نشر : 21.05.2011 

چرا استاد گیتار ، رباب نواز شد ؟

گفت و شنود با خالد آرمان

حمید عبیدی : نخستین تصویری که از دوره ی کودکی همین لحظه در ذهن دارید ، کدام است؟

خالد آرمان : این تصویر و این خاطره از زمانی است که چهار ساله بودم و با کاکای مرحومم ابراهیم نسیم و با پدرم زیر بغلی می نواختم . آن زمان من دیوانه ی استاد ملنگ بودم . خوشبختانه افتخار آن را داشتم تا چند سال پیش با شادروان استاد ملنگ در انسامبل کابل پارچه هایی را ثبت  کنیم .

حمید عبیدی : یعنی شما از سن چهار ساله گی به موسیقی رو آوردید ؟

خالد آرمان : نه خیر پدر و مادرم می گویند که من از سن دو ساله گی نواختن زیر بغلی را آغاز کردم - البته این را خودم به یاد آورده نه می توانم . وقتی پسرم نسیم، که حالا 9 ساله است ، در سن کمتر از دو ساله گی - دقیقاً زمانی که یک سال و هشت ماه عمر داشت - نواختن زیر بغلی را آغاز کرد ، آن گاه باورم شد که ممکن است من هم چنان که والدینم می گویند در دو ساله گی شروع به نواختن کرده باشم. خوشبختانه از پسرم فیلم هم دارم که او را در آن سن حین نواختن زیر بغلی نشان می دهد .

حمید عبیدی : آیا می شود در مورد محیط خانواده گی دوره ی کودکی تان کمی معلومات بدهید ؟

خالد آرمان : خانواده ام زنده گی عادی خانواده های متوسط الحال کابل را داشت . پدر و مادرم زنده گی را از نقطه نظر اقتصادی از سطح صفر شروع کردند ؛ چون هر دو از خانواده های ناداری سر بلند کرده بودند . هر دو خانواده بسیار متدین و اما در عین زمان دارای بینش باز و روشن بودند . پدر و مادرم با زحمت و کوشش بسیار توانستند خود را به جایی برسانند ؛ ولی متاسفانه جنگ خانمانسوز همه چیز را خراب کرد و ما را به مهاجرت ناگزیر ساخت .

حمید عبیدی : پدر تان - آقای حسین آرمان- را همه می شناسند؛ آیا می شود  لااقل در چند جمله یی مادر تان را هم معرفی کنید...

خالد آرمان : مادرم تحصیلات عالی خودش را در رشته ی زبان انگلیسی به پایان رسانیده است . در افغانستان به حیث استاد زبان انگلیسی کار می کرد. به شش زبان آزادانه صحبت می کند . زنی است، مهربان ، صبور و زحمتکش . پدر و مادرم، پدر و مادر بسیار خوب برای فرزندان خود شان استند و معلم بسیار خوب  برای شاگردان خود بودند.

حمید عبیدی : موسیقی در خانواده ی شما چی جایگاهی داشت ؟

خالد آرمان : موسیقی در خانواده ی ما هم شوق ، هم عشق و هم منبع درآمد و تأمین زنده گی بود و است.

حمید عبیدی : موسیقی چی گونه به خانواده ی تان راه یافت ؟

خالد آرمان : پدرکلانم که مرد متدین و پیرو طریقه ی نقشبندیه بود، موسیقی را دوست داشت و گاهی هم خود به سبک خراسانی آواز می خواند و کاکای مرحومم ابراهیم نسیم هم وی را با تنبور همراهی می کرد. «سی دی» اخیری را که تحت نام «ترنم» ثبت و تولید کرده ایم مجموعه یی از  آهنگ هایی است که پدر کلانم آن ها را به سبک خراسانی قدیم  می خواند. در این «سی دی» در این مورد توضیحاتی نیز وجود دارد . یکی از علل رجوع دوباره ی من هم به موسیقی افغانی ، همین است. ما باید موسیقی قدیمی خراسانی را بشناسیم و آن را معرفی بکنیم تا به مغاک فراموشی نه رود. این به معنای رد هیچ موسیقی دیگری و از جمله موسیقی کلاسیک هندی که روایت افغانی آن ، جز گنجنیه موسیقی ملی ما شده است نه می باشد.

دیگر این که کاکایم ابراهیم نسیم یکی از سابقه داران و پیشگامان هنر تیاتر بود و در تیاتری که «صحنه ی بلدیه » نامیده می شد به حیث هنرپیشه ی تیاتر کار می کرد و با مرحوم  استاد لطیفی بزرگ، استاد یوسف کهزاد و مرحوم جلیا  همکار بود.  پدرم نیز پس از ختم مکتب ، وارد تیاتر شد . ابتدا میان دو پرده ی تیاتر آواز می خواند . سپس رفته رفته هنر تمثیل را فرا گرفت و  بالاخره هنرپیشه ی تیاتر شد.

حمید عبیدی  و چی شد که بورس تحصیلی برای آموختن موسیقی را به دست آورد؟

خالد آرمان : نه خیر؛ او را برای  فرا گرفتن رشته ی آرشیف داری رادیو به خارج فرستادند . و امّا، در آن جا بود که پدرم  با استفاده از فرصت، چانس خود را برای آموزش مسلکی موسیقی ، آزمود و  خوشبختانه  پس از سپری کردن امتحان ورودی ، موفق شد به آرزوی خودش برسد- گرچی آن وقت پدرم 28 ساله بود و در این سن آموختن در این رشته در اروپا کار آسانی نیست . و اما پدرم تا حدی که توان داشت در این راه کوشید و وقتی به وطن برگشت ، به حیث یکی از بنیاد گذران مکتب موسیقی و استاد این کانون هنری، آموخته ها و تجاربش را به من و شاگردان دیگرش  آموختاند .

حمید عبیدی : و آیا گاهی هم شده است که بگوید کاش به جای موسیقی مسلک دیگری را می آموختید؟

خالد آرمان  نی ؛ خوشبختانه چنین فکری در ذهنم هیچگاهی نه گذشته است. من به موسیقی عشق دارم و فکر نه می کنم به غیر از موسیقی در رشته ی دیگری خودم را خوشبخت احساس کرده می توانستم.

حمید عبیدی : شما بار نخست که به اروپا آمدید چی چیزی بیشتر از همه توجه شما را به خود جلب کرد ، از چی چیزی متعجب شدید؟

خالد آرمان : از بوی...

حمید عبیدی : از بوی ؟!

خالد آرمان : بلی ، من از کشوری آمده بودم که طبیعت بکر داشت . در اروپا از بوی تیل در جاده ها و از مزه و یا در حقیقت  بی مزه گی و بوی غیر طبیعی خوراکه ها ناراحت بودم.

حمید عبیدی : در فرهنگ مردم چی چیزی بیشتر توجه تان را جلب کرد؟

خالد آرمان : من منتظر بودم که این سووال را بکنید.

حمید عبیدی : پس خوب شد که شما را مایوس نه ساختم...

خالد آرمان : هان بلی. مردم چک ، مردم بسیار با فرهنگی استند. پراگ یکی از مراکز بسیار قدیمی فرهنگی اروپا به شمار می رود. به همین جهت هم است که تحصیل در رشته های هنری در آن جا کار ساده یی نیست. با آن که در کابل نیز هیات چکی  از من امتحان گرفته بود ، ولی در پراگ باز هم باید امتحانات مقدماتی را برای ورود به کنسرواتوری ملی پراگ سپری می کردم تا روشن شود انسانی که از چند هزار کیلومتر دور تر و از یک فرهنگ دیگر آمده ، توانایی تحصیل در همچو کانونی را دارد یا خیر. خوب من از برکت بگروند خانواده گی و مکتب موسیقی که در کابل از آن فارغ شده بودم، برای چنین «نبرد»ی به حد کافی «مسلح» بودم.  امروز که به گذشته نگاه می کنم ، خداوند را سپاسگزارم که امکان تحصیل در این کانون معتبر برای من میسر شد. و باز در آن جا چانس آموزش نزد استاد گرانمایه یی مثل ایرژی ایرمال را که از برازنده ترین استادان گیتار کلاسیک است، به دست آوردم. باید بگویم که آن وقت از کشورهای غربی هم  کسانی که می خواستند گیتار را در سطح عالی بیاموزند، نزد او برای سپری کردن دوره های کوتاه مدت و درازمدت شاگردی می کردند.

حمید عبیدی : آیا استاد تان گاهی هم در مورد موسیقی افغانی نیز از شما پرسشی کرد ؟

خالد آرمان : نی . و اما، یک بار که یک پارچه از موسیقی بسیار قدیمی پیش از رنسانس اروپا را می نواختم ، استادم پرسید : «خالد آیا آن چی را می نوازی درک هم می کنی؟»

 وقتی جواب مثبت مرا شنید ، گفت : « حدس من نیز همین بود ؛ زیرا اگر آن را درک نه می کردی چنین نواخته نه می توانستی و این برای من بسیار جالب است. آیا موسیقی خود تان چنین چیزهایی را در خود دارد؟ »

گفتم موسیقی ما گرچی موسیقی یک صدایی بسیار قدیمی است، ولی موسیقی غنیی است.

سالیان بعد دانستم که 80 در صد سازهای مروج در اروپا منشا آسیایی دارند و  میلودی ها و نیز همه مقام های موسیقی کلیسایی هم از آسیا آمده اند . این حرف های من نیستند، بل این حقایق درج تاریخ موسیقی اروپا  اند. البته یک بخش این میراث مدیون دوره ی اسلامی اندولس و جنوب ایتالیا است. به همین سبب هم موسیقی ششصد سال پیش اروپا از نظر صوتی نیز بسیار شبیه به موسیقی ما است.

حمید عبیدی  از موسیقی فلکلوریک کدام کشورهای اروپایی بیشتر خوش تان می آید؟

خالد آرمان : موسیقی فلکلوریک، دنیای جالب و غنیی دارد . با آن که بعضی ها به این موسیقی با چشم کم نگریسته اند ، ولی باید بگویم که بسیاری از پارچه های موسیقی کلاسیک  با الهام از میلودی موسیقی عنعنه یی ساخته شده اند .

به صورت مشخص من موسیقی فلمینگو را که از نظر مقامی و دورهای ضربی با موسیقی ما شباهت های نزدیک و هموپیوندی های بسیاری دارد ، زیاد دوست دارم و می شنوم. بعد هم موسیقی جنوب فرانسه که شکل و تیپ مخصوص  و نیز رابطه یی با موسیقی ما دارد مورد پسندم است . همچنان موسیقی مردمان سلاو و از جمله موسیقی عنعنه یی روسی از نظر آوایی برایم بسیار جالب و دلپذیر است .

حمید عبیدی  و تا در همین بخش هستیم، می خواهم بپرسم که از موسیقی محلی افغانستان ، کدام بخش را بیشتر دوست دارید ؟

خالد آرمان : پیش از همه باید بگویم که موسیقی فلکلوریک در افغانستان -برخلاف اروپا- چنان نیست که در روز و مناسبت خاصی نواخته و سروده شود .  موسیقی فلکلوریک ما با زیبایی هایش روزمره در  زنده گی  حضور پیوسته دارد . موسیقی هر بخش و محل افغانستان دارای چنین خصوصیتی است .  برای من مثلاً تقریباً هر پارچه ی موسیقی پشتو دلپذیر و لذتبخش است . موسیقی بلوچی زیبایی های خودش را دارد . موسیقی اوزبیکی نیز به همین سان . به همین شکل موسیقی فلکلوریک کابل و هرات و بدخشان و هر بخش دیگر افغانستان و هر  زبان و گروه اتنیک .

البته باید بگویم که امروز در افغانستان باد  کلوبالیزم  گرایش هایی را به وجود آورده که می تواند بر ذوق موسیقی ما و موسیقی های فلکلوریک ما صدمه جدیی وارد کند. البته جنگ و هرج و مرج دهه های گذشته نیز صدمات زیادی را بر این عرصه وارد کرده اند.  به هر رو،  ما نه باید بگذاریم ، موسیقی فلکلوریک و محلی مان که دارای تنوع و غنای بسیار گسترده است، بیش از این صدمه ببیند. به باور من هنوز دیر نیست تا صدمات قبلی را جبران کرد و بقای مثمر  این گنجینه ی دارای غنا و تنوع گسترده را تامین نمود . کار انسامبل کابل و کار خودم تا حد زیادی روی همین هدف استوار است .

حمید عبیدی  برای حفظ موسیقی فلکلوریک افغانی چی باید شود ؟

خالد آرمان  در حال حاضر کوشش های پراگنده در حد ابتکارات خصوصی این یا آن شخصیت و نهاد کوچک غیر دولتی که توسط برخی مراجع دارای امکانات محدود تمویل می شود ، در جریان است . و اما این تنها بخش بسیار بسیار کوچکی از کار عظیمی است که باید انجام شود .  وقتی ما از ایجاد نظام و سیستم سخن می گوییم و از برنامه های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی سخن می گوییم ، نه باید عرصه ی فرهنگ  و از جمله موسیقی را نادیده بگذاریم . متاسفانه در نظام کنونی تا هنوز مسوولین امور به عرصه ی فرهنگی توجه لازم را مبذول نه داشته و در این عرصه سیاست و برنامه ی مشخصی را ارایه نه کرده اند . کاستی اساسی همین است و حکومت افغانستان باید به این امر مهم که می تواند سهم مهمی در شکلگیری هویت ملی داشته باشد ، توجه جدی مبذول بدارد . افغانستان باید برنامه ی کوتاه مدت، میان مدت و دارز مدتی در این عرصه داشته باشد و مشخصاً بداند که در آینده ی نزدیک و دور مردم و کشور ما چی هویت فرهنگیی باید داشته باشد و برای تحقق آن «سرمایه گذاری» متناسب و موثر را انجام بدهد.

حمید عبیدی وضعیت کنونی موسیقی را در افغانستان چی گونه ارزیابی می کنید ؟

خالد آرمان :  وضعیت کنونی بیش از هر چیز دیگری با مفهوم هرج و مرج بازار آزاد نیولیبرالی مشخص شده می تواند . در عرصه هنر نیز پول نقش غالب را دارد . یک کسی می رود یک کلیپ ثبت می کند و بعد آن را به یک تلویزیون می فرستند و برای نشر آن توسط این تلویزیون پول هم می پردازد . تلویزیون ها هم اکثرا بدون ارزیابی  لازم چنین تولیداتی را منتشر می سازند . و اگر هم بالفرض ارزیابیی موجود باشد در این صورت این ارزیابی از نظر فن و هنر موسیقی معیاری نیست .

حمید عبیدی  آیا تنها در مورد موسیقی چنین است ؟

خالد آرمان  نی ؛ فیلم ها و سریال هایی که به نمایش گذاشته می شوند نیز وضع بهتری نه دارند و اکثراً آثار بسیار کم مایه یی اند که بدذوقی را ترویج می کنند .

حمید عبیدی   مشخصاً در این گونه موارد دولت چی کرده می تواند؟

خالد آرمان  طوری که پیشتر گفتم ،  دولت نخست باید یک سیاست و برنامه ی ملی دارای چهارچوب فراخ  برای امور فرهنگی داشته باشد و مبتنی بر آن عمل کند .

حمید عبیدی   آیا این به سانسور و کنترول دولت نه خواهد انجامید ؟

خالد آرمان   حرف این نیست که حکومت سانسور کند ، بل حرف روی این است که چهارچوب های مناسب و شرایط لازم برای رشد سالم و شگوفایی هنر و فرهنگ را فراهم نماید. در این رابطه در  دیموکراسی های  اروپای غربی نمونه های خوبی  را می توان یافت.

حمید عبیدی  تحت شرایط موجود آیا مایه ی امیدی نیز باقی مانده است ؟

خالد آرمان  می خواهم این موضوع را از دید و زبان ناظر بیرونی ارایه بکنم . همین چندی پیش  پدر و خواهرم مشعل آرمان که او نیز موسیقی خوانده و هنرمند است برای اجرای کنسرت هایی به کابل رفته بودند . همسرم- که ژورنالیست فرانسه یی الاصل است- نیز با اغتنام از فرصت با آنان یک جا به کابل رفته و از جمله توانست وضعیت موسیقی را در داخل افغانستان از نزدیک ببیند . همین دو روز پیش که او از سفر برگشت به من گفت : با وجود همه فشارهایی که از سوی موسیقی پاپ تیپ غربی و بالیودی وجود دارد ، با آن هم مردم بسیار بسیار دلبسته فرهنگ خود هستند.

حمید عبیدی  شما که در اروپا موسیقی غربی را آموختید و مدتی هم به حیث گیتار نواز، کنسرت هایی در کشورهای مختلف اجرا کردید، چی شد که دوباره به موسیقی افغانی رجوع نمودید ؟

خالد آرمان  خوب زمانی رسید که فکر کردم موسیقی غربی به من می گوید : یادت نه رود که موسیقی خودت را هم داری...

حمید عبیدی  و نتیجه ی این رجعت چیست؟

خالد آرمان :  بعد درونی اش این که مرا در خودشناسی کومک کرد و حالا خودم را راحت تر و خوشبخت تر احساس می کنم و بعد بیرونی اش این که به حیث رباب نواز در فیستیوال های گیتارنوازی دعوت می شوم . همچنان در همکاری با انسامبل کابل سهمی در معرفی فرهنگ و به خصوص موسیقی افغانی به جهانیان ایفا می کنم.

حمید عبیدی اگر از خود فاصله گرفته بتوانید ، و صرف به حیث موزیسین مسلکی سخن بگویید ، کار  انسامبل کابل  را چی گونه ارزیابی خواهید کرد ؟

خالد آرمان :  انسامبل کابل در سال 1995 توسط پدرم حسین آرمان تاسیس شد . وقتی که قرار شد من با این انسامبل کار کنم ، ارزیابی انتقادی خودم را با پدرم در میان نهادم . نظر من آن بود که اگر قرار باشد این انسامبل کار مثبتی برای موسیقی افغانی انجام بدهد و نیز با ارایه کنسرت برای مردمان کشورهای غربی و سایر مردمان جهان، موسیقی افغانی را معرفی کند ، در آن صورت کار خود را باید معیاری بسازد. من که با مردم و فرهنگ اروپایی خوب آشنایی دارم ، می دانستم که شنونده گان غربی مردم سختگیری استند. گرچی یافتن نوازنده گان ورزیده ی  آلات موسیقی افغانی که در سراسر دنیا پراگنده بودند ، کار سختی بود ، ولی ما کوشش های ممکنه را انجام دادیم و از آن  نتایج خوبی نیز به دست آوردیم .در این زمینه جامعه ی اتنوموزیکولوژی ژنیو نیز به ما کومک کرد و ما توانستیم سی دی هایی ثبت کنیم و در کشورهای مختلف کنسرت های جالبی ارایه نماییم .

حمید عبیدی  و واکنش شنونده گان غربی چی گونه بود ؟

خالد آرمان : واکنش ها در مجموع مثبت و تشویق کننده بودند. برخی ها غافلگیر شده بودند از این که در افغانستان چنین موسیقیی وجود دارد.  در این رابطه مثلاً آقای جوردی ساوال « Jordi Savall» یکی از پژوهشگران معروف موسیقی قدیمی اروپا ده سال پیش پژوهشش را در مورد پیوند های موسیقی قدیمی اروپا با موسیقی شرقی ، با انسامبل کابل شروع کرد. او اکنون یکی از استادان و پژوهشگران معروف جهان در این زمینه است . این کار نسبتاً دراز مدت و جالب  بود .  پیوند حلقه های زنجیر این رابطه میان موسیقی شرقی و غربی  بسیار بسیار جالب است .

حمید عبیدی  آیا گاهی هم آرزو کرده اید که کاش به جای موسیقی ، مسلک و کار دیگری می داشتید ؟

خالد آرمان  نی ؛ هیچگاه! احساس همیشه گی من این بوده است که من برای موسیقی به دنیا آمده ام . موسیقی تنها کار و مسلک من نیست، بل عشق و زنده گی من نیز است .

حمید عبیدی  شما چند ماه پیش سفری به کابل داشتید و مدتی به حیث استاد مهمان در انسیتیویت ملی موسیقی تدریس کردید . به غیر از مسایل فنی ، حرف عمده ی تان برای شاگردان این مکتب چی بود ؟

خالد آرمان  بلی باید نخست بگویم که  آقای ناصر سرمست- فرزند مرحوم استاد سلیم سرمست- که ابتکار ایجاد و ریاست این نهاد ملی موسیقی را بر عهده دارد ، از این طریق خدمت بزرگی به موسیقی علمی در افغانستان انجام می دهد .

و اما در مورد سووال شما ، باید بگویم که در افغانستان امروز یک علاقه ی عجیب به نواختن آلات موسیقی غربی -به خصوص گیتار- میان جوانان وجود دارد . و اما حرف من به آنان این بود که هر یک آنان در کنار نواختن یک آله موسیقی غربی ، باید و باید نواختن یک آله موسیقی افغانی را نیز فرا بگیرند .  البته من کنسرت نواختن گیتار کلاسیک و رباب را نیز داشتم تا بگویم چنین چیزی ممکن است .

حمید عبیدی :   و بلی در مورد رباب ، چی چیزی شما را واداشت تا در دستگاه رباب عنعنه یی تغییراتی وارد کنید ؟

خالد آرمان  این یک نیاز و ضرورت شخصی بود . رباب عنعنه یی سه تار و چهار پره در بالا  دارد . من پس از ده- پانزده سال مطالعه روی رباب ، یک تار و 13 پره ی دیگر بر آن افزدوم .  این کار توسط یک ویلون ساز سویسی که در کار خودش از شهرت جهانی برخوردار است ، عملی شد . او که فیلسوفی عجیبی نیز است، نخست می خواست بداند که چرا من می خواهم این تغییرات را در رباب وارد کنم . تا قناعتش حاصل نه شده بود، حاضر نه بود این کار را بکند . و بالاخره که دلایل مرا شنید حاضر شد این کار را بکند . او به علاوه در  بخش درونی نیز تغییراتی را ایجاد کرد .

حمید عبیدی :   و واکنش اهل فن در افغانستان در این مورد چی بود ؟

خالد آرمان   در کابل به دیدن خانواده ی قادر رباب ساز که از چندین نسل در همین عرصه مصروف کار اند و از برکت همین پشتکار از شهرت بلندی برخوردار اند، رفتم . ربابم را برای شان نشان دادم و نواختم . بحث جالبی هم داشتیم . در پایان اجازه خواستند تا یک کاپی از این رباب را آنان خود برایم بسازند . در عین زمان پوست اندازی رباب را نیز یادم دادند . حال این رباب را با خود دارم که صدای بسیار خوبی هم دارد .

در این میان باید بگویم که تغییرات وارده به هیچ وجه به معنای بی احترامی به رباب عنعنه یی نیست . هیچ اصراری نیز نه دارم که رباب پیشنهادی من بهتر از رباب عنعنه یی است . پافشاری هم نه می کنم که دیگران حتماً این پیشنهاد را بپذیرند .

حمید عبیدی چی زمانی احساس کردید که به آن چی در موسیقی می خواستید ، رسیده اید ؟

خالد آرمان رسیدن به کمال در موسیقی و هر هنر دیگری ناممکن است .

حمید عبیدی به حیث نوازنده ی یک آله مشخص موسیقی هم؟

خالد آرمان :  بلی . گیتار نواز مسلکی باید کم از کم روزانه 6 ساعت گیتار بنوازد . با آن هم چنین گیتار نوازی تنها هفتاد- هشتاد پارچه را دقیق نواخته می تواند . بعد در نواختن همین پارچه ها نیز سبک های متعددی وجود دارند . در گیتار کلاسیک بداهه نوازی وجود نه دارد . البته کسانی نیز استند که تنها چند پارچه ی محدود را می نوازند که آن ها را سالیان زیاد تمرین کرده اند .

حمید عبیدی :  خوب لااقل کسی که مسلکی موسیقی آموخته ، زمانی به مرزی می رسد که مطمین شود بلی حالا آن چی را که ارایه می کنم، برای شنونده جالب است و یا این که نی باید نوازنده گی را کنار بگذارم .

خالد آرمان  بلی یکی رابطه میان نوازنده و شخصیتش است و دیگری رابطه میان نوازنده و شنونده اش .  استادم می گفت : باید 100 درصد نواخته بتوانی تا 50 در صد از آن را ارایه کرده بتوانی .

حمید عبیدی : آیا برنده شدن تان در مسابقه جهانی گیتار نوازی رادیوی فرانسه - و یا لحظه ی دیگری - مرزی حساب شده می تواند  که زنده گی مسلکی تان را به پیش و بعد از آن تقسیم کرد ؟

خالد آرمان  خوب وقتی شما به چنین مسابقه یی راه می یابید ، طبعاً موانعی از برابر شما برداشته می شوند و چانس هایی در برابر تان باز می گردند . پس از این مسابقه من به نقاط مختلف دنیا برای ارایه کنسرت دعوت شدم ؛ ولی این که آن را مرزی برای تقسیم زنده گی ام به پیش و پس از آن حساب کنم ، نی .

حمید عبیدی  و احساس تان در لحظه اعلام برنده شدن در آن مسابقه چی بود ؟

خالد آرمان  طبعاً خوشحال بودم . و اما باید بگویم که هر چهار نوازنده ی دیگر هم هر کدام در سطحی بودند که بتوانند برنده ی این مسابقه باشند . شاید اگر مسابقه یک روز پیش یا یک روز بعدتر دایر می شد، کس دیگری برنده می شد. و اما دقیقاً آن روز تصادفا روز من بود که برنده شوم .

حمید عبیدی  آیا برای این مسابقه آماده گی های خاصی را سپری کردید ؟

خالد آرمان :  بلی رسیدن به کانکور گیتار که در آن رقابت شدیدی وجود دارد ، کار ساده یی نیست . من پس از غوطه ور شدن در موسیقی و فرهنگ غربی و شناختن سبک های گوناگون نواختن گیتار ، در چهارچوب برنامه ی رسمی تحصیل و نیز کوشش شخصی خارج درسی ، باید تا روزانه ده ساعت نواختن را تمرین می کردم .

حمید عبیدی  گاهی هم هنگام نواختن با مشکل مواجه شده اید ؟

خالد آرمان  بلی . در چند مورد لحظاتی بودند که بخشی از نوت از ذهنم فرار کرد ، ولی از برکت تمرین ، انگشتانم بدون یاری کله ام کار خود را کردند .

حمید عبیدی  در حال حاضر مصروف چی کارهایی استید ؟

خالد آرمان :  من در یکی از مکاتب  ژنیو معلم موسیقی استم . انسامبل کابل را رهبری می کنم . و نیز به حیث نوازنده ی رباب در کنسرت های نواختن گیتار دعوت می شودم .

حمید عبیدی :  آیا به آینده ی موسیقی در افغانستان خوشبین استید ؟

خالد آرمان  من به قوت فرهنگی مان که موسیقی نیز یک بخش مهم آن است ، عمیقاً باور دارم. باور دارم که ملت ما نیز روزی بر مشکلات موجود غلبه خواهد کرد و به بهروزی خواهد رسید . باید گفت که همه ملت ها روزها و روزگاران بسیار دشوار و گاهی هم بسیار سیاه و تاریک داشته اند - از آلمان و فرانسه گرفته که در قاره ی دیگری قرار دارند، تا هندوستان و چین که در همجواری ما اند.

حمید عبیدی  آقای ارمان، به خاطر این گفت و شنود جالب از شما متشکرم

خالد آرمان :  از شما نیز متشکرم که زمینه ی چنین گفت و شنود جالبی را فراهم ساختید.