تبار من
 


تبار من
خاموشی را بر ميگزيند
وبر نمی آشوبد
حريف را به مدارا ميخواند
با گلوی بريده سرود آشتی سر ميدهد
با واژگان مصلوب.
بگذار مادر وارازآن درخت بهره بر گير م
و
پدر را به خوردن گندم عصيان
ويا هر آن ميوه ممنوعه ء ديگر
که طعم تازهء سرکشی دارد
وادارم.
***
از من دوری
وايل و تبار تسليم شدگان را
پاسبانی
بگذريم...
گيسوبر ميافشانم
و رو بر ميگردانم
من از تبار ديگرم
و
بايسته نيم اندوهی را که تويی.
بگذار شيوا ترين فريادم را
بر بلند ترين قله
بر افرازم.
2004-01-26