تاریخ نشر : 25.03.2010

رهایی از دو زندان

گفت و شنود با خلیل الله زمر

 

بخش سوم

 

ادامه پاسخ به پرسش« اگر قرار باشد شما برنامه یی را برای نجات افغانستان از بحران کنونی ارایه دهيد ، اين برنامه برکدام سنگ بناها ی اساسی متکی خواهد بود»

 

د - سياست خارجی به مثابه ابزاراساسی برای اعمار نظام ملی در افغانستان

سياست خارجی در دايرة المعارف مختصر بريتانيکا چنين تعريف شده است :

« سياست خارجی اهداف عام را شامل ميشود که فعاليتها و مناسبات يک دولت را درارتباط متقابل با سايردول هدايت مينمايد. انکشاف سياست خارجی از ملاحظات داخلی ، سياستهای ساير دول يا برنامه های پيشبرد طرحهای خاص جیوپوليتيک آنان تأثير می پذيرد»

دولت افغانستان با تمام دول جهان براساس احترام متقابل، رعايت ميثاقها، قراردادهای بين المللی و منشورسازمان ملل متحد برای حفظ صلح و امنيت جهان همکاری ثمر بخش خواهد نمود.

 موقف موجود افغانستان به حيث کشوري که تاره از مرحله منازعه و بحران به صلح ، ثبات و بازسازی در حال گذار است حکم ميکند تا اقتضاآت اين گذار با شرايط کنونی منطقه یی وموقف جیوپوليتيک افغانستان پيوند زده شده وبا تبعيت ازآن روابط باکشورهای عضو پيمان اتلانتيک شمالی به رهبری ايالات متحده امريکا، ممالک عضو اتحاديه اروپا، آستراليا، کشور های همسايه، کشورهای عضو پيمان شانگهای، هندوستان و ممالک عضو کنفرانس اسلامی را به حيث بازيگران عمده در عرصه نظامی، سياسی و اقتصادی برای گذار موفقانه به صلح، ثبات و بازسازی در صدر سياست خارجی خود به حيث اولويتهای خاص قراردهد.

 

     مناسبات با کشورهای عضو ناتو به رهبری ايالات متحده امريکا

موقعيت جیوپوليتيک و جیواستراتژيک کنونی افغانستان مستلزم برخورد نوين تاريخی - سياسی ميباشد. شناخت تجارب گذشته و به خصوص حوادث دردناک سی سال اخير به اضافه حسابگيری دقيق از آرايش تغير يافته قواء در جهان کنونی و انکشافات نوين در منطقه و به خصوص در ممالک همسايه از اهميت استثنایی در اين زمينه برخوردار ميباشد. به گفته ظاهر طنين : « اهميت افغانستان تا حدود زيادی از موقعيت جغرافيایی آن منشاء ميگيرد. در واقع افغانستان نقطه تقاطع آسيای ميانه، غرب و جنوب آسيا، مرز قدرتهای خشکی و اقيانوسيه و آوردگاه قدرتهای مخالف قويتر از آن در منطقه بوده است »[17]

خوشبختانه جامعه جهانی پس از تجربه سوماليا که در دهه 80 از دولت "ناکام " به " دولت منهدم" سقوط نمود و هکذا تجربه انگولا ، سودان و جمهوری دموکراتيک کانگو که پارچه شدند و افغانستان که پس از خروج قوای شوروی در سال 1989 در کام جنگ داخلی فرورفت اکنون مترصد اوضاع در دولتهای ناکام است تا بااستفاده از "ديپلوماسی بازدارنده "  ،  "سياست حل مناقشه" و بالآخره با "مداخله مستقيم نظامی "  از سقوط "دولتهای ناکام" در پرتگاه جنگ داخلی و به "دولتهای منهدم شده " جلوگيری نموده و به منظور حفظ امنيت بين المللی به اعاده صلح و ثبات در خود اين کشور اقدام مينمايد. تجارب موفقی هم در اين زمينه وجود دارد که ميتوان از اقدام به موقع سازمان ملل متحد در کمبوديا و بوسنيا، مداخله مستقيم سوريه در لبنان و روسيه در تاجکستان در دهه 80، مساعی جميله ملل متحد در تيمور شرقی و اخيراً از مداخله قوای ناتو به رهبری ايالات متحده امريکا در سال 2001  در افغانستان نام برد.

اکنون که افغانستان در محراق توجه جهانی قرار گرفته و بيشتراز چهل کشور جهان در آن حضور دارند استفاده از اين موقعيت مناسب برای آبادانی کشور و جلب هر چه بيشتر کمکهای جامعه جهانی در راستای اعمار نظام مدنی – ملی در افغانستان فرصتهای مناسب را ايجاد کرده است. ميگويند شخصيتهای بزرگ نه تنها فرصت ها را ايجاد ميکنند، بلکه از فرصتها استفاده معقول نيز مينمايند. در شرايط موجود فقط يک رهبری توانا، متعهد و مجهز به ستراتژی اعمار نظام ملی در کشورميتواند اعتماد جامعه بين المللی را جلب و شرايط و فرصتهای لازم را برای استفاده هر جی بيشتر و موثرتر کمکهای آنان در راستای تأمين صلح و انکشاف در افغانستان با تدوين  يک سياست خارجی حساب شده فراهم نمايد.

بنابرين، استفاده از شرايط مساعد کنونی بين المللی در جهت نيل به دو هدف ستراتژيک يعنی صلح و ثبات و انکشاف و ترقی در چوکات اعمار يک نظام دموکراتيک در صدر وظايف سياست خارجی افغانستان  قراردارد. دريافت متحدين ستراتژيک در سطح جهان و منطقه از اهميت استثنایی برای تحقق هر دو وظيفه ستراتژيک متذکره برخوردار ميباشد.

به نظر من تا زماني که ما يک نطام با اعتبار و دارای اقتصاد نيرومند را که عموم مردم پشتوانه آن باشند، ايجاد نکنيم و تا به فقر و مرض و عقب مانده گی نقطه پايان نگذاريم و تا هويت ملی را جايگزين هويتهای قومی نکنيم و تا از شرايط قومی و قبيله یی به ملت مرفه و پرتوان و مدنی گذار نکنيم  هر نوع ادعا در باره "آزادی" و "استقلال" پوچ و بی معنی بوده و بدان ميماند که از گدا توقع مستقل زيستن را داشته باشيم. بايد به خاطر داشت که ساير مردمان وقتی از آزادی مستفيد شده اند که امکانات مادی و تأسيسات سياسی، اجتماعی ، علمی و فرهنگی مربوطه را برای آزاد زيستن به وجود آورده اند.

آنچه دراين ميان بسيار خطرناک است تحريک  ذهنيتهای خارجی ستيزی در ميان مردم روستایی کشور ما است که از جانب شبکه های پيدا و پنهان از داخل و خارج افغانستان برای آماده ساختن اذهان عامه به خاطر برگشت مجدد ملاهای ديوبندی و متحدين فراملتی شان -القاعده- به قدرت راه اندازی ميشود و متأسفانه پای افراد، شخصيتها و برخی از گروههای سياسی و اجتماعی تا رده های مختلف دولت و بيرون از دستگاه دولتی فهميده يا نفهميده در اين بازی مرگبار بر ضد کشورشان کشانيده شده اند. مردم افغانستان که چندين بار قتل و کشتار و جنگ ويرانی را زير نام وعناوين مختلف تجربه کرده اند به خوبی ميدانند که هدف از اين تبليغات لجام گسيخته گردن زدن عقل و شعور در مسلخ بيدادگری و تروريسم است تا با تقرر مجدد تروريست در مقام سياستمدار، جاهل وآدمکش درمقام مجری قانون و عدالت، يکبارديگرامکان ميسرگرددکه ورزش غيراسلامی اعلان شود، استديوم ورزشی به قتلگاه زنان مبدل شود، آثار باستانی وتاريخی باقی مانده مامانند بت باميان که قبلاً نابود ساخته شد، انفجار داده شود، تلويزيونها اعدام و ضرب و شلاق زنان در محضرعام دوباره مروج گردد. اين نظام قرون وسطایی که توسط دشمنان خارجی افغانستان برای تحقير مردم يک کشور تدوين شده است ميخواهند اثبات کنند که همين افغانستان و همين جاهل ها و آدمکش ها. بنابرين، اين وظيفه به فرد فرد ما برميگردد که تا دير نشده در هر جایی که هستيم برای دفاع از عزت و حيثيت مردم و کشور خود برای خنثی ساختن اين تبليغات زهرآگين که همان حربه کهنه و سنتی تروريستها و افراطيون است، دست به کار شده و دولت نيز بايد اقدامات دقيق و برنامه ريزی شده را برای دفع آن روی دست بگيرد.

 شماری از هموطنان ماعقيده دارند که قوای خارجی به منظور پوشش اهداف خاص خود شان به افغانستان آمده اند که کاملاً واقعيت دارد. مگر در جهان معاصر هيچ دولت و هيچ سياستمداری را سراغ داريد که دارای اهداف نباشند و برنامه یی برای تحقق اهداف شان نداشته باشند؟ که چنين است و عيبی هم ندارد. افغانستان بيشتراز اين يک دولت تجريد شده نيست که فقط با خود در تعامل باشد. دولتها و ملتها در عصر گلوباليسم هر چه بيشتر داخل روابط و مناسبات گسترده و پر از شاخ و پنجه ميشوند، در يک همکاری متقابل از ديگران تأثير می پذيرند و بر ديگران تأثير ميگذارند، بنابرين در جنين شرايط پيچيده و کثيرالابعاد عقل سليم حکم ميکند که ما در ميان اهداف و برنامه های کشورهایي که در وطن ما حضور دارند و هکذا در مناسبات متقابل با ساير ممالک جهان جای و مقام کشور خود را که در چه حالت هستيم و به چه ضرورت داريم و نيزحدود و ثغور منافع ملی ما در کجاست و اين منافع  با منافع ملی کشور هایي که در افغانستان حضور دارند در کجا و در کدام اهداف متعلق به ما با هم انطباق ميکنند، راه های موثر استفاده حد اکثر از آن را  جستجو نمایيم . هر نوع موضعگيری بر ضد اين روند به معنی لغزيدن در خط ستراتژی پاکستان، ايران و طالبان است که در بالا به آن اشاراتی داشتم.

فرصت تنگ است و جامعه جهانی تا اخير در افغانستان باقی نخواهند ماند به خصوص که پريزدنت اوباما "ستراتژی خروج" را در اين اواخر از افغانستان مطرح کرده است. بنابرين، تقويت کمی و کيفی قوای مسلح مجهز به سلاح و مهمات عصری و پيشرفته که حامی تغير و اصلاحات و متعهد به دفاع از وطن باشد به اضافه ايجاد و تربيت پوليس که مطابق به قانون از زنده گی، جان، مال و نواميس مردم حراست نمايد از وظايف تأخير ناپذير ما در اوضاع موجود است تا مسووليت حفظ امنيت از قوای بين المللی به نهادهای امنيتی خود ما منتقل گردد.

با آن که هشت سال از روند بازسازی افغانستان ميگذرد اما متأسفانه بنابر تداوم جنگ و فقر در کشورهنوز هم چهارمليون يا تعداد کمتر يا بيشتری از هموطنان ما در ايران و پاکستان زنده گی مينمايند. با وجود آن که هر دو کشور از مناسبات نيک همسايه گی و اخوت اسلامی در برابر افغانستان در ظاهر حرف ميزنند، اما به خاطر فقدان ثبات در سياستهای هر دو کشور متذکره هر گاهي که بخواهند ميتوانند با اخراج کتلوی مهاجرين افغان به کشور شان، ثبات شکنند موجود را برهم بزنند. بنأً ايجاب ميکند تا مقامات ذيصلاح افغانستان  باممالک امدادرسان به توافق برسدکه بکمکهای شان جنبه موثرو استراتژيک داده ودرپروژه های بزرگ اقتصادی، صحی، فرهنگی وتعليمی سرمايه گذاريهای درازمدت نمايند. هرگاه چنين شود با ايجاد صدها هزار زمينه کار واشتغال درداخل شرايط برای بر گشت مهاجرين ما ازهردوکشور متذکره فراهم خواهدشد. ازطرف ديگر، درکشوريکه روستایيانش با عايد یک دالر در روز زنده گی ميکنند، گروههای تروريستی با استفاده از اين شرايط ميتوانند به آسانی جمع کثيری از اين روستایيان را درجهت تروريسم  و خرابکاری بسيج نمايند. بنابرين، ايجاد زمينه های مساعد کار و اشتغال در کشور هم ميتواند چشمه های سربازگيری شبکه های تروريستی را کور نمايد و هم شرايط را مساعد مي سازد که زارعين کشور که در نقاط معين افغانستان به کشت و زرع ترياک مشغول اند، از آن دست بردارند.

 

افغانستان و همسايه ها

الف : پاکستان

بسياری از صاحب نظران در مورد سياست پاکستان معتقد اند که دولت اين کشور به خاطر قدرت مستقل نظاميان در ساختار سياسی پاکستان در پيگيری و تداوم سياستهای برنامه ريزی شده ضد تروريستی عاجز و ناتوان ميباشد که من با اين نظر موافق نيستم . اين که پاکستان قوای مسلح ندارد ، بلکه اين قوای مسلح است که کشوری به نام پاکستان  دارد درست است ، اما زماني که خود قوای مسلح قدرت را در دست ميگيرد باز چرا پای پاکستان در مبارزه عليه تروريسم مي لنگد ؟

به نظر من اين عاملِ بازدارنده در جای ديگر واقع است نه در موجوديت قوای مسلح مستقل .

هرگاه ساختار سياسی –  اجتماعی جامعه پاکستان به دقت مورد مطالعه قرار بگيرد به آسانی درک ميشود که فوندمنتاليسم مذهبی که تروريسم حربه آن است، در جامعه پاکستان نهادينه شده است. به همين دليل است که پاکستان در شرايط کنونی که تروريسم به خطر عمده برای امنيت جهان مبدل شده است، نه قربانی تروريسم بلکه بخشی از پروبلم تروريسم بوده و هکذا بخشی از حل آن را نيز تشکيل ميدهد. به گفته آرش خان*- : « نخبه گان حاکم در پاکستان از همان بدو ايجاد آن در صدد بوده اند تا در برابر گروههای ياغی قومی – زبانی و هم در برابر همسايه گان متخاصم خود از اسلام به حيث نيروی متحد کننده حمايت نمايند و همين عامل بود که نيروهای مذهبی را اجباراً در محراق سياست کشانيد و به تقويت آنان خدمت نمود. به طور مختصر اسلام در پاکستان پس از استقلال آن پوششی برای بی کفايتی ساختاری و نهادی پاکستان قرار گرفت که افراطگرایی مذهبی محصول فرعی آن ميباشد»[18]    

 

*- قوای مسلح پاکستان يک اردوی جهادی بوده که در دشمنی با هندوستان بر سر ادعای مالکيت بر کشمير ايجاد و با تلقينات مدهبی در ضديت با به اصطلاح کفار رشد و توسعه داده شده است. هرگاه ساختارجهادی – مذهبی  اردوی پاکستان که پيشبرد جنگ و ترويسم را عليه هندوستان و افغانستان وظيفه «اسلامی و جهادی» خود ميداند به یک اردوی پيشرفته و مدنی که فقط از سرحدات و نظم و ثبات پاکستان حراست نمايد به طور بنيادی تغير داده نشود خطر آن وجود دارد که افراطيون و تروريستها قدرت سياسی را با استفاده از زور در پاکستان غصب نمايند.. زيرا : « ....... سطوح ميانی افسران ارتش پر است از افسران بنيادگرای پرشوری که بسياری از آنها فارغ التحصيل آموزشگاههايی شبيه  مدارس هستند نه مدارس عمومی متعلق به نخبه گان حاکم »[19]

تاريخ تقريباً چهل سال اخير گواهی ميدهد که افغانستان از نخستين کشورهای منطقه ميباشد که قربانی همين تروريسم نهادينه شده منطقه یی از يک کشور همسايه گرديده است.

مداخلات پاکستان در امور داخلی کشور ما به سال 1973که هنوز ریيس جمهورداوود در قدرت بود، برميگردد و تهاجم اتحادشوروی در دسامبر1979 به افغانستان، مهاجرت گروههای جهادی و به تعداد سه ونيم مليون افغانان عادی به آن کشور، پاکستان را در

موقعيت بهتری قرار داد تا در صدد ايجاد " دولت ضعيف و تابع " به خاطر دسترسی به "عمق ستراتژيک" افغانستان به منظورمقابله با هندوستان تلاش نمايد. در نتيجه شرايط متذکره فوق به گفته انتونی ديويز: «چيزي که شايد تعجب انگيز باشد، آن است که تشکيلات نظامی پاکستان به واسطه کومکی که به پيروزی مجاهدين بر رژيم دست نشانده ماسکوکرده، اين حق را برای خود قايل است که در مورد حکام کابل تصميم گيری کند. به نظرميرسد که از نظر پاکستان، افغانستان  مهمتر از آن است که به دست افغانها سپرده شود.»[20]

پاکستان با ورود قوای خارجی به رهبری ايالات متحده امريکا در سال 2001 به افغانستان دست و پاچه شد و باعجله کوشيد ظاهراً خود را با شرايط جديديک ه پس از حملات تروريستی به قلمرو ايالات متحده امريکا در سال  2001 آغاز شده بود با قبول تعهدات جديد مبنی بر مبارزه عليه تروريسم که نه ميل آن را داشت و نه انجام اين تعهد با اين ساختار اجتماعی و سياسی موجود پاکستان از توان آن پوره بود، در ظاهر با اين ادعا که گويا پاکستان خود قربانی تروريسم بوده است، سازگار بسازد.  اما کدام تروريسم ؟ داخلی يا خارجی ؟ حوادث امروز پاکستان نشان ميدهد همان لانه های تروريستی و افراطی که در طول ساليان متمادی در داخل پاکستان نهادينه شده اند تربيت يافته گان بومی و غير بومی همان لانه هایی اند که امروز هم از مردم پاکستان قربانی ميگيرند و هم شهروندان افغانستان راعقب دروازه های منازل شان به گلوله می بندند. تحليل های ذيل از آرش خان دانشمند پاکستانی تصوير تمام عيار از شرايط امروزی پاکستان را به دست ميدهد :

« بازی رهبران پاکستان با اسلام و به خصوص برنامه اسلامی سازی ضياء الحق که بعداً به راديکاليسم اسلامی انجاميد و در نتيجه همين راديکاليسم است که تروريسم موجود پاکستانی هسته مرکزی آن را تشکيل داده و از طرق مختلف ثبات کشور را تهديد ميکند»[21]

 «تخمين زده ميشود که در حال حاضر تعداد مدارس مذهبی در پاکستان به 10000باب ميرسد که در آنها 1،7 مليون شاگرد درس ميخوانند.»[22]

دو سازمان تروريستی « جنبش جهانی مجاهدين و جنبش جهاد اسلامی که در کنار القاعده قرار دارند» و جنبش جندالله .....که سازمان پيشقراول القاعده را د رپاکستان تشکيل ميدهد»[23]

 

توضيحات طولانی فوق را درمورد پاکستان به خاطری آوردم که همه نخبه گان و گروههای سياسی افغانستان که در خط منافع ملی متعهد هستند بنابر سوابق فوق به حسن نيت پاکستان در قبال کشور شان به نظر شک و شبهه مينگرند. و اکنون که پاکستان درک کرده که ايالات متحده امريکا برای دراز مدت درافغانستان باقی خواهد ماند (هرگاه از لحاظ نظامی نباشد از لحاظ سياسی و اقتصادی خواهد بود) بناً سعی ميکند تغيراتی را در سياست خارجی پاکستان در رابطه با افغانستان ايجاد نمايد. همه با اشتياق منتظرند دريابند که دولتمردان پاکستان ديگر در پی ايجاد «يک دولت ضعيف و تابع» به منظور دسترسی به « عمق استراتژيک » در مقابله با هندوستان در افغانستان نيست. هرگاه تغير در اين راستا تحقق نيابد گره مشکل افغانستان و پاکستان گشوده نخواهدشد.

 

بناء" ازتوضيحات فوق نتيجه ميگيريم که مشکل ناامنی درافغانستان بُعد منطقه یی  دارد نه داخلی. و بدين ملحوظ ضرور است تا در سياست خارجی افغانستان با در نظرداشت منافع ملی کشور ما و هکذا منافع ملی پاکستان جايگاه پاکستان به دقت و به درستی تعريف شود. همکاری های دوجانبه در چوکات منطقه یی برای ايجاد فضای اعتماد بين دو کشور از الزامات اساسی تأمين صلح و ثبات در منطقه را تشکيل ميدهد. در طرح هر تغيری که ادعا ميشود در سياست پاکستان رونما شده است بايد حاوی دو تغير در دو

 نهاد مربوط به سياست پاکستان باشد :

1*- صدورجنگ و ترور به حيث دو هدف ستراتژيک در برابر افغانستان و هندوستان از برنامه سياست خارجی پاکستان حذف گردد.

2*- نظاميان پاکستان که تا حال تطبيق کننده گان هر دو هدف فوق بوده اند از اصرار به تعقيب اهداف متذکره انصراف نمايند. 

ما در آرزوی يک پاکستان دموکراتيک، نيرومند، با ثبات، مرفه، متحد، يکپارچه و فارغ از افراطگرایی مذهبی هستيم . افغانستان از هر اقدام پاکستان در جهت سرکوب لانه های تروريستی در داخل آن کشور حمايت نموده و هيچگونه کومک را در اين راستا دريغ نخواهد کرد.

 

 

     ب: ايران

موقف ايران هنگام رياست جمهوری سيد محمد خاتمی در قبال افغانستان نسبت به دوران حاکميت احمدی نژاد سازنده بود. اشتراک هيات نماينده گی ايران در تمام  کنفرانسهای بين المللی راجع به کشور ما و تخصيص 650 مليون دالر کمک شامل 250 مليون دالر اعتبار، 250 مليون دالر قرضه بلاعوض و 60  مليون دالر امداد بشری برای پنچ سال از اقدامات عملی در راستای اين حسن نيت بود. اما پس از به قدرت رسيدن محمود احمدی نژاد بنابر تشديد اختلاف ميان ايران و ايالات متحده بر سر پروژه اتمی دولت ايران و حضور امريکا در عراق تغيرات اساسی در سياست دولت ايران نسبت به افغانستان به مشاهده ميرسد. اکنون ايران در محافل بين المللی بر خروج نيروهای خارجی از افغانستان اصرار ميورزد در حالي که اين موضوع مداخله صريح در امور داخلی افغانستان بوده، هيچ ربطی به ايران ندارد و فقط مردم افغانستان و مجامع بين المللی در رابطه با حضور يا عدم حضور شان در افغانستان تصميم ميگيرند. حضور اين نيروها خطری برای ايران نيست و مقامات افغانستان نيز همواره تأکيد کرده اند که خاک افغانستان هرگز تخته خيز برای تجاوز بر ضد هيج کشور به خصوص همسايه ها مورد استفاده قرار نخواهد گرفت.

همچنان در اين اواخر مطبوعات ايران مطالبی را در باره ولايات غربی کشور ما به حيث ساحه نفوذ اقتصادی يا منطقه منافع حياتی آن کشور به نشر رسانده اند. در صورتي که نشرات مذکور مورد تأیيد دولت ايران باشد برای مردم افغانستان بی تفاوت نخواهد بود.

آنچه از همه مهتراست مداخلات نطامی ايران و کمکهای دولت ايران برای طالبان ميباشد که اخيراً جنرال مک کريستال فرمانده ناتو در افغانستان از آن خبر داد. هر گاه وثوق اين گزارشات از منابع ديگرهم تأیيد گردد شبهه یی باقی نميماند که سياست  ايران در قبال کشورما دچار چرخش خشن شده است.

هيچيک از رسانه های آزاد افغانستان و همچنان رسانه دولتی ما تا کنون از سياست دوگانه دولت ايران انتقاد نکرده اند که چی طور دولت آخندهای ايران از يک طرف با هوگوچاويز در ونزويلا، دانيل ارتيگا در نيکاراگوا و جمهوری کيوبا« پيمان ضد امپرياليستی » می بندد و از سوی ديگر به شبه نظاميان حزب الله در دولت مستقل لبنان، يا با گروه افراطی حماس در اداره خودگردان فلسطين و يا با گروه تروريستی فرقه گرای "سپاه مهدی" به رهبری مقتدی الصدر در عراق که همه به نحوی از انحاء در تروريسم دست دارند، کمک ميکند.

از تروريسم هيچ کشوری سود نميبرد، بر عکس تروريسم دشمن مشترک تمام جهان و منجمله دشمن مردمان افغانستان و ايران است که دارای مشترکات فراوان تاريخی، زبانی، مذهبی و فرهنگی ميباشد.

 

    ج: روسيه وپيمان شانگهای

پيمان شانگهای که برخی از کشورهای همسايه افغانستان به اضافه فدراسيون روسيه در آن عضويت دارند از اهميت خاص در سياست خارجی کشور ما برخوردار اند. نقش اين کشورها در امحای تروريسم، نابودی مواد مخدره و هکذا رفع فقر و عقبمانده گی در افغانستان و منطقه برجسته ميباشد. افغانستان با ثبات، پيشرفته و عاری از مواد مخدر به سود تمام جهان بوده و به خصوص با منافع ممالک همسايه ما و هکذا با منافع فدراسيون روسيه در مطابقت کامل قرار دارد.

مردم افغانستان يکبار زيانهای مرگبار رويارویی ابرقدرتها را در اخيرقرن بيستم آزموده است و هرگز آرزو ندارد که افغانستان بار ديگر به مرکز اين زورآزمایی مبدل گردد. بنأً فدراسيون روسيه به مثابه ابرقدرت ميتواند در تأمين ثبات کشور ما از طريق همکاريهای بيشتر با سازمان ناتو و سهمگيری فعال در بازسازی افغانستان مخصوصاً تعداد قابل ملاحظه پروژه های انکشافی افغانستان که از سابق توسط سلف آن کشور تکميل گرديده بود و اکنون نياز به بازسازی و نوسازی دارند، نقش سازنده را ايفاء نمايد.

 

    ج:  مناسبات با هندوستان

مناسبات با هندوستان به مثابه دموکراسی بزرگ دنيا که ما با آن هميشه مناسبات تاريخی و عنعنه یی دوستانه داشته ايم، همواره در سياست خارجی ما جای خاص خواهد داشت. به خصوص که کشور هندوستان تا حال مبلغ تقريباً يک ميليارد دالر در بازسازی افغانستان کمک نموده است. علاوتاً بورسهای تحصيلی کشور هند برای محصلين افغانستان که اکنون تعداد آن نسبت به هر کشور ديگر فزونی دارد نقش مهم و سازنده را در ارتقای ظرفيتهای حرفه یی و مسلکی جوانان افغانستان ايفاء ميکند.

بنابراهميتی که هندوستان درتأمين صلح و امنيت و انکشاف و بازسازی افغانستان دارد، ما اميدوار هستيم که دولت پاکستان و هند بر سر منافع شان در افغانستان به رقابت نپردازند و درين زمينه به تفاهم لازم که به ضرر هيچيک از جوانب، نه افغانستان، نه هندوستان ونه پاکستان باشد، نايل گردند.

 

   هـ:  مناسبات با ساير همسايه

مناسبات با ساير همسايه ها مانند ازبکستان، تاجکستان و ترکمنستان که 2000 کيلومتر سرحد مشترک با آنها داريم در راه تأمين صلح، امنيت و مبارزه عليه تروريسم و مواد مخدرکه خود اين کشورها نيز در صورت برهم خوردن امنيت و ثبات در افغانستان با خطر تهديد آن مواجه خواهند شد از ارزش به سزایی برخوردار است.

در صورت اکمال سرکهای حلقوی و تمديد خطوط آهن که افغانستان را با ممالک آسيای ميانه وصل ميکند امکان آن ميسرميشود که افغانستان به راه ترانزيتی برای تجارت ميان ممالک آسيای ميانه، غرب و جنوب آسيا تبديل شود که اين خود به عامل نيرومندی در رشد و انکشاف کشورهای مذکور در آينده مبدل خواهد شد.

 

    روابط با ممالک عضوکنفرانس اسلامی

ممالک عضو کنفرانس اسلامی که افغانستان نيز يکی از اعضای سابقه دار آنست بنابر نفوذ و اعتباری که به حيث کشورهای اسلامی ميان مردم ما دارند ميتوانند نقش اساسی را در بازگشت صلح و استقرار در افغانستان ايفاء نمايند. بر علاوه تعدادی از کشورهای عضو اين کنفرانس که دارای منابع مادی بزرگ و تعداد شان مانند ماليزيا از داشتن متخصصين قابل ملاحظه و تجارب ارزشمندی در انکشاف و ترقی برخوردار اند در روند بازسازی افغانستان می توانند سهم چشمگير و ارزشمندی را ادا نمايند.

    نتيجه

افغانستان کشوريست فقير و ناامن که در طول زمانه ها به خاطر موقعيت جیوپوليتيک و جیوسراتژيک خود صدمات بزرگ بشری و مالی را متقبل شده است. بنابرين، به خاطر تأمين صلح و ثبات پايدار و رشد و انکشاف متداوم در آن که دو هدف اساسی سياست خارجی ما را تشکيل ميدهد به يک چتر امنيتی نيرومند و با اعتبار بين المللی در دو بديل ضرورت دارد :

1- يا انعقاد معاهده فعال ستراتژيک امنيتی با ايالات متحده امريکا و ناتوکه تداوم صلح و انکشاف ثبات افغانستان را از هر نوع مداخله، تجاوز و يا دست درازيهای آشکار و پنهان ضمانت نمايد. ( چنين معاهده یی همين اکنون وجود دارد اما بنابر عوامل گوناگون چندان فعال به نظرنميآيد)

2- يا انعقاد يک معاهده بين المللی به اشتراک پيمان ناتو، اتحاديه شانگهای، هندوستان و ممالک همسايه افغانستان زير سرپرستی ملل متحد که بيطرفی دايمی افغانستان را ضمانت نمايد.

                                                                  

                                                       ***

بخش چهارم گفت و شنود

 

***

پانویس ها و منابع:

[17] افغانستان درقرن بيستم 1900 - 1996

[18] تهديدتروريسم وواکنش پاکستان. آرش خان دانشمند پاکستانی

[19] طالبان وپاکستان /احمدرشيد محقق وژورناليست پاکستانی – منتشره درکتاب «افغانستان – طالبان وسياستهای جهانی» مولف :ويليام ميلی – مترجم عبدالغفارمحقق.

[20] انتونی ديويز. کتاب افغانستان –طالبان وسياستهای جهانی .صفحه 106

[21] تروريسم وواکنش سياسی درپاکستان .آرش خان . صفحه3

[22] همانجا صفحه 9

[23] همانجا صفحه 6