رسیدن:  نشر : 10.03.2014  ؛ نشر : 10.03.2014 

اسماعیل درمان

آنگاه که نقاب ها بر افتند


فرصتی دست داد تا نوشتۀ آقای کاوه شفق در بارۀ روز زن و نقد خانم زرغونه عبیدی بر این نوشته را بخوانم. دوستانی که در جریان نبوده اند، خوب است پیش از مرور نوشتۀ من، نوشتۀ این دو گرامی را بخوانند.

برای پرداختن به این بحث و واضح تر شدن مساله، بگذارید در رویکرد به زنان و نقش شان، افراد را به چهار گروه عمده بخش بندی کنم. باید تأکید کنم که این بخش بندی، علمی نیست و تنها برای ساده تر شدن بحث از آن استفاده می کنم.

گروه اول - مذهبی های افراطی و ملاها: این ها زنان را آشکارا جنس دوم می دانند و بر اساس این باور، به گفتۀ خود عمل می کنند. به عبارت دیگر، با وجود این که باور شان خلاف ارزش های حقوق بشری است، به آن چه باور دارند، صادق اند و از این نظر نمی توان زیاد چشم امید به آن ها دوخت. در میان علمای دینی، به ندرت کسانی دیده می شوند که به تساوی حقوق زنان و مردان، باورمند باشند.

گروه دوم – گروه ناآگاه از حقوق زنان: در میان این ها حتا افرادی دیده می شوند که مکتب و دانشگاه رفته اند لیکن متاثر از باورهای زن ستیز و ترسان از مطالعه و تحقیق اند. تنها تفاوت عمدۀ این ها با گروه اول این است که مذهبی تندرو نیستند، لیکن با رویکرد گروه اول لزوما صد در صد مخالف هم نیستند و زن برای شان جنس دومی بیش نیست.

گروه سوم – گروه آگاه اما بی عمل: این گروه از حقوق زنان به خوبی آگاه اند، لیکن ارزش گزاری و حرمت گذاشتن شان در سطح است، در گفتار است، در نوشتار است، و در مواردی گرفتن پروژه و پر کردن جیب است. در عمق، لیکن، زن برای این ها نیز همان موجود جنس دوم است. برای این گروه، بر اساس گفتۀ مشهور، تربیت خوب است اما برای بچۀ همسایه. این ها دوست دارند زنان دیگر کار کنند، هنرمند باشند، رانندگی کنند، برای تحصیل به شهر یا کشور دیگر سفر کنند و... اما وقتی پای خواهر، همسر، مادر، یا دختر خود شان به میان می آید، چنگ به هر ریسمانی می زنند و ده ها دلیل قطار می کنند تا نگذارند چنین کاری کند. این گروه با خوشرویی و رضایت تمام برای روز زن محفل برگزار می کند و چند شعر و کلمۀ قصار در اهمیت نقش مادر مطرح می کند تا ظاهر قضیه را حفظ کند.

گروه چهارم – گروه آگاه و عامل: این گروه هم از حقوق زنان آگاه است و هم به آن حرمت می گذارد و عمل می کند. به عبارتی، این گروه به سان گروه نخست است و به آن چه باور دارد صادق است، لیکن بنیادی ترین تفاوت اش این است که به زن به عنوان جنس دوم نمی نگرد. برخلاف گروه دوم، تحصیل و موقعیت اجتماعی را بهانۀ برای محدود کردن زنان نمی کند و برخلاف گروه سوم، ارزش گزاری اش هم در ظاهر است و هم در باطن، هم در گفتار و هم در کردار، و به دور از پروژه سازی و زبان بازی و به هر ریسمانی چنگ زدن و کف به دهان آوردن!

روانشناسی سالهاست که نشان داده است انسان ها بخش عمده یی از یادگیری را از طریق «مشاهده» فرا می گیرند. تیوریی که این را توضیح داده است "تیوری یادگیری اجتماعی" می نامند. به عبارت ساده تر، اگر کسی به شما چیزی بگوید لیکن خودش به آن عمل نکند، تأثیر گفته اش به شدت ناچیز یا هم هیچ است. بی خود نبود که گذشتگان می گفتند: دو صد گفته چون نیم کردار نیست.

چرا این موضوع این قدر مهم است؟ و چرا مشخصا باید گروه های دوم و سوم (به خصوص سوم) را نشانه گرفت؟ به گمان من، از گروه اول نباید زیاد گله کنیم، و در عوض از یاد نبریم که گروه سوم، خطرناکترین گروه است. دلیل آن این است که این گروه، با ظاهر آراسته و روشنفکرانه، حقوق بشر را به طور عام و حقوق زن را به شکل خاص، به سودا می گذارد و روی آن تجارت می کند، برای زنان دیگر نسخه های مدرن می پیچد اما به زنان خانوادۀ خود نسخه های عصر حجری.

از این منظر که می بینم، آقای شفق، با آن که حرف اش بسیار تازه نیست، لیکن هدف را خوب نشانه رفته است. وقت آن است تا نقاب ها بر افتند و پشت تبسم های دیپلماتیک، گفته های شیرین و کلیشه یی، و لباس های رنگارنگ، خشونت، بدرفتاری، و سوءاستفاده ها دیده شوند. تاریخ مصرفِ دل خوش کردن به یک روز، و آن هم به چند جمله و شعر کلیشه یی، و آن هم در بارۀ ارزش زن به عنوان مادر، گذشته است. از هر زاویه ی که به این رویکرد بنگریم، در آن نقص و عیب فراوان می بینیم. نشود که مصداق این گردیم: خانه از پای بست ویران است/ خواجه در بند نقش ایوان است.

***

پیوند های مرتبط با این نوشتار:

زرغونه عبیدی : یک سووال از آقای کاوه شفق آهنگ

کاوه شفق آهنگ: هشتم مارچ- تجلیل از زن یا اهانت بر زن؟

صفحه ی ویژه ی آسمایی به مناسبت ۸ مارچ