رسیدن به آسمایی: 19.10.2009 ؛ نشر در آسمایی: 21.10.2009

جهان پسا - امریکا-13

دنیایی فراسوی غرب-1
 

نویسنده : فرید ذکریا؛ برگردان : غفار صفا
 






چنانکه همه میدانند کریستف کلمب درسال 1492 برای نخستین باردرتاریخ بشری به یک سفردریایی بلند پروازانه پرداخت. ولی آنچه که کمترازآن صحبت بعمل آمده اینست که درست هشتادوهفت سال پیشترازآن ژینگ هی دریا نورد چینایی یک چنین سفربلند پروازانه ای را آغاز کرده بود. ساختمان کشتی های ژینگ بمراتب بزرگتروبهتراز کشتی های کریستف کلمب، واسکو دوگاما و تمام دریا نوردان بزرگ سدهء پانزدهم و شانزدهم اروپا بود. ژینگ درنخستین سفردریایی خود سال 1405، به تعداد 317 کشتی و 2800 نفررا با خود داشت که هرگزبا چهار کشتی و 150 دریا نورد کلمبوس قابل مقایسه نیست. بزرگترین کشتی ها درنیروی دریایی چین «تریژرشیپ» یا کشتی های ثروت بودند که بیشتراز چهار صد فت ارتفاع داشته و چهارمرتبه طویل ترازکشتی های« فلگ شیپ» کلمبوس بنام سانتاماریا و دارای نه تیربودند. این کشتی ها بمقدارزیادی چوب نیاز داشتند، ازجمله برای ساختن یکی ازاین نوع کشتی ها بایستی به وسعت سه صد هکتارجنگل قطع میشد. این کشتی ها برای انتقال اسب، لوازم و مواد غذایی، آب والبسهء اردوطراحی شده بودند. کوچک ترین کشتی درنیروی دریایی ژینگ کشتی جنگی پنج تیردارای قابلیت بلند مانوربود که دومرتبه بزرگتراز گالیون افسانوی (کشتی بادبانداراسپانیایی) بود.

کشتی های چینایی از چوب های مخصوصی با ساختار بسیار پیچیده، تخنیک مطمين ضد نفوذ آب وستون مستحکمی درمرکز کشتیها که توازن آنها را نگهمیداشت، ساخته شده بودند. کشتی های " تریژر" دارای کابین های بزرگ و مفشن، بادبان های ابریشمی و صالون های پنجره دار بودند. تمام اینها درتعمیرگاه نانجینگ بزرگترین وپیشرفته ترین تأسیسات کشتی سازی جهان ساخته شدند. طی سه سال پس از 1405، به تعداد 1681 کشتی درتعمیرگاه نانجینگ تعمیرویا ترمیم شده اند. درحالیکه طی همان سالها دراروپا چیزی که بتواند با این کشتی ها قابل مقایسه باشد هرگز ساخته نشده است.

عظمت این نیروی دریایی باشندگان سرزمین های ماحول را شگفت زده ساخته و موجب تحکیم قدرت وسلطهء دودمان مینگ گردیده بود. ژینگ درهفتمین سفر دریایی خود بین سالهای 1405 و 1433 به سراسرآبهای بحرهند وحوالی جنوب شرق آسیا بمسافرت پرداخت. او به هرسرزمینی که میرسید به بومیان آن سرزمین تحایفی اهدا میکرد وازآنان خراج دریافت مینمود. هنگام مواجه شدن با مخالفین بی تردید ازامکانات نظامی استفاده میکرد. دریکی ازسفرهایش اویک دزد دریایی سامورایی را دستگیروباخود به چین برد. درسفر دیگری یکی ازرهبران شورشی را از سیلون به چین بازگردانید. انواع مختلف گلها، میوه ها، سنگهای قیمتی و حیوانات کمیاب مانند زرافه و گوره خراز جملهء تحایفی بودند که ازسرزمین های مختلف به باغ وحش امپراتوری انتقال داده میشدند.

داستان ژینگ پایان شگفت انگیزی دارد. درسال 1430 امپراتورجدیدی درچین روی صحنه آمد. او بصورت ناگهانی به ماموریت های دریایی پایان داد وازتجارت و کشفیات جغرافیایی روی برتافت. برخی ازمامورین رسمی دستگاه امپراتوری تلاش کردند تا این روش را ادامه دهند اما بی نتیجه ماند. براساس حکم محکمه درسال 1500 هرآنکه به ساختن کشتیی با بیشترازدوتیراقدام مینمود محکوم به اعدام میگردید. درسال 1525 ادارات ساحلی حکم دریافت کردند تا تمام کشتی های بحری را تخریب و صاحبان شان را به زندان افگنند. مسافرت های بحری باکشتیهایی بیشترازدو تیربه هرهدفی که بود جرم پنداشته میشد. آنگاه که ملکهء دودمان مینگ درسال 1644 بقدرت رسید، اساساً این سیاست را ادامه داد، دردورهء حکمرایی او نه تنها این محدودیت کاهش نیافت بل که درعوض به درازای هفتصد میل خطوط بحری سواحل جنوبی چین ازبین رفت و صنایع کشتی سازی چین سقوط کرد. فقط یک دهه پس ازآخرین سفردریایی ژینگ بود که شماری از جستجوگران اروپایی درحوالی آبهای بحرهند وچین به مسافرت پرداختند. اما سه صدسال دیگررا دربرگرفت تا یک کشتی چینایی درسال 1851 راهش را بطرف اروپا بخاطر بازدید از یک نمایشگاه بزرگ درلندن بازنماید.

چگونه میتوان یک چنین عقبگرد شگفت انگیزرا توجیه کرد؟ درآن زمان نخبه گان چین عمدتاً بدو گروه تقسیم شده بودند یعنی طرفداران راه ورسم خارجی ها و پیروان قانون جدید پیکن مبنی برمنع ماموریت های نیروی دریایی چین. ماموریت هایی که برای چین بسیار گران تمام میشدند، مالیات آن گزاف ومفاد آن کمتربود. تجارت درنتیجهء برخی ازاین تماسها رونق یافته اما نفع آن صرفاً به تاجران ودزدان دریایی میرسید. افزون برآن دراواسط سدهء پانزده مغولها و دیگرسوارکاران مرزهای امپراتوری چین را مورد تاخت و تاز قرارداده بودند که این امرتوجه جدی و صرف منابع بیشتررا ایجاب مینمود. دریک چنین حالتی ماموریت های دریایی یکنوع خرابکاری پرمصرف بحساب میرفت.

این تصمیم برای چین بسیارسرنوشت ساز بود. درست درزمانی که آنکشوراز جهان خارج رو برگردانید، اروپایی ها بگونهء وسیعی به سفرهای پرمخاطرهء دریایی روی کرده بودند وهمین ماموریت های دریایی بود که امکان داد تا اروپایی ها قدرت خویش را توسعه بخشیده ودرسرتاسرجهان نفوذ کنند. هرگاه چین نیروی دریایی اش را فعال نگهمیداشت آیا روند تاریخ جدید ازاین که هست متفاوت میبود؟ شاید که نه. تصمیم چین برای برگشتن و فرورفتن بدرون خود بطورساده یک رویکرد اشتباه آمیز ستراتیژیک نبود، درواقع این رویکرد را میتوان بیانی ازرکود یک تمدن دانست. درعقب تصمیم چین برای پایان دادن به ماموریت های بحری عاملی چون عقب افتادگی که از قرنها دامنگیر چین وسایر کشورهای غیراروپایی بود نهفته است * . و این عقب گردی که داشته اندآنان را برای صدها سال فقیرومتکی به زراعت نگهداشته است، درحالیکه اروپا وایالات متحدهء امریکا گام های بزرگی را درجهت صنعتی شدن، شهرنشینی و مدرنیزم برداشتند.

برای درک بهتر مفهوم " ظهوریا بیداری دیگران"، باید بدانیم که چه مدتی این دیگران درخواب بسربرده اند. این امربرمیگردد به این حقیقت که نفوذ مادی ومعنوی غرب یک پدیدهء معاصروزود گذرنیست. مابرای بیشترازپنجصدسال درجهانی غربی زندگی کرده ایم. بررغم رشد سایرملت ها وقاره ها، سایه های غربی ومشروعیت آن عمیق و برای دهه های طولانی بموجودیت خویش ادامه خواهد داد.

این دیگر یک امرپیش پاافتاده است که بگوییم درواقع چین وهند مانند غرب تا سالهای 1800 ثروتمند بودند. بربنیاداین طرزدید نفوذغرب دراین سرزمین ها درواقع یک وقفهء دوصدساله بوده وتازه ما به یک وضعیت بیشترمتوازن برمیگردیم. این نظریه دراین مورد نیز صادق است که امتیازات غرب احتمالاً بگونهء تصادف نتیجهء " ذغال ومستعمره "2 درواقع کشف ارزان ترین منبع انرژی و استعمارسرزمین های ثروتمند درآسیا، افریقا وامریکابوده است. این طرزدید که یک نوع احساس چندگانگی فرهنگی را با خود حمل میکند وهرنوع شرایط خاص دیگری را درغرب تردید مینماید، دارای امتیاز سیاسی مخصوص به خود است که تنها میتواند از لحاظ سیاسی درست باشد نه از لحاظ تاریخی.

یکی ازدلایل این غلط فهمی عبارت ازتمرکز توجه تحلیل گران صرفاً روی مقیاس کلی اقتصاد چین وهند است. درحالیکه این محاسبه میتواند ازلحاظ تاریخی گمراه کننده باشد. اقتصاد هیچ کشوری نمیتواند تا پیش ازرسیدن به عصرمدرن پویا و سودمند باشد ویا بتوان آنرا هدفمندانه بکاربرد. این که درسدهء هفده هم ملیون ها دهقان در گوشه و کنار چین، پراگنده و بی ارتباط ازیکدیگرروی زمین درشرایط فقرطاقت فرسا بکارمیپرداختند، بازده کارشان با وجود زیادت مقدار آنها به عنوان ثروت عمومی کشوربه حساب نمیرفت. عامل نفوس دراین کشورها عنصر اساسی رشد داخلی بوده ومحصولات شان عمدتاً زراعتی بود. تا آنگاهی که چین و هند چهاربرابر نفوس اروپای غربی را درسال 1600 داشتند البته که رشد داخلی شان بزرگتر بود. حتی درسال 1913 آنزمان که بریتانیا قدرت رهبری کنندهء جهان بوده وازجهت داشتن تکنالوژی پیشرفته، تولیدات صنعتی و تجارت چندین برابر بزرگتراز تمام آسیا بود، چین میتوانست رشد داخلی داشته باشد.

مطالعهء دوران ماقبل صنعتی، دولت بزرگ، ارتباطات، ترانسپورت، مالیات عمومی وسطح مجموعی رشد، تنها اطلاعات اندکی را پیرامون قدرت ملی و مرحلهء پیشرفت کشوری دراختیارما قرارمیدهد، نه دربارهء تحرک اجتماعی یا توانایی آن کشوربرای کشفیات واختراعات جدید. قابلیتی که درآن عصرمیتوانست راههای جدیدی را در برابر کشوری قرار دهد که چگونه ثروت و حاکمیت ملی خود را تأمین نماید.

فقط با توجه به رشد اقتصادی وعواید سرانه میتوان تصویرروشنی ازارزش واقعی یک کشوررا بدست آورد. رشد سرانهء اروپای غربی طی سالهای 1500 و 1600 بالاترازهردوکشورهند وچین بود. ازهمان زمان بود که فاصلهء رشد (بین شرق و غرب) بگونهء فزاینده ای عمیق ترشد. بین سال های 1350 و 1950 (ششصد سال) عاید سرانه درچین وهندوستان ثابت باقیماند ( درحدود 600 دالربرای چین و 550 دالر برای هند). اما دردورهء یاد شده عاید سرانهء اروپای غربی از 662 دالر به 4594 دالرافزایش یافت که 594 درصد رشد را نشان میدهد.* *



ادامه دارد