12.03.2016

غرزى لايق

مرگ فرخنده- يك جستار ديگر

در شهر هرچه مينگرم غير درد نيست

حتى به شاخ خشكِ دلم برگ زرد نيست

اينجا نٓفٓس به حنجره انكار ميشود

با صد زبان به كفر من اقرار ميشود

با هر آذان صبح به گلدسته هاى شهر

هر روز ديو فاجعه بيدار ميشود

اينجا ز خوف خشم خدا در دلِ زمين

ديوار خانه روى تو آوار ميشود

با ازدهام اين همه شمشير تشنه لب

هر روز واقعه تكرار ميشود

(بيداد خراساني )
 

چرا سنگسار فرخنده به تيزى صاعقه واكنش آفريد و از مجراى وجدان و عاطفه ى ميليونها افغانِ به خواب رفته و بيغم باش با چنين تندى و فراگيرى، چون تير قلبها و مغز ها را گذر كرد و در پيامد يك رستاخيز سراسرى، فرخنده به ناموس همه گانى مبدل گشت؟

مگر سنگسار و آتش زدن جسم آغشته به خونِ فرخنده نخستين فاجعه در درامه ى سرگذشت غم انگيز و پر عبرت زن بلاپرورده ى افغان بود كه با چنين ننگينى مردسالارانه و ستيزه ى دينى در برابر ديده گان وحشت زده ى كابلى ها به نمايش گذاشته شد؟ مگر زن ستيزى و زن دشمنى در جامعه ى متحجر افغانى پيشينه ى تاريخى -سنتى نه دارد؟ مگر صد ها و ده ها صد فرخنده در بى زبانى روزگار اين مرز و بوم به جوخه هاى سنگسار و آتشفشان غرور جانوارنه ى مرد سالارى بسته و خاكستر نه شده اند؟

كدام ساختار ها و زيرساختهاى اخوانى گرى مدرن و چهره هاى پشت پرده اين شعبده ى نوبتى، اين بازى حُقه و فتنه را براى دستيابى به اهداف شوم و ناپيدا برنامه ريزى كرده بودند؟ حداقل واكنش شتابزده ى چند چهره ى بدنام در دفاع از قتل فرخنده در روز نخست فاجعه و نيز سكوت مرگبار سله داران اسلام ستيزه گر سياسى پيرامون قتل فرخنده ذهن كنجكاو را به حل اين راز و رمز نزديك تر ميسازد.

از برگه هاى تأريخ زنده گى زن افغان، مادر و خواهر و دختر و همسر من و تو، اين بيچاره شده ى درگاه سنت و قبيله، اين در بند افتيده ى معصوم تعبير ها و تفسير هاى وارونه شده ى احكام قرآن و شريعيت محمدى، اين در اسارت گير كرده ى ستمِ جهل و نادانى سده هاى پيهم بى تمدنى و بى افتخارى سرزمين غم و اندوه، اين بندى زندان مخوف و ذلت بار مرد و مردسالارى عشيروى، اين قربانى قربانگاه شهوت و حيوانيت گله يى آدم نماهاى عصر وحشت و ستيزه ى دينى، اين گروگان پروپا قرص يك تربيت ناشايست و يك فرهنگ آدم زدا و يك معرفت تهى شده از جوهر آدميت تا روزگار من درياى خون جاريست: خون فاضله ها، خون ناديه ها، خون عايشه ها، خون سحرگل ها، خون انيسه ها، خون انگيزه ها، خون ذكيه ها، خون شكيبا ها، خون آرزو ها...

آموزه هاى رنگ باخته و تكرار هاى بى انجام وِرد هاى مرده جان واعظ و محتسب و مفتى و داروغه هاى گنهكار شهر، در زنجيره ى پيهم زمانه ها، كه در ضديت با دين خدا، سخاوتمندانه بنده گى و افتاده گى زن را موعظه ميكنند و از طليعه ى رهايى و بيدارى زن بيشتر و پيشتر از سلطنت شيطنت ابليس در هراس و دلهره اند، در ٢٨ ماه حوت سال ١٣٩٣ چنان بى ننگى و آدم ستيزى آفريد كه انسان بى زبان سرزمين من را به درستى هاى باور هاى ريشه دار پارينه اش به ترديد كشاند. در روز ٢٨ حوت برگه ى نهايى بيداگرى و بربريت در برابر زن افغان ورق زده شد.

سوگنامه ى سنگسار فرخنده، در كنار انبوهى از نتيجه گيرى ها، چند درس تأريخى و منحصر به فرد را با تمام بيرحمى و قصاوت اش آويزه ى گوش مردم هردم شهيد و به زنجير كشيده ى افغانستان ساخت:

ما حق نه داريم اجازه دهيم تا شگوفه هاى مبارزه و اميد كه با خون پاك فرخنده و هزاران قربانى جهالت ستيزه ى دينى آبيارى گرديده و دارد به ثمر ميرسد، در تندباد انتقام و ستيزه ى اسلام سياسى و "جهادى گرى" پر پر و پژمرده گردد. جنبش دادخواه و روشنگرى كشور همپا با حركتهاى مدنى و ساختار هاى زنان، چهره ها و شخصيت هاى وطندوست و خيرانديش درسهاى بايسته از كشتار ذلتبار فرخنده گرفته اند.

*

نوشته های دیگر از همین قلم و در همین موضوع:

و اما كيفر: تعقل و عاطفه

سنگسار فرخنده: يك نداى ديگر

از فرازگاه "پل خشتى" تا نشيبگاه "دو شمشيره"

مرگ فرخنده- يك جستار ديگر

**

لینک های مرتبط به موضوع:

فراخوان  :‌ فاجعهٔ زجرکشی جمعی فرخنده را فراموش نکنیم  (به ارتباط فرارسیدن سالروز فاجعه )

صفحهٔ‌ویژهٔ ناب به مناسبت سالروز فاجعه

آرشیف سال گذشتهٔ  آسمایی به ارتباط فاجعه

آرشیف سایر مطالب سال گذشته به ارتباط فاجعه