رسيدن به آسمايی : 20.05.2007 ؛ ساعت 13:14:09 ؛ نشر: 20.05.2007 ؛ ساعت 16:05:00
جواد رها
کابل
شکی نیست که نقد یکی از ضروریترین نیازهای جامعه دموکراتیک است و دموکراسی بدون نقد و اپوزیسیون فعال به اقتدارگرایی میانجامد، اما نقدهای که از دکتور سپنتا صورت میگیرد –اگر با گذشت نام نقد را بر آن بگذاریم- متاسفانه یا خوشبختانه یکی از عادتهای زشت افغانی را مینمایاند. در افغانستان آنهایی که میخواهند به مقامی برسند اما توانایی رسیدن به آن مقام را ندارند، به دشنام دادن و متهم کردن کسانی میپردازند که در آن مقامها کار میکنند. این گونه افراد که خود توان پیروزی را ندارند و در میدان رقابت میبازند، عقده به دل، پیروزی شان را در شکست دیگران میبینند و تلاش میکنند با هر وسیله ناانسانی که شده مانع کار دیگران شده و هرگونه اتهام ناانسانی را بر آنها وارد کنند، تا باشد که میدان را برای خود خالی سازند.
دکتور سپنتا هنگامی که وزیرامورخارجه شد، اعلام کرد، میخواهد سیاست خارجی افغانستان را از نو پایه گذاری کرده و در وزارت امورخارجه و نمایندهگیهای سیاسی افغانستان در بیرون اصلاحات اساسی را انجام دهد. این موضوع از ابتدا نگرانی گروهی استفادهجو در وزارت امورخارجه و هواداران آنها را برانگیخت،. اینها که آماج نخستین اصلاحات بودند- چه با هیچ معیاری شایستهگی وزارت امورخارجه را نداشتند- تلاشی را به راه انداختند تا به هرگونه ممکن در برابر اصلاحات ایستادهگی کرده و به نامهای گوناگون بر دکتور سپنتا بتازند. در این راستا شاهد دشنامنامههايي به دکتور سپنتا بودیم که از سوی این گروه نشر میشد و هنوز هم ادامه دارد. شمار این نوع دشنامنامهها و انتقادهای کینهتوزانه پس از استیضاح وزیرامورخارجه، افزایش یافته و شکل هرچه ناانسانیتر به خود گرفته است.
هرچند کارکرد دکتور سپنتا با آرمانهای من هم برابر نیست و به نوبه خود انتقادهايی در زمینه دارم، ولی وظیفهء خود میدانم تا در برابر اتهامهای کینهتوزانه و مغرضانه در برابر دکتور سپنتا سکوت نکنم. من در این نوشته میخواهم به گوشههایی از اصلاحات و دستآوردهای دکتور سپنتا در وزارت امورخارجه و پاسخ به شخصی به نام نورالله نوری بپردازم. امیدورام مخالفان دکتور سپنتا چشم دیدن دستآوردهای دکتور سپنتا را هم داشته باشند.
جناب نورالله نوری در نوشته يی زیر عنوان کدام اصلاحات؟ که در ویبسایت خاوران به نشر رسیده تمام کارکرد دکتور اسپنتا را تقرر دوستان و همشهری هایاش در وزارت امورخارجه شمرده است. در پاسخ جناب نوری باید گفت:1.هر فردی که در مقامی بلند حکومتی منصوب میگردد، ناگزیر تعدادی را که به توانایی آنها باور دارد، برای موفقیت در کارهایش جذب میکند. اگر واقعبینانه ببینیم کسانی که دوستان سپنتا و همشهریهای وی نامیده شده اند، نخست نسبت به کل افرادی که در این مدت در وزارت امورخارجه جذب شده اند، درصدی ناچیزی را تشکیل داده و انگشت شمار اند، دوم این تعداد، قابل مقایسه با هیچ وزارتخانهی دیگر نیست این که منتقدان چرا تنها وزارت امورخارجه را میبینند، خود دانند!
2. افرادی را که جناب نوری دلیل تقرر آنها را دوستی با سپنتا میداند -چه خوب است آدم دوستان دانشمند داشته باشد نه جنایتکار- از شایستهترین آدمهای وزارت امورخارجه اند، اما اینکه جناب نوری فلان زورسالار را بر داوود مرادیان که استاد در دانشگاه معتبر جهانی بوده است، ترجیح میدهد، دلیلی دارد که همه میدانیم؛ و آن جز توجه به منافع شخصی و گروهی نهمیباشد.
جناب نوری در بخشی دیگری از مقالهاش، امتحان شمول برای وزارت خارجه را محدودیتی برای افراد بیواسطه دانسته است. یک ادعای کاملن نادرست. اگر به جریان امتحان و نتیجه آن بنگریم کسانی که با سپری کردن امتحان به وزارت امورخارجه راه یافته اند، از شایستهترین و بیواسطهترین افرادی اند که بدون امتحان به هیچگونه نهمیتوانستند به وزارت راه یابند. حق چنین افراد سالها توسط افرادی از قماش و تبار جناب نوری پامال گردیده است و اکنون نیز دور از انتظار نیست که جناب ایشان از آمدن آنها به وزارت خارجه کفری باشد. برای بیواسطههای جناب نوری متاسفم، بیواسطههايی که هرکدام چند وکیل پارلمان را واسطه برای آمدن در وزارت امورخارجه دارند. واسطههایی که توقع دارند خدا هم در برابر شان سر فرود آرد وگر نه رای عدم تایید میدهند!
موضوع دیگری که جناب نوری در مقالهاش آورده، پابند نهبودن دکتور سپنتا به کدام عقیده و روزنگری وی است. جناب نوری ادعا میکند که دکتور سپنتا روزی از محاکمه جنایتکاران و جنگسالاران سخن میگفت،اما امروز از سازمانهای حقوق بشر انتقاد میکند که چرا جنگسالاران را به دلایل واهی متهم میکند. نمیدانم جناب نوری از کجا اینگونه استنباط کرده است؟ وقتی آدم بخواهد هر چیز را به هر چیز پیوند داده میتواند و جناب نوری نیز چنین کرده است، چه از پیش حکم محکومیت دکتور سپنتا را به گناهی ناکرده صادر کرده است. این درحالی است که دفاع از حقوق بشر و ارزشهای انسانی یکی از دلیلهای استیضاح دکتور سپنتا است و دکتور سپنتا حتی در جلسه استیضاح پارلمان نیز به دفاع از حقوق بشر و ارزشهای انسانی پرداخت که این مساله بیش از پیش خشم مخالفان حقوق بشر را در پارلمان برانگیخت.
از اتهامهای نابهجای جناب نوری که بگذریم میخواهم به چند مورد از دستآوردهای وزارت امورخارجه در دوران وزارت دکتور سپنتا اشاره کنم.
از جمله اصلاحاتی که دکتور سپنتا وعده داده بود اصلاحات در اداره وزارت خارجه بود، هرچند ایشان در این بخش توفیق چندانی نداشت اما کارهایی را در این راستا انجام داده که نامنصفانه است نادیده گرفته شود. در این راستا تعدادی از کارمندان نمایندهگیهای دیپلوماتیک، که نمایندهگیهای دیپلوماتیک افغانستان را ملک تلق شان میدانستند، به مرکز فراخواند و شماری را که مقامهای وزارت را میراث پدری میدانستند برکنار کرد. در برابر این اصلاحات نیز کارشکنیها و مخالفتهای زیادی صورت گرفت، چنانچه تعدادی از کارمندان دیپلوماتیک از بازگشت به کشور سر باز میزنند و هواداران آنها در داخل کشور به نامهای گوناگون این اصلاحات را محکوم میکنند.
پس از منصوب شدن دکتور سپنتا، وزارت امورخارجه دیپلوماسی فعال را در سیاست خارجی افغانستان در پیش گرفت. پیآمد دیپلوماسی فعال نخست، تثبیت جایگاه افغانستان در جهان و منطقه است؛ دوم شرکت فعال افغانستان در کنفرانس سازمان اسلامی و سایر کنفرانسهای منطقه و عضویت افغانستان در سازمان همکاری کشورهای جنوب آسیا (SAARC)، میباشد.
همچنان وزارت خارجه پس از منصوب شدن دکتورسپنتا، تلاش گسترده به خرچ داد تا به جامعه جهانی بفهماند، برای مبارزه با تروریزم باید ریشههای تروریزم مورد توجه قرار گرفته و مراکز تربیه تروریستها که در آنسوی دیورند قرارر دارند، برچیده شوند. در این راستا نیز وزارت امورخارجه موفقیتهایی داشته است، چنانچه تعدادی زیادی از کشورهای جهان در این پسینها بر پاکستان فشار میآورد تا صادقانه در برابر تروریزم به مبارزه پرداخته و مراکز تربیه تروریستی را از خاک آن کشور برچیند. زیر این فشارها است که در پسینها حکومت پاکستان نیز به فعالیتهای تروریستها در خاک آنکشور اعتراف میکند، چنانچه بر اساس خبری که شام شنبه 29 جدی در تلویزیون آریانا پخش شد، پرویز مشرف رییس این جمهور پاکستان اعتراف کرد که سازمان القاعده در پاکستان فعالیت داشته و توسط گروههایی در پاکستان حمایت میشود.