· روشنفكر كيست ؟

 ·  روشنفكر بودن يعني چه ؟

 ·  كارروشنفكرانه كدام است ؟

 ·  روشنفكر  در اصل و به خصوص در شرايط كشور ما چي نقش اجتماعيي را بر دوش دارد ؟

 · روشنفكران در فصول اخير تاريخ نوين افغانستان ، چي نقش ايفا كرده اند ، چي اشتباهاتي را مرتكب شده اند و درسها و عبرت هايي كه بايد از اين اشتباهات گرفته شوند كدام ها اند ؟

گفت و شنود با خانم فاطمه گيلاني

 

                                  

به پنداشت ما ، پرداختن به اين پرسش ها و كوشش براي ارايه پاسخ هاي درست به آن ها ،  حايز اهميت بنيادي و آينده ساز است. به همين هدف است كه ما در شماره كنوني  پرسش هاي بالا را  شماري از شخصيت هاي سرشناس افغاني مطرح كرده ايم ، كه اميدواريم پاسخهاي آنان بتواند لااقل برخي نكات مهم در مورد اين پرسشها را روشن بسازد.

ما تنها سه  معيار را در انتخاب اشتراك كننده گان اين بحث مد نظر داشته ايم :

1- اين كه هر اشتراك كننده از ديگر اشتراك كننده گان طرز فكر و پيشينه متفاوت  داشته باشد ؛

2- داشتن پيشينه كار در عرصه فرهنگي و مطبوعاتي ؛

3 - آماده گي براي پاسخگويي به پرسشهاي مطروحه .

بي نياز از گفتن است كه انتخاب شخصيتها و دعوت از آنان يك چنين تركيبي كار ساده و آسان نبود . البته بسيار بهتر ميبود اگر  شخصيتهاي ياد شده در پشت ميز  مباحثه حضوري و يا لااقل تيلفوني در باره پرسشهاي مطروحه با هم به بحث ميپرداختند. و امّا ، بنابر  برخي دشواريها ، عجالتاً چنين امري ميسر شده نتوانست. ما ، ناگزير پرسشها را به گونه تحريري به خدمت هريك از اشتراك كننده گان ارسال نموديم و اينك پاسخهاي آنان را بدون كم و كاست به خدمت تان شما تقديم ميداريم. البته شايان يادآوري است كه تنها مصاحبه با خانم فاطمه گيلاني ، به گونه حضوري صورت پذيرفته و همين است كه روا ل يك گفت و شنود  زنده را دارد.

در شماره آينده ، اشتراك كننده گان بحث و نيز ساير صاحبنظران فرصت خواهند داشت تا به نقد نظريات و ديدگاه هاي اراإـه شده بپردازند.  همچنان اگر خواننده گان در رابطه به بحث و نز پاسخهاي ارایه شده توسط اشتراك كننده گان پرسشهايي داشته باشند ، خواهشمنديم تا آنها را به اسرع وقت به اداره آسمايي ارسال دارند تا  بتوانيم پاسخهاي مربوطه را تهيه و در شماره آينده به نشر برسانيم.

بي نياز از گفتن است كه  هر اشتراك كننده خود مسووليت پاسخهاي ارایه شده را بر عهده دارند و نشر آنها ، الزاماً به معني تأييد از جانب آسمايي نميباشد.  ما ، به آزادي انديشه و بيان باور داريم و  هدف ما در اين رابطه در سرمقاله همين شماره روشن ساخته شده است. 

 

گفت و شنود با خانم فاطمه گيلاني

 

v      خانم گيلاني ، به نظر شما چرا روشنفكران در روند جهاد نتوانستند نقش مؤثري ايفا كنند ؟

البته منظورم آن نيست كه روشنفكران و يا به اصطلاح رايج امروزي درسخوانده گان هيچ كاري نكردند . منظور نقش و اثر آينده ساز  است . مثلاً همانند آنچه كه روشنفكران فلسطيني در امر مقاومت فلسطين كردند؟ 

u        ما يك جزٔ جهاد افغانستان بوديم. درب تنظيم ما هميشه به روي روشنفكران باز بود و باز است. در زمان تسلط رژيم كمونيستي در افغانستان ، هر روشنفكري كه از افغانستان فرار مينمود ، در صورت مراجعه به تنظيم ما ، با آغوش باز  استقبال ميشد. تنظيم ما ، نه تنها روشنفكران ملكي ، بلكه نظاميان تعليميافته و تحصيلكرده را نيز در قطار خود جا ميداد.

متأسفانه به هر دليلي كه بود ، غرب با تنظيمهاي مليگرا كه ميخواستند تا افغانها خود در مورد سرنوشت خويش تصميم بگيرند ، سخت مخالفت ميورزيد.

در همان آغاز ، زماني كه مهاجرين تازه شروع به هجرت به پاكستان و قسماً به ايران كرده بودند ، محاذ ملي اسلامي افغانستان ، سخت بر اين امر اصرار و تأكيد ميورزيد تا زمينه آن فراهم ساخته شود كه مهاجرين افغان در امر جهاد در سطوح مختلف سهيم ساخته شوند و از جمله  فرصت بيابند و بياموزند تا آزادانه و آگاهانه رهبران سياسي شان را  برگزينند. پدرم اين امر را بسيار مهم ميدانست.  پدرم در جلسه رهبران تنظيمهاي جهادي نيز پيشنهاد كرد كه مهاجرين بايد نماينده گان شان را انتخاب كنند و اين نماينده گان بايد در كنار رهبران تنظيمهاي جهادي حق حضور ، ابراز نظر و مشاركت در تصميم گيريها را داشته باشند. يك هدف اين پيشنهاد آن بود كه مردم از جهاد احساس دوري نكنند و مشاركت مردم  در جهاد تنها در عرصه نظامي به حيث رزمنده گان سنگرها محدود نشود ، بلكه اين مشاركت مهاجرين و مردم در  خارج و در داخل افغانستان، در  همه عرصه ها و از جمله در عرصه سياسي نيز تأمين شده بتواند.   و امّا ، متأسفانه اين پيشنهاد  نه تنها از سوي حاميان خارجي جهاد ، بل از طرف رهبران تنظيمهاي جهادي نيز شديداً رد شد. نتايج و پيامدهاي رد اين پيشنهاد امروز به گونه واقعيتهاي تلخ پشروي ما قرار دارند.

v      آيا امروز  اميدوار آن هستيد كه روشنفكران بتوانند نقش مثبتي در برونرفت از بحران ايفا نمايند ؟

u        من ، خوشبختي آن را داشتم كه در خانواده يي  پرورش بيابم كه به تعليم و تربيه ارزش زيادي داده ميشد. نه تنها مردها ، بل بانون خانواده ، گرچه به حساب امروزي روشنفكر نبودند ، امّا ، حتي مادر مادر بزرگم  سواد خواندن و نوشتن داشت.  محيط داخلي خانه ما را رفت و آمد و معاشرت ِ روشنفكران سياسي و اديبان کشور ما تشكيل ميداد. از  زمان طفلي ام هر يك از اين شخصيت ها مقام خاص برايم داشته و تأثيري عميقي بر من گذاشته اند با آرزوهاي نيك و پلان هاي شان براي آينده افغانستان آشنا بودم. به تقوي سياسي آنان عقيذه خلل ناپذير داشتم.

 خودم هم زن درسخوانده يي هستم. از ليسه ملالي ، دانشگاه ملي ايران ، كليته الاسلامي لندن ، با كاميابي فارغ التحصیل شدم. لیسانس و دو فوق ليسانس دارم و خودم را روشنفكر ميشمارم. به همين دليل توقعاتي ازخود دارم مبتني بر ايفاي مسووليتي كه بر دوش هر درسخوانده و روشنفكر ميباشد.

شناخت من از روشنفكران افغاني توقع مرا بسيار بلند ساخته بود. از آنان اميد قدم هاي سازنده ، صلح آميز و شعار اتحاد و همبسته گي داشتم.  متأسفانه من اين روش را در تعداد بسيار محدود روشنفكران ما ميبينم. 

v      چرا ؟

u          مثلاً ، اگر پنداشتها ، گفتارها و كردارهاي همين كساني را كه در خارج مصروف فعاليت هستند ، مدنظر بگيريد ، آنوقت ميبينيد كه در اينجا تواناييها بيشتر در  راهها و كارهاي تخريبي  متبارز اند تا در راهها و كارهاي سازنده ، مثبت و اميد بخش.

v      آيا ميتوانم خواهش بكنم تا يك كمي مشخصتر صحبت كنيد؟

u         بلي چرا نه . اگر صاف و پوست كنده بگويم ، در غرب آتش اختلافات  قومي ، زباني و سمتي ميان افغانها به گونه غير قابل مقايسه با داخل افغانستان  شعله ور تر است. من نه در داخل افغانستان شاهد چنين وضعي بوده ام و نه هم ميان مهاجران افغانستان در پاكستان.

هفته نامه اميد ، را كه باز كنيد  و بخوانيد، به جاي اميد،  دچار يأس ميشويد.

v          آيا تنها همين يك نشريه چنين ميكند ؟

u         نخير ، اكثريت مطلق نشريات را كه مطالعه كنيد ، ميبينيد كه آنها و همكاران قلمي اين نشريه ها بدترين فحش ها و ناسزاها را بيدريغ نثار همديگر ميكنند.

v      گرچه ممكن است آسمايي منظم به دست شما نرسيده باشد ، و امّا ، اگر از روي آن شماره هاي آسمايي كه آنها را ديده و خوانده ايد در مورد آسمايي داوري نماييد ، خطوط عمده آن چه خواهد بود ؟

البته ما منتظر داوري نقادانه  و بدون تعارف شما هستيم .

u       بيش از دو سه شماره نشريه آسمايي ، را نديده ام.  امّا ، از آنچه ديده ام ، خوشم آمد ، مخصوصاً آن شماره يي كه به فاجعه باميان اختصاص داده شده بود. من هم مخالفت با انتقاد ندارم و مشكلي در مخالفت سياسي تا زماني كه در چوكات ادب باشد ندارم. گاهي مخالفت ها و انتقادهاي سياسي مرا ميترساند - از اين جهت كه مبادا خداي ناخواسته صدمه به وحدت ملي برساند.  مقاله ها نبايد براي خالي كردن دل باشد ، بل بايد پيامي داشته باشند كه آهسته آهسته راهي براي صلح پيدا شود و جنگ شرم آور داخلي خاتمه يابد و براي تفاوتها سرصحبت باز شود ، نه درب جنگ و جدال.    

v       بياييد قضيه را از جهت ديگر ببينيم. به نظر شما روشنفكران چه بايد بكنند و چه كارهاي مثبتي كرده ميتوانند ؟

u         اگر در معني واقعي روشنفكر دقيق شويم و از اين جهت به نقش روشنفكر  و كار روشنفكرانه نگاه كنيم ، پس طبيعي است كه روشنفكر بايد به جاي بزرگسازي فاصله ها و دور كردن افغانها از همديگر ، تواناييهاي شان را در راه گفت و شنودهاي سازنده به كار اندازند و به جاي سؤ تفاهم زمينه هاي تفاهم را گسترش دهند ، به جاي تخريب بنيادهاي وحدت ملي  كوشش خود را متوجه احياي روحيه وحدت ملي بكنند. روشنفكران ميتوانند و بايد بتوانند براي برونرفت از بحران كار مثبتي بكنند.

v      آيا چنين چيزي ، با توجه به تصويري كه پيشتر خودتان از وضع " روشنفكران " افغان ارایه كرديد ، از نظر شما ممكن است ؟

u         به پنداشت من ، هر كس قادر به كار خير است. گاندي ، و مانديلا ،  كارهاي كردند كه ظاهراً  ناممكن به نظر ميرسيد.

عقب زدن تجاوز شوروي را نيز بسياريها در جهان ناممكن ميدانستند ، امّا ، افغانها قهرمانانه قادر شدند اين "ناممكن" را ممكن سازند .

تأمين صلح در افغانستان ، اصولاً هيچ ناممكن نيست ، چون قاطبه مردم افغانستان خواهان آن هستند.

n    شما خود در اين زمينه چه كارهايي كرده ايد ؟

u         من ، چند سال پيش به كومك شماري از دوستانم ، در لندن كنفرانسي داير كردم . مفكوره بنيادي آن كنفرانس اين بود كه ما افغانهاي عادي ، در نتيجه تماسها و گفت و شنودها با هم نزديك شويم و به تفاهم برسيم و به شكل هرمي اين تماسها ، گفت و شنودها و تفاهمات را به سطوح بالاتر انتقال دهيم و تا سطح رهبران سياسي برسانيم تا آنها هم بالاخره در رأس هرم با هم در مورد يك جبهه متحد صلحخواه به توافق سازنده و  مؤثر برسند .

v      و نتيجه چه شد ؟

u         ببينيد ، پيگيري چنين ابتكارات در سطح وسيع  هم مستلزم كار متداوم است و هم طبعاً مصارف مالي دارد. و شما ميبينيد كه نيروهاي درگير در جنگ براي ادامه جنگ ميليونها دالر كومك ميشوند . و امّا ، جهان و حتي همين كشورهاي داراي نظامهاي دموكراسي در غرب و از جمله اتحاديه اروپا ، به جاي كومك هاي مؤثر و عملي براي پيشرفت ابتكارات صلح ، و به جاي دعوت نيروهاي طرفدار صلح و دموكراسي در افغانستان ، روي جنگسالاران "سرمايه گذاري" ميكنند.

v      آيا شما اين موضوع را با آنها مطرح كرديده ايد ؟

u         غرب از اين موضع ، قضيه مرغ و تخم ساخته است . غربيان ميگويند شما اگر عملاً حركت مؤثري را به راه بيندازيد ، ما از شما پشتيباني خواهيم كرد . 

v      غربي ها در واقع ضرب المثلي دارند كه ميگويند " بر اسپي شرط بندي ميتوان كرد ، كه عملاً در ميدان بدود ".

u         خوب در رابطه به قضيه اسپ و شرط بندي  ميتوان گفت كه اگر بر سر اسپ بيچاره صدها مصيبت آورده باشند و پس از آن هم اسپ را تيمار نكرده باشند و جو نداده باشند ، اسپ چه طور خواهد توانست در ميدان مسابقه بدود ؟!...

v      آيا كمبود و يا حتي نبود وجوه مالي يگانه مشكل در برابر تبارز نيروهاي طرفدار صلح و دموكراسي است ؟

u         نخير ، مشكلات ديگري نيز وجود دارند ، كه نبايد آنها را ناديده گذاشت.  مثلاً ، مشكل وجود زبانها ، اقليتهاي مذهبي و امثالهم وجود دارند.  و امّا ، تا به حال هرچه كه در اين رابطه گفته شده و شنيده شده است ، همانا در مورد موجوديت مشكل است.  بالاخره بايد روزي برسد كه در مورد حل سازنده اين مسايل فكر كنيم و راه و يا راههاي حل آنها را مطرح كنيم .

v       آيا موجوديت موزاييك تنوع در افغانستان خود يك مشكل است و يا شيوه برخورد با آن و ناتواني سياستمداران و به درجه اول دولتمداران در ايجاد چهارچوبهايي كه وحدت سازنده و پربار اين تنوع را امكانپذير سازد؟

u      هر كشوري كه از مردم داراي زبانها و قوميت هاي متعدد ساخته شده باشد ، در زمان جنگ يا مشكلات داخلي ، اين مسأله به حيث " نقطه ضعف " از طرف دشمن استفاده ميشود. در معضله افغانستان هم آتش نفاق از طرف دشمن استادانه در گرفت. متأسفانه خود افغانها  ديد و دل آن را نداشتند كه اين آتش شوم را هرچه زودتر خاموش كنند.

اصطلاح موزاييك براي ساختمان اجتماعي افغانستان ، اسم با مسمايست.  اگر همين موزاييك با دلسوزي و دقت پهلوي هم گذاشته شود يك تابلوي بسيار  زيبا و پرغنا از آن به دست خواهد آمد.  باز هم تأكيد ميكنم كه نقش و مسووليت روشنفكران در اين حصه مهم و حياتي خواهد بود.

v      بسياري از افغانها و از جمله جناههاي درگير در جنگ هر يك به نوعي ، مشكل مداخله خارجي را عمده جلوه ميدهند و ميگويند كه اگر اين ، اگر آن و يا اگر اين و آن مداخله نكنند ، زمينه ها براي حل صلح آميز مساعد خواهد شد. نظرشما در اين مورد چيست؟

u          ما از مداخله خارجي فغان ميكنيم. بدون شك مداخله خارجيان وجود دارد. البته كه اگر به خارجي ها امكان مداخله داده شود ، آنها مداخله خواهند كرد . اگر هم ما و شما به آنها بگوييم كه مداخله نكنند باز هم مداخله خواهند كرد.  و امّا ، اگر ما افغانها حاضر به قبول و تحمل اين مداخلات نباشيم و همه ما از جمله جناههاي درگير در جنگ به همچو مداخلات اجازه ندهيم ، آنوقت خارجيان چه گونه خواهند توانست به مداخلات شان دوام بدهند؟!...

v      آيا تقاضا از كشور غربي براي كومك به نيروهاي طرفدار صلح  و دموكراسي در افغانستان ، خودش فراخوان براي مداخله نيست ؟

آيا كشوري حاضر است بدون هرگونه غرض و مرض ، نيروهاي سياسيي را در سر ديگر دنيا كومك كند ؟

u       من مشكلي ندارم كه بين كومك و مداخله فرق بگذارم:

1- سازمان ملل متحد ، وظيفه و مسووليت دارد كه براي خاتمه دادن به جنگ يا هر نوع مشكل سياسي يا اقتصادي كشورها ، بدون غرض كومك و حتي مداخله بكند. من كدام حركت متداوم و جدي سازمان ملل متحد را در حصه مشكلات سياسي و جنگ داخلي افغانستان نميبينم.

2- كشورهاي بيطرف مثل سويس و ساير كشورهاي اروپايي كه منافع سياسي در افغانستان ندارند و توان اقتصادي كافي دارند ، ميتوانند از راه كنفرانس هاي بين المللي و بين الافغاني جدي و در سطح بالا قدمي براي راه حل مشكل بگذارند. مگر همين كشورها داد از بشردوستي و ديموكراسي نميزنند؟ من يقين دارم كه به كومكهاي مثبت خالي از دخالت آنها را  اكثريت افغانها لبيك خواهند گفت.

v      خانم گيلاني ، آيا فكر نميكنيد كه  اين "روشنفكران" و  يا درسخوانده گاني كه شما و بسياري هموطنان ديگر از آنان شكايت ميكنند ، تنها يك بخش از "روشنفكران" و يا درسخوانده گان اند ، اما بخشي كه بيشتر از ديگران فعال اند و يا مثلاً به علت بسته گي و وابسته گيها ، بيشتر امكان تبارز داشته اند.

به نظر من " اعلاميه فرهنگيان افغانستان "  در عكس العمل به نابودي ميراثهاي تاريخي و فرهنگي افغانستان كه  امضاي بيش از 400 تن از شخصيتها و نهادهاي فرهنگي و اجتماعي افغاني از سراسر دنيا در پای آن موجود است ، آيينه ذهنيت و اراده بخش بزرگتر افغانهاي مهاجر است.

u     بعد از كودتاي كمونيستي و تجاوز شوروي سابق ، اولين بار كه من اكثر افغانها را همصدا يافتم روي مخالفت با مساله دلخراش از بين بردن ميراث با ارزش تاريخي كشور يعني نابود كردن مجسمه هاي باميان بود. از يك طرف دلم گرفت و با خود گفتم ‏که آيا فقط فاجعه يي به اين عظمت قادر است ما را دوباره نزديك و متحد بسازد؟ و از طرف ديگر اميد پيدا كردم كه پس امكان همنوايي و همصفي وجود دارد.

v       خانم گيلاني ، از اين كه با وجود ضيقي وقت به پرسشهاي ما پاسخ گفتيد ، سپاسگزاريم.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ادامه بحث روشنفکر در همین شماره با :

l استاد عزيز نعيم
l عبدالله سمندر غورياني 
l دكتور رسول رحيم  
l الحاج محمد امين فروتن 
l دكتور حميدالله روغ
 

 
 برگرفته از شمارهٔ‌چهارم سال (۲۰۰۱) آسمایی
 

نقد ديدگاهها و نظريات ارایه شده و ادامهء اين بحث را در شمارهء آينده به دست نشر خواهيم سپرد .

ادارهء آسمايي

برگشت به صفحهء اول