خالده نیازی 

 

خود آموز و خود شاعر نمایی

 

درنگی بر عنوان  نوشته یی از سخی داد هاتف

 

در حوالی ما که دیکتاتوری در تمام عرصه ها خدایی میکند و فردیت از همیشه و هنوز جنس و ارزش بی بهای بوده است، شخصیت مطرح سیاسی و فرهنگی کشور، آقای سخی داد هاتف وقتی بخواهد به داد کسی رسیده باشد ، او را به خود آموزی و خود شاعر نمایی محکوم میکند. بر حق که بر خورد آقای هاتف با خود آموزی و خود شاعر نمایی طرف دیگر این نوشته اتفاقی نیست. چون اگر این جا کسی سر جای خود هست، آن آقای هاتف است.  خود آموزی به جای خودش صفت مثبتی هست که باید به طرف تبریک گفت. خود شاعر نمایی هم که مصروفیت صد ها اگر نه هزاران انسانیست  که به رسم اتفاق به فارسی  حرف میزنند. در هیچ زبان دیگر، حتا زنده ترین زبان های دنیا تراکم شاعر و متشاعر به اندازهء زبان فارسی نیست. شاعری که واقعاً دچار شعر هست، و آنهايی که انگار میکنند شاعر اند،  یک نقطه تقاطع مشترک دارند: هر دو تا جايی که دست شان میرسد در یخ مینویسند و در آفتاب میگذارند. حالا یکی خوب و یکی بد.

 

شعر دیگر تشریف از زمان های گذشته است و تجمل که با آن گرم نخواهیم شد.  در اقالیمی که ما در خانه هستیم، شعر از همیشه و هنوز « بیان زیبای درد است».  این تعریف مازوخیستی میرساند که شعر قبول شده در قلمرو زبان فارسی راه به بیراهه است. به خصوص برای آن های که منزل مقصود شان نه کعبه است و نه ترکستان. برای آن هايی که با اجازه ! زیبايی را که عنصراصلی شعراست، آن سوی درد و حرمان می جویند. اگر از شعر قبول شده  فارسی نوستالژی را حذف کنیم، یک مشت فرم میماند و بس. نوستالژی هم که دیگر گره از کار شاعران طراز اول ما باز نمیکند. پس بهتر است بپزیریم، و من به این اصل معتقدم که: شعر فارسی در افغانستان در جا زده است. و این ادعا کار این، من، یا آن شاعر را برائت نمیدهد. تازه آن چه این جا رقم میخورد و آن چه آقای هاتف مینویسند ذوقی است. نیست؟

 

***

صفحات مرتبط به اين موضوع :

سخيداد هاتف: خود آموز خود شاعر نمایی

خانه آیینه