حمیرا نکهت دستگیرزاده







از آنسوی هستی





هريوا

تنهايت نميگذارم دختر

ميان ديده خورشيد خواهم نشست

ميان هودج ماه

به سراغت خواهم آمد

گرد خواهم شد بر مويت خواهم نشست

گرد سرت خواهم گشت

خاک پايت خواهم شد هريوا



کجا رهايت ميکنم هژير

در کنارت ميمانم

بهانه گيريهايت را ميميرم

مادر نميتواند نباشد هژير!



دستانم را از آنسوی هستی تا شما ميگشايم

و صدايم را به بال فرشتگان ميبندم

تا بپرسم

نان چاشت تانرا خورده ايد؟

اگر سرما آزار تان داد

گوشمالش ميدهم

اگر گرما تن ناز پرود تانرا به عرق خواند

نسيم ملايمی خواهم شد

بر شما خواهم وزيد



هريوا اگر من نباشم

زندگی است، هژير است، پدر است



هژير

آوازخوان زيباترين ترانه ها شو

وزيباترين آهنگ ها را به زيباترين خواهر جهان بخوان

حتی اگر من نباشم



سير نميشوم

پيش از آنکه نباشم

ميخواهم چشم شوم

و بر شما همواره گشوده باشم



دير نياييد

هر جا ميرويد

بدانيد چشم مادر به در است



در تاريکی نمانيد

در شب توقف نکنيد

دل مادر نگران است

و هميشه عاشق تان است

حتی اگر نباشد



[][][][][]