12.03.2016

غرزى لايق

 

از فرازگاه "پل خشتى" تا نشيبگاه "دو شمشيره"

حديث شريف ميفرمايد كه "العلماُ الورثة الانبيا"، يعنى علما وارثين انبيا استند.

گفته شد كه امروز "وارثين انبيا" در شهر كابل در قربانگاه فرخنده كه لكه هاى خون ريخته ى آن بى زبان هنوز در روى سنگفرشهايش نه خشكيده، در دٓور و بر مقبره ى همان شاه عربى دو شمشيره بر عليه جامعه مدنى و آواز داد خواهانه ى ميليونها شهروند اسير شده ى كشور و بر له آدم سوزى و جنايت قرن دست به اعتراض زده اند و دولت را هشدار داده اند كه صداى عدالت خواهى را در گلو ها خفه سازد، در غير آن تراژيدى دولت امانى و سركوب جنبش مشروطيت و سقوط غم انگيز حاكميت شهيد نجيب الله در مخيله ها تازه خواهد شد.

دارد تأريخ در يك دور شيطانى ديگر، در يك سايكل حُقه و تزوير بالغ تر، از تكرار خويش خبر ميدهد!!!

اين دومين بار است كه پس از تحصن چند روزه ى ملا هاى بيخبر و عالمان دينى كشور درسال ١٣٤٩ در مسجد پل خشتى به بهانه ى نشر درود به آدرس لينن در آخرين شماره ى جريده "پرچم"، دولت پادشاهى المتوكل ظاهر خان را زير بار فشار تكفير و دين دشمنى قرار دادند و درفش سياه تحجر و فتنه را در برابر بيدارى و عدالت خواهى افغانها به اهتزاز درآوردند. آن همايش و اعتراض، اغاز زايش و نطفه گذارى مدرسه ى لجوج اخوانى گرى ستيزه گر در زيرساختهاى اسلام سياسى را خبر ميداد كه از زراد خانه هاى ديوبند و الازهر الهام و حمايت ميگرفتند. و اما همايش امروزِ "وارثين انبيا" پس از قريب پنجاه سال از طغيان و غليان در مسجد پل خشتى، كه بوى دود تن سوخته ى فرخنده هنوز از دماغ هاى شهر نشينان محجوب كابل زدوده نه شده و وطنداران را با همان داد و فرياد لحظه هاى پر درد سنگسار خويش به بيدارى و عصيان در برابر دين فروشان و تاجران آخرت فراميخواند، زوال و افول عصر تحجر و وحشت ستيزه ى دينى پيروان اسلام سياسى را بشارت ميدهد.      

خيلى جالب است، "وارثين انبيا" در برابر خلق الله و نيت آدمانه ى بنده گان خدا به جاى تبليغ دين محمدى به ابزار ستيزه و خشونت پناه ميبرند و به جاى عبادت  و نيايش به درگاه حق تعالى و باز نگه داشتن نيايشگاه هاى خداوند، در كوچه هاى عبرت و آلوده با خون آزادى خواهان تا سطح جارچى هاى قدمه هاى نازل و حقير انسانيت سقوط داده ميشوند. اين ها علماى افغان نيستند كه در كوچه هاى شهر ما سرازير شده اند و قتل پرعبرت دوشيزه فرخنده را جشن ميگيرند. اين ها ملا هاى ديندار و خدا پرست وطن ما نيستند كه عليه آواز داد خواهى مخلوق خدا شمشير دوسره ى تكفير و انتقام را از نيام بيرون كرده اند. اين ها وارثين انبيا نيستند كه بازيچه هاى زنده گى دنيايى و فريب روزمره گى هاى اجماع آدمهاى ساده ى زمينى آنها را از جايگاه محترم رهنمايى و پيشوايى بنده گان بيچاره ى الله تا رقيب و خصم اين آدمها نزول دهد.

آنانيكه امروز به كوچه هاى شهر ما سرازير شده اند و به جاى امامت مردم و تبليغ دين محمدى با حق طلبى بنده هاى مظلوم خدا ستيزه ميكنند، اسير دست و پا بسته ى همان مدرسه ى شيطنت اخوانى گرى معاصر شده اند كه در كمال مهارت و در اوج بيشرمى، جهاد فى السبيل الله و فلسفه ى جهاد پاك اسلامى را لكه دار ساختند، طالب توليد كردند و در امروز سرگرم زايش پديده ى نارواى داعش ميباشند. آنها، يعنى شاگردان و آموزش يافته گان حلالى مدرسه هاى ستيزه ى دينى و بنياد گرايى عقيدوى، ابزار "جهاد" و طالب و داعش را نه براى رهايى زنده گى آدمها از نجاست هاى شيطانى به كار بستند، بلكه به كمك اين نهاد ها ناروا ها و حرام خورى هاى ريشداران ثروتمند شده و دزدان دارايى هاى عامه و شركاى باالفعل مافياى مواد مخدر و غارت دارايى هاى مادى و فرهنگى افغانستان را پرده پوشى ميكنند.

ريختن ريشداران قدمه هاى دوم و سوم ستيزه ى دينى در كوچه هاى شهر كابل و مخفى شدن شان ميان رده هاى علماى پاك نهاد دينى و امامان و علماى بيخبر مساجد و تكاياى شهر گواه روشن زوال انديشه ى اسلام سياسى و افول سلطنت ايليت فرسوده شده ى "جهاد" است كه در برابر موج هيبتناك  اعتراض مردم كشور، دادِ دادرسِ سختگير دادگاه عدالت انتقالى را چون شمشير دايكلموس بالاى سر خويش آويزان مى بينند. اينها، همين ريشداران بزرگ پشت پرده، بايد كفاره ى خون ريخته شده ى ميليونها فرزند ناخبر سرزمين ما و نيز غارت سربلندى ها و چور بى سابقه ى داشته هاى مادى و معنوى افغانستان طى چهار دهه ى  اخير را بپردازند!

عصيان و غريو جامعه ى مدنى افغانستان، ساختار هاى مردم باور و روشن انديش كشور، گروه ها و چهره هاى دادخواه وطن در پيامد تراژيدى سوختاندن فرخنده والاترين و شايسته ترين نمونه ى وطندوستى، اسلاميت و وفادارى به ايده آلهاى والاى بشرى بوده و پاسخ بايسته به بيداد گرى و داكو گرى "جهادى"، طالبى و داعشى ميباشد. دين ستيزى و هجوم نامردانه بالاى باور هاى دينى و اسلامى مردم افغانستان و توهين به معتقدات و اساطير جهان اسلام شهكار همان ساختار ها و زيرساختهاى اسلام سياسى است كه به اين وسيله جامعه ى مدنى افغانستان و جنبش به پا خاسته ى ضد چورگران عزت و ناموس كشور را مُهر بدنامى بزنند. تأريخ به كاربرد چنين شيوه ها و اين ابزار ها   مدتهاست كه تير شده است و در بازار حيله و تزوير اخوانى گرى ديگر خريدار نه دارد.

"به هر رنگى كه خواهى جامه ميپوش

من از طرز خرامت ميشناسم"

*

نوشته های دیگر از همین قلم و در همین موضوع:

و اما كيفر: تعقل و عاطفه

سنگسار فرخنده: يك نداى ديگر

مرگ فرخنده- يك جستار ديگر

از فرازگاه "پل خشتى" تا نشيبگاه "دو شمشيره"

**

لینک های مرتبط به موضوع:

فراخوان  :‌ فاجعهٔ زجرکشی جمعی فرخنده را فراموش نکنیم  (به ارتباط فرارسیدن سالروز فاجعه )

صفحهٔ‌ویژهٔ ناب به مناسبت سالروز فاجعه

آرشیف سال گذشتهٔ  آسمایی به ارتباط فاجعه

آرشیف سایر مطالب سال گذشته به ارتباط فاجعه