رسیدن:  05.07.2011 ؛ نشر : 13.07.2011

افغانستان در  چنبره ی  جيو اکونومی امريکا

(پايپلاين ها، پايگاه ها، چالش ها)

چي بايد کرد؟

بخش سوم

تهیه و نگارش: میر عبدالواحد سادات

موقعیت خاص و تاریخی افغانستان در ابعاد:

ـ تاریخی
ـ جیوستراتیژیک
ـ جیو اکونومیک ( انرژی محور )

غرض وضاحت بهتر موضوع این مبحث را در دو بخش ارایه می نماییم :

1- پس منظر تاریخی مسایل

2- موقعیت خاص واستثنایی افغانستان درمرحله ی جیواکونومی(انرژی محوری):
 

بخش اول : پس منظر تاریخی مسایل
مورخین و دانشمندان افغان، افغنستان شناسان خارجی و مستشرقین تعریف و تعابیر متعـددی از موقعیت خاص افغانستان ارایه نموده اند ، که هر کدام دارای اهمیت بوده و  بازتاب  واقعیت های تاریخی، تجربه ی تاریخی و شناخت از جغرافیه و موقعیت خاص جیوپولیتیک،جیوستراتیژیک و جیو اکونومیک افغانستان در درازنای تاریخ می باشد. تجربه ی کهن سال این مرز و بوم تاریخی نشان می دهد که موقعیت جفرافیاییی یکی از عمده ترین عوامل در رشد تاریخ و چی گونه گی «کیفیت رشد تاریخی »و « توسعه ی تاریخی »محسوب می گردد.
مورخان نامدار افغانستان از جمله: احمد علی« کهزاد»، میر غلام محمد «غبار » و عبدالحی« حبیبی»هرکدام موارد بسیار عمده و اساسی را در رابطه به موقعیت خاص جغرافیایی افغانستان در آثار شان توضیح کرده اند.
احمد علی «کهزاد»در پراگراف اول اثر خویش «افغانستان در جریان تاریخ» می نویسد :  « موقف و موقعیت افغانستان در چهار راه شرق، در آستانه آسیای مرکزی، روی راه معروف ابریشم، در  منتهای شرقی آسیای غربی و در انتهای غربی آسیای شرقی ، در میان هند و ایران و توران، در رهرو  و آستانه ی دروازه های نیم قاره ی هند ،روی معبر مهاجرت ها و کاروان ها،میان اباسین و جیهون و هامون و در سایه ی بام دنیا طوری آن را در مسیر تاریخ قرار داده که مرکز ثقل بسیاری از واقعات و گزارشات مهم شرقی و غربی و آسیایی و اروپایی و جهانی را در چوکات کوچک حدود و ثغور آن به نحوی از انحا، به طور مستقیم و غیرمستقیم می توان سراغ کرد» .
به قول همین مورخ ، افغانستان در جریان تاریخ ،دوره های قدیم حجر تا قرن بیستم میلادی تحولات گوناگون تاریخی را دیده ، که همه  مبین موقعیت جفرافیی آن در قلب آسیا می باشد. و در ازمنه ها و ادوار مختلف به نام های آریانا (ایریانا) خراسان و افغانستان، جریان مختلف تاریخی را تجربه کرده است.
موقعیت افغانستان در همجواری با آسیای میانه و هندوستان باعث آن گردیده تا در معرض هجوم کشور کشایان و تاراج گران مختلف از شرق وغرب و عرب و عجم قرار بگیرد.
بی جهت نه بوده است که بیشتر از بیست قوم و ادیان بزرگ (بودایی، برهمنی، آفتاب پرستی، هندویی...)آثار و علایم شان در این سرزمین وجود دارد. البته خود این مرز و بوم تاریخی به کانون فرهنگی و مدنی با اعتبار در مقاطع مختلف تاریخی عرض وجود کرده است . اولاف کارو ،افسر انگلیس که قریب چهل سال در حومه ی سرحد هند برتانوی اجرای وظیفه کرده است و احوال افغانستان را از نزدیک مراقبت می نمود در کتا ب خویش می نویسد:  «اگر طومار ورقه ی افغانان را هموار کنیم، در آن واقعاً می بینیم که ،نظیر آن کمتر و یا هیچگاه در زنده گی ملت های دیگر دیده نه شده است».*6
در همین ارتباط در کتاب «افغانستان در قرن بیستم»می خوانیم:  «کمتر کشوری را می توان یافت که تاریخ آن مانند افغانستان به عنوان یک کشور کوچک ،فقیر و عقب مانده با جریان یک رشته تحولات تاریخی جهان گره خورده باشد.» *7

این موقعیت جغرافیایی باعث گردیده که افغانستان در قرن هژدهم میلادی ،به صورت خاص مورد توجه قدرت های استعماری انگلستان، روسیه و فرانسه به حیث« دروازه ی هندوستان» قرار بگیرد، که مقارن با سالهای فتور  است و افغانستان با تمام اهمیت جیوستراتیژیک،بالاثر آفت بی اتفاقی و جنگهای قدرت میان شهزاده گان سدوزایی و بارکزایی نه توانست به اقتدار دولتی خود دوام بدهد تا حرف خود را مطرح کرده بتواند.

در قرن 19میلادی از اثر سازش روس وانگلیس حالت« بفر ستیت» و یا « بفر زون»،برای افغانستان مطرح و قبول گردید. اهمیت حفظ هندوستان ، همیشه این خیال و تصور را برای استعمار گران به وجود می آورد که باید هندوکش این ستون فقرات افغانستان را به حیث« کلید قفل هندوستان» زیر سیطره ی خود داشته باشد.
از بوالعجبی های تاریخ است که   اکنون در قرن( 21م) دولت آلمان می گوید که از امنیت   و یا از علایق آلمان در هندوکش دفاع می نماید.

منحیث حسن ختام این بخش با اهمیت ،خالی از دلچسپی نه خواهد بود تا نظر یک تعداد از دانشمندان و افغانستان شناسان را پیرامون اهمیت موقعیت خاص افغانستان متذکر شویم:

فریدریش انگلس در مقاله ی« ماه اگست سال 1857 میلادی» درین ارتباط می نویسد: «کشوری که از منظر سیاسی در آسیای مرکزی حایز اهمیت فوق العاده است ،اگر چی به قبایل مختلفی تقسیم
می شود و تنها فعالیت های آنان کشاورزی ،دامداری و جنگ است . افغانستان در مسیر راه ابریشم واقع شده و از دیر باز در قلب تمام تهاجمات و مهاجرت ها بوده است : تاتار،یونان، ترک ، مغل، عرب...».

سرالفرید رایل وزیر خارجه ی هند بریتانوی در باره ی اهمیت خاص افغانستان شعری به زبان انگلیسی سروده است،که یک قسمت از ترجمه ی منظوم آن به زبان دری را از کتاب «تاج التواریخ» نقل می نمایم:
افغانستان چو دانه بین دو سنگ آسیا
کاخر در آن میانه شود هــمچو توتــی
آن هر دو سنگ دولت روس است و انگلیس
کز آب روزگار بگـــردند دایما * 8

امیرشیرعلیخان، تلویحاً در جواب نامبرده گفته است :« افغانستان شاهین ترازو است، به هر طرفی که بلغزد، کفه ی ترازو را به آن طرف تغیر میدهد » .

عبدالرحمن خان،« افغانستان را به گوسفندی بیچاره تشبیه نموده که از دو طرف میان شیر وخرس گیر مانده است.» *11

عبدالرحمن لودین، مشروطه خواه و آزادی خواه معروف افغانستان، کشمکش قدرت های استعماری رقیب را پیرامون افغانستان در شعری بیان کرده است که ما به ذکر یک بیت آن اکتفا می نماییم :
از یک طرف نهنگ و از دیگر طرف پلنگ
هـر دو بـــخون ما دهن خــویش کــــرده رنگ *9

جواهرلعل نهرو، افغانستان محاط به خشکه ی کنونی را به کشوری تشبیه می نماید که دروازه های آن در خانه ی همسایه قرار دارد ، موصوف به ارتباط اهمیت تاریخی و خاص افغانستان می نویسد : «امپراطوری کوشانی همچون سوار عظیمی بر پشت آسیا نشسته و در میان دنیای یونانی، دنیای چینی، دنیای عرب و دنیای هندی قرار داشت و مانند خانه یی در نیمه راه میان روم، چین و هندوستان به شمار می رفت.»
و علامه اقبال، شاعر و فیلسوف معروف نیم قاره ی هند ،در شعر معروف خویش موقعیت خاص افغانستان را  بیان کرده،که با برداشت های جدید کارشناسان امور ستراتیژیک، مشابهت به هم می رساندکه قسمتی از آن را با هم می خوانیـــم :
آسیا یک پیکر آب و گل اســـــت
ملت افغان در آن پیکر دل اسـت
از فســــاد او فســـاد آسیا
از گشــــاد او گشــاد آســیا

تا دل آزاد است، آزاد است تن
ورنه کاهی در ره باد است تن

بخش دوم
موقعیت خاص واستثنایی افغانستان درمرحله ی جیواکونومی(انرژی محوری)

با سقوط اتحاد شوروی و ختم جنگ سرد، مرحله ی جدیدی از بازی قدرت در عرصه ی بین المللی آغاز یافت که یک تعداد از محققین آن را مرحله ی جیو اکونومی (انرژی محور) قلمداد کرده اند.
در این مرحله ایالات متحده امریکا به مثابه یگانه ابر قدرت جهانی با شریک تاریخی و ستراتیژیک آن انگلستان به موقعیت های گذشته ی افغانستان(در قرن نزده،حالت «بفر ستیت»و «بفر زون» و یا موافقات در تهران ،یالتا و پتسدام)اکتفا نه می نماید، زیرا بر اساس ستراتیژی مطروحه در مرحله ی جدید ،پلان دارند هندو کش را تسخیر، از دریای آمو عبور و بر نفت و گاز آسیای میانه مسلط گردند و برتسلط تاریخی روسیه بر آن مناطق و حوزه ی کسپین پایان دهند. چنان که در کتاب« بازی شیطان »که توسط جعفر پویا، ترجمه گردیده ،می خوانیم: «استراتیژی احیای جاده ی ابریشم ،محروم ساختن روسیه و تسلط امریکا و انگلستان بر عمده ترین دالان ستراتیژیکی مرتبط به شرق و غرب می باشد ».

به این ترتیب متوجه می شویم که موقعیت گذشته ی افغانستان به حیث دروازه ی هندوستان به موقعیت جدید بحیث «معبر» ورود به آسیای میانه تغیر یافته است .
واضح است که در این مرحله (جیو اکونومیک ـ انرژی محور)کدام «خطر »از شمال مطرح نه می باشد.
این نفت و گاز پنهان در دل آسیای میانه ( جایی که پایپ لینستان و پایگاه ایستان در آن جا شکل می یابد) است که پای قدرت های طماع را به افغانستان به حیث «معبر ورود »آسیای میانه ،کشانیده است. چنان که  در همین ارتباط در کتاب «افغانستان،طالبان و سیاست های جهانی» می خوانیم : « از نقطه ی نظر ژیوپولیتیکی،افغانستان به طور بالقوه پل زمینیی است که برای انتقال انبوه نفت و گاز با ساخت خطوط لوله از کشورهای آسیای میانه به بازارهای پاکستان ، هند و سایر نقاط جهان از طریق بنادر پاکستان در دریای عرب...».* 11
به این ترتیب اهمیت خاص افغانستان ،با نظر داشت ستراتیژی های جهانی در راستای جیواکونومی  (انرژی محور) بین المللی مشخص می شود .
در قاره ی « اورو آسیا»، جایی که چین ، هند ،اقیانوسیه، اسلام و اسلاو و...در تلاقی ، تداخل ، تضاد و تعارض قرار دارند، افغانستان به حیث معبر ورود به آسیای میانه مشخص شده است. بر اساس استدلال سترا تیژیست های امریکایی، در « قاره ی اورو آسیا» جنوب غرب آسیا ، حایز اهمیت بزرگ می باشد.
در مرحله ی جاری جیو اکونومی ،جهات اساسی ستراتیژی هاتوسط جناح راست افراطی محافظه کار نیوـ لیبرال امریکا که بسیار« ناسیونالیست و مسیحی متعصب» می باشند طرازبندی گردیده و مبین ذهنیت آنها می باشد.چنان که  اناتول لیون،  از «گارنگی اندومنتم واشنگتن دی ــ سی خاطر نشان می کند « برنامه دولت بوش عمدتا توسط گروهی از متفکرین نزدیک به دیک چینی تکوین یافته و تسلط یک جانبه بر جهان ، از طریق تسلط کامل نظامی را، در نظر دارد». بی جهت نه بوده است که ویلیام دیستول مولف «طراحی برای مخزن جدید امریکاییم می گوید: «هر وقت امریکا آماده ی جنگ است باید به فال نیک گرفته شود». درمرحله ی بعد از جنگ سرد متکی بر تحلیل های پل ماریستی دولا کرش،  که در لوموند دیپلوماتیک باز تاب می یابد و همچنان بر اساس نظرات سایر پژوهشگران ، جهات اساسی ستراتیژی امریکا را می توان چنین مشخص ساخت :
ــ تامین سیطره ی گسترده ی امریکا در جهان؛
ــ جلو گیری ازب روز قدرت رقیب(همانند اتحاد شوروی) بر اساس منطق نیرومندی خود و کاهش قدرت رقیب ؛
ــ جنگ با «تروریسم ». و به راه انداختن « جنگ های باز دارنده» و « پیش گیرنده» با کشور هایی که به حیث منبع خطر و تهدید «اعلام » می گردند ؛
ــ در یافت سهم بزرگ، کنترول و در صورت امکان تسخیر نقاط کلیدی نفت و گاز آسیای میانه، قفقاز و حوزه ی کسپین، و کاهش سیطره ی روسیه در ساحات متذکره؛
ــ جلو گیری از احداث لوله های گاز از طریق ایران ( به همین منظور هند، پاکستان و حتا چین از طرف امریکا زیر فشار قرار دارندتا از خط لوله ی صلح که ایران نیز در آن اشتراک دارد، خارج شوند) ؛
ــ قمچین کردن بحرانات داخلی( بحرانات که بستر اجتماعی، اقتصادی و سیاسی خود را دارند)، تشدید بی سابقه ی مسایل قومی و گرایشات تجزیه طلبانه.

در ورای همچو پلان ها ، وقوع جنگهای دو دهه ی اخیر و هجوم نظامی بر افغانستان ،زمینه سازی گردیده است  که از جنگ طوفان صحرا در عراق آغاز و تا بالکانات و یوگوسلاویای سابق (که باعث سیطره ستراتیژیک و ایجاد پایگاه در پنج کشور گردید- جایی که اتحاد اروپا با «رویای» مقابله با سلطه ی امریکا طراحی گردیده است)، چیچن ، قفقاز ، آسیای میانه، و حضور گسترده ی نظامی در افغانستان گسترش یافت. تا ربع آخر قرن گذشته چنین چیزی غیر قابل تصور بود.

تعجب آور نه می باشد که تمام این حوادث در قاره ی « اورو آسیا »بوقوع پیوسته است- جایی که 75 فیصد نفوس جهان و با همین فیصدی ذخایر ستراتیژیک جهان را دارا می باشد .
بی جهت نه بوده است که برژینسکی « اوروــ آسیا » را بخش اصلی ژیوپولیتیک امریکا قلمداد و «سیادت» و «سیطره ی » امریکا بر جهان را منوط و مشروط بر تداوم سلطه در این «قاره » خوانده است. او در کتاب خود به نام « The grand chessboard» (شطرنج بزرگ) که در سال 1997 میلادی به نشر رسیده ، اهمیت ستراتیژیک این قاره را چنین توضیح می دهد : « آسیای میانه و منطقه ی دریای خزر دارای آن چنان منابع گاز طبیعی و نفت وسیع است که منابع کویت، خلیج مکزیک و دریای شمال در مقابل آن کوچک و حقیر جلوه می نماید. دسترسی به این منابع و اشتراک در ثروت این منطقه محرک جاه طلبی های ملی و نیز چشم طمع کوروپوریشن ها بوده و منجر به رقابت های سخـــت بین المللی خواهد گــردید» .
در این جا بی لزوم نه خواهد بود تا به اهداف غول نفتی یونیکال که در ترسیم مقدرات جدید و جاری تاریخی افغانستان ، نام آن گره خورده است ،از زبان معاون آن کمپنی آشنا شویم .John .J. maresca معاون روابط بین المللی آن کمپنی ( کسی که مهمان دار طالبان در اوستون تکزاس بود) در سال 1998 میلادی در کمیسیون روابط خارجی امریکا توضیح داد که : «خط لوله یی که از افغانستان عبور می نماید ،بهترین راه حل با کمترین مشکلات تخنیکی خواهد بود، این مسیر نفت آسیای مرکزی را به بازار های آسیایی نزدیک کرده و ارزانترین راه حل برای انتقال نفت خواهد بود. یونیکال در نظردارد کنسرسیومی به نام «Central Asian Oil Consortium » (کنسرسیوم خط لوله ی نفت آسیای مرکزی) به منظور جمع آوری نفت از تأسیسات زیر بنایی در ترکمنستان ،ازبکستان ، قزاقستان و روسیه تشکیل دهد .» *12
افزون بر فکتورهای فوق الذکر ،نه باید فراموش کرد که قرار گرفتن افغانستان در حوزه ی پنج قدرت اتومی که تمام آنان در کشمکشهای جاری جیواکونومی ذیدخل و شریک می باشند حساسیت خاص جیوپولیتیک آنرا بازتاب می دهد .بی جهت نه بوده است که رهبران آسیای میانه بارها گفته اند : « مشکل افغانستان عادی نه می باشد و آرامی آن با ثبات تمام آسیای میانه منوط و مربوط است»
منحیث حسن ختام این بخش باید متذکر گردید که چنانچه ژورنالتست معروف آلمان (پیتر شور لاتور)تأکید می کند :«  افغانان خود هیچ گاهی خطر برای کسی نبوده اند ،اما این قدرت های استعماری است که خطر را در آنجا تولید، ترزیق و تشویق می نمایند تا اهداف شان را محقق بسازند» .