده اند ، ثبت و ضبط فرهنگی دارند  و شناسنامهء بين المللی استفاده در تمام قلمرو زبان دری را داشته و  ما هم می توانيم آن ها را به کار بگيريم ؛ ولو اين که تا کنون کار برد آن در کشور ما مروج بوده باشد و يا نبوده باشد.

- لغات و اصطلاحات مروج در يک منطقه و يا يک لهجه که در ادبيات کلاسيک هم به کار نرفته اند ، دارای شناسنامهء بين المللی نبوده و لزوم و ضرورتی ندارد تا ما به جای لغات و اصطلاحات مروج در افغانستان ، يک چنين لغات و اصطلاحاتی را به کار ببريم.

- در مورد لغات و اصطلاحاتی که نظر به رشد علوم و تکنالوژی،  تازه ايجاد شده  و يا می شوند و همچنان در مورد تثبيت روش واحد املأ و مسايل ديگر، يگانه راه حل معقول همانا همکاری و توافق مراجع ذيربط اکادميک کشورهای  افغانستان ، ايران و تاجيکستان است؛ همان سانی که کشورهای حوزهء زبان آلمانی اين کار را می کنند . اين مسأله يی است که حکومات کشورهای ياد شده بايد در مورد آن مشترکاً به توافق رسمی برسند.

- در مورد لغات و اصطلاحاتی که نظر به رشد علوم و تکنالوژی، در يک کشور فارسی زبان دیگر  تازه ايجاد شده  و يا می شوند و ما هنوز معادلی برای آن نداریم ، الی توافق  رسمی قبلاً یاد شده ، نویسنده گان در صورتی که خود را برای افادهء مطلب ناگزیر بیابند ، می توانند از آن ها استفاده کنند .

- زبان موجود زنده است و رشد و تکامل می کند و دچار تحول و دگرگونی می شود. زبان دری و يا فارسی نیز از این قاعده مستثنأ نیست. ولی تصفیهء کلمات و اصطلاحات عربی از زبان ما نه ممکن است ، نه ضروری و نه هم مفید. شمار کثیری از لغات و اصطلاحات عربی جذب زبان فارسی شده و تابعیت این زبان را کسب کرده اند و سلب تابعیت از آن ها امکان ندارد. و امّا ، باز هم کاربرد آن لغات و اصطلاحات دری که ثبت و ضبط فرهنگی دارند ، به جای معادل های ثقیل عربی را نمی توان کار منفی ارزیابی نمود. به همين سان شماری از لغات و اصطلاحات وارد شده از زبان های ديگر افغانستان و يا زبان های خارجی ، تابعيت زبان دری را کسب کرده اند و نبايد در صدد به راه انداختن  کارزار جهت تصفيهء آن ها شد.

-  کاربرد آن  کلمات و اصطلاحات  مروج در يک حوزهء ديگر زبان  که  نه  ثبت و ضبط فرهنگی  دارند و نه  برای مردم ما آشنا استند، و به دليل موجوديت معادل دری آشنا و مروج آن ها در افغانستان، نيازی هم برای کاربرد آن ها  موجود نیست، هيچ منطق پذيرفتنيی ندارد.

- در مورد نام ها و  اصطلاحات مندرج در قانون اساسی افغانستان و ساير قوانين کشور،  تنها و تنها مراجعی که صلاحيت وارد کردن تغييرات  و تعديلات در اين قوانين را دارند، می توانند تصميم بگيرند و به باور ما رسانه های افغانی حق اين را ندارند تا هريک به نظر خود مثلاً برای نهادها ، ارگان ها و ادارات دولتی نامی غير از نام های رسمی آن ها را به کار ببرند.

- به باور ما برای به هنجار ساختن زبان ، پاسخگویی به نيازمندی های ناشی از رشد و تکامل علوم و تکنولوژی و مسايل ديگر حل ناشده در زبان های رسمی کشور و جلوگيری از هجوم بی مورد کلمات بيگانه ، حکومت افغانستان بايد برای انکشاف زبان دری نيز نهاد علمی و اکادميک دارای امکانات مورد نياز  را ايجاد کند تا به اين مسايل بپردازد. در عين زمان به رغم موجوديت به ظاهر مرجع اکادميک برای رشد و انکشاف زبان پشتو، برگشت سيل مهاجرين از پاکستان و عوامل ديگر سبب شده اند تا  دشواری های تازه يی در برابر رشد و تکامل سالم زبان پشتو ، پديد بيايند که اگر همين حالا برای حل آن ها اقدامات مؤثری نشود  ، ترس آن وجود دارد تا زبان پشتو در افغانستان نيز به همان بيماری هايی دچار گردد که در ورای ديورند به آن ها مبتلا گرديده است.

- به ويژه  در حالی که شمار واقعی نفوس کشور و نيز شمار و تناسب گوينده گان زبان های رسمی کشور به گونهء دقيقی روشن نيست،  مناقشات جاری در مورد جايگاه زبان پشتو و دری نه سازنده است و نه هم لازم. در اين مورد قانون اساسی احکام روشنی دارد که در مرحلهء کنونی نيازی برای وارد کردن تغيير در آن ها وجود ندارد.

 به باور ما با تأمين صلح و پيشرفت در راه باز سازی معاصر افغانستان و رشد و قوام  دموکراسی، امکانات کاملاً تازه يی برای گسترش زمينه ها و شيوه های  تعامل دموکراتيک و سازنده جهت رشد و تکامل فرهنگی  و قوام هويت معاصر ملی  مردم افغانستان نيز پديد خواهند آمد. در مرحلهء کنونی کوشش ما بايد متوجهء نفی  جنگ، خشونت، ويرانگری، فرقه گرايی ،  استبداد، تحجر ،  تندروی ، ايديولوژی زده گی و تجدد ستيزی باشد ؛ در مرحلهء کنونی کوشش ما بايد روی اين امر حياتي  متمرکز باشد تا گفتمان سازنده و نوید بخش فردای بهتر و درهم شکننده علل  فکری و فرهنگی دور تسلسل منفی را به راه انداخته  و آن را به گفتمان تعیین کننده مبدل نماييم نه اين که آب در آسياب  گفتمان های انحرافیي که یکی از منابع تولید انرژی برای تداوم دور و تسلسل منفی  به شمار می روند، بريزيم .

ما ادعا نداريم که نسخهء کامل و بی اشتباهی را برای پايان مناقشات مورد نظر ارايه کرده ايم؛ ما حاضريم نقد سازنده از سوی همفکران و دگرانديشان را با دلچسپی و دقت مطالعه کنيم؛ ولی، ما جداً اميدواريم تا همه روشنفکران ، فرهنگيان و همه عناصر ، حلقات و نيروهای هوادار صلح ، دموکراسی و بازسازی معاصر افغانستان و همه افغان های آگاه و دارای احساس مسؤوليت ، در اين مرحلهء حساس و تعيين کنندهء سرنوشت ملی ، توانايی های شان را در راه دفاع از منافع همه گانی ، نيرومند شدن گفتمان های سازنده  و تجريد گفتمان های انحرافی و مغاير با منافع همگانی ، صرف کنند.

 

پيوند های مرتبط با موضوع :

-  دهقان  زهما:تأملی چند بر مقولهء نژادباوری و نژاد باوری فرهنگی