09.10.2019

یما ناشر یکمنش

طنین نام شاه امان‌الله در برلین

شاه امان‌الله در بیست‌و‌دوم فبروری ۱۹۲۸ میلادی وارد شهر برلین شد. بار اول دو هفته را در آلمان سپری کرد. بار دوم در ماه اپریل برای بازدید غیررسمی به آلمان سفر کرد و حدود سه هفته در آن کشور به سر ‌برد. آلمان آن روزگار پس از شکست در جنگ جهانی اول منزوی شده بود. بعد از سال ۱۹۱۸ شاه افغانستان اولین رهبر یک کشور خارجی بود که برای دیدار به آلمان می‌آمد. حکومت‌های هر دو جانب از این دیدار انتظارات بسیار داشتند. آلمان در پهلوی آن‌که به صادرات خود به این بازار دست‌نخورده آسیایی و خارج شدن از انزوا می‌اندیشید، نمی‌خواست در رقابت با کشور‌های دیگر اروپایی مخصوصاً انگلستان و روسیه از کسی پس بماند. وقتی مقامات آلمانی از طریق سفارت خود در روم خبر شدند که موسولینی برای شاه در ایتالیا موتر ضد‌گلوله فیات تحفه داده، برلین به ارزش سه برابر تحفه او یک طیاره سه‌ماشینه ده‌نفره Junkers G24 به قیمت دوصد و هشتاد‌و‌پنج هزار مارک به شاه هدیه داد. استقبال از پادشاه افغانستان در جمهوری وایمار به‌ یاد ماندنی بود و از همان سرحد سویس آغاز شد. حکومت آلمان به پیش‌واز او قطار ویژه با یک مهمان‌دار ویژه فرستاده بود: داکتر فریدریش روزن (Friedrich Rosen)‌، سیاست‌مدار، وزیر خارجه سابقه، دیپلمات و مهم‌تر از همه شرق‌شناس نام‌‌آور آلمانی که بر زبان‌های فارسی، ترکی، اردو، انگلیسی و عربی تسلط داشت. داکتر روزن قبلاً در سال ۱۹۰۲ در سفر مظفرالدین شاه قاجار میان او و قیصر ویلهلم دوم ترجمانی کرده‌ بود و جدا از آن ترجمه رباعیات خیام به زبان آلمانی از کار‌های ماندگار او به شمار می‌رفت. وکیلی پوپلزایی در کتاب سفر‌های غازی امان‌الله در ۱۲ کشور آسیا و اروپا، داکتر روزن را «ایکسلانس اوزن» نوشته و تایید نموده که زبان فارسی را به درجه اعلا می‌دانست.

وقتی شاه به سوی قصر شهزاده آلبرشت (Prinz Albrecht Palais)، محلی که برای اقامت او در نظر گرفته شده بود، از نزدیکی دروازه تاریخی برندنبورگ در مرکز برلین می‌گذشت، گروهی از خواهران و برادران ناراضی کمونیست که در میان بدرقه‌کننده‌گان بودند و با سفر شاه مخالفت داشتند، به آواز بلند شعار می‌دادند: مرگ بر شاه! مرگ بر شاه! شاه که ترکی و فرانسوی می‌فهمید، از داکتر روزن پرسید که چه می‌گویند. گفته بود، می‌گویند، خداوند به اعلی‌حضرت عمر طولانی عطا فرماید! شاه در داخل موتر با مهربانی رو به جانب آن‌ها گشتانده و دستان خود را به علامت تشکر به سوی‌شان تکان داده بود. Sabine Weber, Dutschlandfunk, 26.12.2009

فریدریش روزن که خود از آشنا نبودن مقامات آلمانی با کشور‌های اسلامی شکایت‌ها داشت و روزگاری به تمسخر گفته بود که آلمانی‌ها می‌توانند کارل مای را پدر سیاست شرقی خود تلقی کنند، حالا باید عملاً نشان می‌داد که آشنایی با شرق یعنی چه.

باری هم که شاه با وزیر خارجه از زینه‌های ایستگاه ریل پایین می‌شد، یک جوان افغان با تقلای بسیار کوشش کرد خود را به او رسانده و بسته‌ای را به او دهد. شاه بسته را گرفته و به سرعت به دست وزیر خارجه داد و او هم آن را به دست منشی تشریفات تا این‌که یکی از پولیس‌ها آن بسته مرموز را به دلایل امنیتی فوراً در کانال آب انداخت. پولیس جنایی که بسته را از آب خارج کرد، دید آن جوان برای شاه جوان کلچه افغانی پخته بوده است.

دیدار پادشاه کشوری که نامش در فهرست کشور‌های مستقل جهان تازه با پنسل نوشته شده بود در برلین انعکاس بزرگ‌تر از اهمیت کشور خود کرد. اقامت چند‌هفته‌ای شاه امان‌الله در برلین و شهر‌های دیگر آلمان، به زودی از حافظه آلمانی‌ها و به ویژه برلینی‌ها زدوده نشد. جای پای شاه امان‌الله را در چندین جا و به یقین که بهتر از این می‌توان تعقیب کرد:

تالار امان‌الله

در زمان سفر شاه امان‌الله به برلین منطقه اوبرشونِه وایدهِ (Oberschöneweide) از نواحی با‌اهمیت شهر به شمار می‌رفت. فابریکه‌های زیادی آن‌جا مراکز تولیدی خود را ایجاد کرده بودند. شرکت ملی تولید موتر (NAG,Nationale Automobil Geselschaft) در یکی از ساختمان‌های آن‌جا مراکز اداری و تولیدی داشت. آن ساختمان را مهندس مشهور آلمانی پیتر بیرِن (Peter Behren) طرح کرده بود. شاه امان‌الله که دل‌بسته فناوری اروپا بود، برای دیدن مراحل تولید و خرید موتر به تاریخ ۲۸ فبروری به آن‌جا رفت. مدیران شرکت علاوه بر این‌که او را با جریان تولید در قسمت‌های مختلف کارخانه آشنا ساختند، در سالون پذیرایی کارخانه برای چیزی کم‌تر از یک ساعت با او گفت‌وگو کردند. از همان روز به بعد نام سالون شرکت را به افتخار دیدار کوتاه او گذاشتند Amanullah Saal یا تالار امان‌الله.

این ساختمان چون در قسمت شرقی شهر برلین قرار داشت، پس از تقسیم آلمان مربوط آلمان شرق شد. حزب اتحاد سوسیالیستی آلمان هم آن تالار را به نام تالار امان‌الله یاد می‌کرد و ملاقات‌ها و جلسات حزبی در همان سالون برگزار می‌گردید. پس از اتحاد دو آلمان، آن ساختمان توسط شرکت سامسونگ خریده شد. این شرکت کوریای جنوبی هم تغییری در نام سالون نیاورد. شرکت انگلیسی که بعد از سامسونگ آن‌جا را خرید، جوان‌مردانه هر سه جنگ افغان و انگلیس را نادیده گرفته تالار را به همان نام قدیمی آن  یاد کرد. Berliner Morgenpost 27.05.2012  

تالار امان‌الله هفتاد‌و‌هشت سال به همین نام یاد شد. سرانجام عمارتی که این تالار در آن قرار داشت، در اواخر سال ۲۰۰۶ میلادی به رغم اعتراضات بی‌شمار مؤرخان، هنرمندان، استادان و مؤسسات مختلف، از جانب شاروالی برلین قربانی نوسازی شهر شده و تخریب گردید.

واگون امان‌الله

مقارن سفر شاه، برلین تازه شروع به تولید واگون‌هایی کرده بود که به نام A2 یاد می‌گردید. این واگون‌ها به منظور استفاده در خطوط شهری پایتخت و شهر‌های دیگر آلمان ساخته شده بود. شاه در جریان بازدید از مراکز مهم تکنولوژی آلمان، به کارخانه تولید این واگون‌ها رفته بود و هم‌چنان این فرصت را یافته بود که خودش یک فاصله کوتاه راننده‌گی این واگون را برعهده گیرد Berliner Zeitung 14.03.2002. پس از پخش این خبر، مردم اعلی‌حضرت‌دوست برلین این نوع واگون را که متروی برلین از آن استفاده می‌کرد، به نام واگون امان‌الله (Amanullah Wagen) مسما کردند. واگون امان‌الله تا پنجم نوامبر ۱۹۸۹ در خطوط مواصلاتی داخل شهر برلین مورد استفاده قرار می‌گرفت و هنوز به نام امان‌الله یاد می‌شد. از آن تاریخ به بعد تولید این نوع واگون‌ها متوقف شد. واگونی را که شاه راننده‌گی کرده بود، در سال ۲۰۰۲ میلادی ترمیم کردند و امروز با همان نام در موزیم خط آهن آلمان نگهداری می‌شود. طوری که در وب‌سایت موزیم آمده، این واگون هنوز قابل راننده‌گی است و فقط به مناسبت‌های خاص استفاده می‌شود.

طیاره امان‌الله

پای شاه در دیدار از ایالت زکسن‌اَنهَلت (Sachsen Anhalt) به ناحیه‌ی دیساو (Dessau) رسید که شرکت طیاره‌سازی یُونکِرس در آن‌جا کارگاه تولیدی داشت. شرکت یونکرس قبلاً امتیاز انحصار خطوط هوایی ایران امروز و فارس آن روزگار را به دست آورده بود. شاه امان‌الله در گزارشی که از سفر خود نوشته و وکیل پوپلزایی در کتاب سفرهای غازی امان‌الله آن را چاپ کرده، می‌خوانیم:

«با کمپانی یونکرس هم قرار‌داد نموده‌ام که خطوط هوایی ما را بسازد… بعد از چندی انشا‌ءالله تعالی پُسته و مسافر داکه و کابل و قندهار و فراه و هرات و سایر ایالات وطن عزیز ما با طیاره حرکت خواهد کرد.»

 هوگو یونکرس  (Hugo Junkers)‌، مالک شرکت، انجنیر و استاد دانشگاه بود. او در سال ۱۹۱۹ طیاره‌ای را طراحی کرده بود که به نام خودش Junkers F13  نام‌گذاری شد و اولین طیاره غیرنظامی در جهان بود که کاملاً از فلز ساخته شده بود. شاه در دوم اپریل از این مدل دو بال خرید که به تاریخ ۱۰ جون ۱۹۲۸ یک‌جا با طیاره‌ای که حکومت آلمان برایش تحفه داده بود، به همراهی غلام‌صدیق خان چرخی به میدان هوایی شیرپور، ناحیه وزیر اکبرخان فعلی، به کابل مواصلت کرد. پس از سقوط دولت امانی این طیاره در میدان هوایی کابل بود. متخصصان آلمانی که برای قوای هوایی افغانستان کار می‌کردند، در سال ۱۹۳۷ میلادی آن را برای مقاصد آموزشی ترمیم کردند(وب‌سایت‌Deutsches Museum .)

جهانگرد آلمانی هَنس هَسو فون وِلت‌هایم (Hans Hasso von Veltheim) که در سال ۱۹۳۸ مقارن بیستمین جشن استقلال مهمان شاه‌محمود خان وزیر حربیه آن وقت بود، از  طیاره F13 در کتاب خود، یادداشت‌های روزانه آسیا، یاد می‌کند. او آرزو داشته کوه‌های هندوکش و منطقه را در جریان یک پرواز بهتر ببیند. شاه‌محمود خان این خواهش او را برآورده می‌کند. در روز پنجم جشن به تاریخ ۳۱ می، برای تقریباً یک ساعت، تحت فرمان جگرن شاه‌محمد خان با یک طیاره F13 به سوی هندوکش پرواز کرده، از بالای پغمان گذشته و پس از چند دور بالای کابل دوباره بر زمین می‌نشینند.                Hans Hasso von Veltheim Ostrau, Tagebücher aus Asien

پس از چندی از تصادف روزگار یکی از مهندسان سابق شرکت یونکرس، کورت وَیل(Kurt Weil) که در سال‌های ۱۹۶۰ به حیث استاد دانشگاه به کابل رفته بود، بدنه‌ی آسیب‌دیده طیاره را در ۱۹۶۸ در کابل کشف کرد. سال ۱۹۶۹ حکومت افغانستان این طیاره را به دویچس موزیم هدیه داد که در همان سال توسط  قوای هوایی آلمان به آن کشور انتقال داده شد. طیاره‌ای که شاه امان‌الله خریده بود، از سال ۱۹۸۴ در دویچس موزیم، موزیم علوم طبیعی و تخنیک در شهر مونشن که در نوع خود بزرگ‌ترین موزیم در جهان است، به نمایش گذاشته شده است. امروز از این مدل در تمام جهان فقط چهار عدد وجود دارد.

عملیات امان‌الله

وزارت خارجه آلمان در  سال ۱۹۳۹ روی طرحی کار می‌کرد که بر اساس آن آلمان و روسیه شوروی، حکومت صدراعظم هاشم خان را که از نظر وزارت فرمان‌بردار انگلستان بود، سقوط داده و شاه مخلوع را دوباره به قدرت برسانند. ویلهلم مِلشِرز(Wilhelm Melchers) که رییس شعبه شرق نزدیک که حوزه کار او نصب و خلع حکومت‌ها در شرق میانه و شرق نزدیک بود، بار دیگر در سال ۱۹۴۳بر روی این طرح کار کرد. محمدصدیق خان چرخی از جمع طرفداران شاه و هم‌چنان محمدیعقوب خان وزیر دربار امان‌الله با وزارت در ارتباط بودند Thomas Ruttig, Zhaghdablai. قرار بود حدود دوصد هزار عسکر در این عملیات شرکت داشته باشند. یکی از اهداف پنهان هتلر از همکاری با استالین در این عملیات این بود که نیروی نظامی شوروی را در شرق و دور از مسکو نگاه دارد تا وقتی که به خاک شوروی داخل می‌شود، استالین نیروی کم‌تری دم دست داشته باشد.

وزارت خارجه برای مشوره کسانی مثل اوسکارفُن نیدَر مایر(Oskar von Niedermeyer) و وِرنر اوتو فُن هِنتیگ(Werner Otto von Hentig) را در اختیار داشت. این دو نفر از اعضای اصلی هیأتی بودند که در سال ۱۹۱۵ کوشش داشت امیر حبیب‌الله خان به نفع آلمان‌ها داخل جنگ شود. هر دوی این‌ها در جریان اقامت چندین ماهه هیأت در کابل با شهزاده امان‌الله دیدار داشته و از روحیه ضد انگلیسی او شخصاً آگاهی یافته بودند. آلمان شاه امان‌الله را به دلیل آن‌که در شهر روم به سر می‌برد، در جریان این طرح قرار نداده بود. دیکتاتور ایتالیا  موسولینی در قسمت سیاست افغانستان با هتلر همسو نبود. آن‌گونه که توماس روتیگ در «ژغ‌دبلی» می‌نویسد، برخلاف هتلر، موسولینی با سردار هاشم خان روابط نیک داشت. در رقابتی که بر سر ساختن قوای هوایی افغانستان میان ایتالیا و آلمان از سال ۱۹۳۷ به میان آمده بود، ایتالیا برنده بود. ۳۰ طیاره توسط کابل از روم خریده شد که سهم آلمان فقط آموزش پیلوت‌ها بود. اما روابط افغانستان با ایتالیا در این حوزه پس از امضای قرار‌داد توسط امان‌الله، از مارچ ۱۹۲۸ که یک تعداد محصل به بیان وکیلی پوپلزایی «برای تحصیل فن هوابازی» به ایتالیا فرستاده شده بود، آغاز می‌گردید.

این طرح وزارت خارجه آلمان به نام Operation Amanulla، Aktion Amanullah, Amanullah Projekt ، عملیات امان‌الله  یا پروژه امان‌الله یاد می‌شد. (Dutschlandfunk 26.12.2009; Sven Hansen, taz 28.11.2001  (

ظاهراً طرح دیگری که با عملیات امان‌الله رقابت می‌کرد، از جانب وزارت سیاست خارجی آلمان Außenpolitische Amt به میان آمده بود. این وزارت جدا از وزارت خارجه بود و توسط یکی از نظریه‌پردازان اصلی ناسیونال سوسیالیسم، الفرد روزنبرگ (Alfred Rosenberg) مدیریت می‌شد. بر‌اساس این طرح باید حکومت هاشم خان تقویت می‌گردید تا بتواند قبایل را در سرحدات هند برتانوی وادار به شورش علیه انگلستان کند. روزنبرگ در یادداشت‌های روزانه خود منتشره Holocaust Memorial Museum به تاریخ چهاردهم دسمبر ۱۹۳۹ نوشته بود:

…تمام بزرگان افغان این‌جا مهمان من بوده‌اند… قبل از این‌که امان‌الله را فعالانه کمک کنیم، باید بدانیم که آیا با آقایان فعلی این امر ممکن نیست (عبدالمجید.) (مقصود عبدالمجید خان زابلی بوده) نمی‌شود همه‌شان را فرمان‌بردار انگلیس گفته کنار گذاشت.

اول نوامبر ۱۹۳۹:

…امان‌الله یک دوست آلمانی را نزدم فرستاد. او می‌خواهد در کابل کودتا کند و به کمک روس‌ها به شما‌ل‌غرب هندوستان داخل شود. گفتم در ضمن خبر شده‌ام که «کناریس» هم بالای چیزی مشابه به این کار کرده. پیشوا گفت: با کناریس در این مورد گپ بزن.

از یادداشت‌های روزنبرگ چنین برمی‌آید که ادمیرال ویلهلم کناریس (Wilhelm Canaris) رییس استخبارات نظامی هم طرحی در مورد دوباره به قدرت رساندن شاه امان‌الله داشته است.

به این پلان‌ها وقتی نقطه پایان گذاشته شد که آلمان به شوروی حمله کرد و هم روابط با حکومت افغانستان به دلیل فرستادن اعضای اس‌اس به حیث انجنیران ساختمانی و اعضای حزب هتلر زیر نام پژوهش‌گران به افغانستان، برای مدتی سرد شد.

طنین نام امان‌الله در زبان آلمانی

بیست سال پس از سقوط شاه امان‌الله مجله شپیگل در نوزدهم ماه می ۱۹۴۹ در مورد او نوشت که زمانی شاه امان‌الله شهرت بین‌المللی داشت و پس از سفرهایش به اروپا هر کودکی او را می‌شناخت. جالب است وقتی می‌بینیم در سال ۱۹۱۵ که قرار بوده هیأتی به دربار پدر او از جانب آلمان و ترکیه فرستاده شود، هیچ پرونده‌ای در مورد افغانستان در وزارت خارجه وجود ندارد. حتا هیچ نقشه هم از این کشور در وزارت دفاع موجود نیست، اما سیزده سال بعد فرزند او را در تمام کشور‌های اروپایی به احترام می‌پذیرند و در برلین از او پذیرایی شاهانه می‌نمایند.

برلینی‌ها او را هم‌چون سلطان قلب‌ها استقبال کردند و در روزهای دیدار او از شهر با صدا کردن اُولِه مُولِه (Ullemulle) به پیشوازش شتافتند. این اختراع زبانی برلینی‌ها بود. با پس و پیش کردن حروف نام امان‌الله که برای آن‌ها اگزوتیک بود، نام جدیدی برایش ساختند که بتوانند با او رابطه عاطفی خوب‌تر برقرار کنند (Ulle واژه‌ای برای درود و سلام است Superslang.de.) واژه اوله موله تا امروز از بین نرفته و چند تا صفحه با همین نام امروز در انترنت وجود دارد. یک عبارت بالدار که زبان گفتار برلینی‌ها را غنا بخشید و سال‌ها پس از امان‌الله استفاده می‌شد «Wat amanullahste denn da rum?» بود. این‌جا می‌بینیم که از نام امان‌الله، فعل ساخته و گردان می‌شود. دانستن معنا و شاید هدف کنایی این جمله با هر‌چه دورتر شدن از آن روزگار، امروز دیگر به آسانی میسر نباشد، اما با تسامح می‌توان آن را چنین نوشت: چی امان‌الله خانی کرده راهی هستی؟

نام دیگری که از جانب دوست‌داران خود دریافت کرده بود و در آن امان‌الله ناز داده می‌شد، امان‌الله‌رِیش (Amanullerich) بود. ظاهراً به نظر می‌رسد که بیم‌بَم‌بولا (Bimbambulla) هم واژه‌ای باشد که با تقلید از امان‌الله ساخته شده است. بیم‌بم‌بولا یکی از آهنگ‌های مشهور شاد است که کلام آن را چارلس امبرگ (Charles Amberg) (۱۸۹۴-۱۹۴۶) و آهنگ آن را کارل میخائیل می (Karl Michael May) ساخته است و در مارچ ۱۹۲۹یعنی پس از سفر شاه به آلمان، ثبت شده است. از شنیدن روایت‌های مختلف این آهنگ نتیجه گرفته می‌شود که کلام آن ربطی به امان‌الله و افغانستان ندارد. اما چیزی که آن را با امان‌الله رابطه می‌دهد، نوشته شپیگل، شماره ۲۱ سال ۱۹۴۹ است:

آن عاشق آن بیم‌بَم‌بولَه، که همواره فریاد می‌زند، امان‌الله!

Der verliebte Bimbambulla/ der ruft immer Amanullah

قرار نوشته شپیگل، مردم سال‌ها این آهنگ را به حافظه داشتند.

آمدن امان‌الله در برلین، انگیزه ایجاد چندین آهنگ گردیده است. در برخی از آن‌ها فقط نام افغانستان ذکر شده، مثل این دو آهنگ که در کتاب میخائیل دَکسنر، آلمان‌ها در افغانستان، هِرمَن کُرویتسمَن آن‌ها را نوشته:

Afghanistan, Afghanistan/ das geht dich Aff gar nix an

و

Wie schönes ist dieses Afghanistan/ da haben die Mädels gar nicht an/ die leben frisch und kerngesund/ und nehmen sich kein Blatt vorn Mund.

(این افغانستان چه زیباست/ جایی که دخترانش برهنه‌اند/ پاک و تندرست زنده‌گی می‌کنند/ صاف و ساده گپ‌های دل خود را می‌گویند.) در این آهنگ پوشیده بودن سر تا پای زنان و نداشتن حق ابراز نظر آن‌ها را مورد ریشخند قرار گرفته است.

در تعدادی از آهنگ‌های دیگر هم شاعران نام امان‌الله را برای خواندن‌های اکثراً کمیک و غیر آن استفاده کرده‌اند. امان‌الله و افغانستان به عنوان واقعیت زنده‌گی همان روزگار شامل موسیقی شده و در آهنگ‌هایی حضور پیدا کرده بودند که چند تای آن‌ها تا هنوز زنده هستند:

امانولا، امانولا، رَمُونَه تُسوندلُوخ Ramona Zündloch (با اجرای پال او مونتیPaul O’Montis  از سال ۱۹۳۰)، نزد امان‌الله کوچک Beim kleinen Amanullah  این آهنگ  در سال نوامبر ۱۹۲۸ توسط زیگوارت اِیرلِیش Siegwart Ehrlich (۱۸۸۱-۱۹۴۱) ساخته و توسط آرکستر پاول گودوین Paul Godwin تنظیم و نواخته شد و احتمالاً توسط هاینس ورنیتسکِه (Hains Wernicke) اجرا شده است.

حاشیه‌های سفر شاه، بر آتش کنجکاوی بی‌پایان مردم روغن می‌پاشید و ملاقات او را از واقعات فراموش ناشدنی آن سال‌های برلین می‌ساخت. مردم می‌خواستند بدانند در دو صد بکسی که با خود آورده و سه موتر آن‌ها را انتقال می‌داد، چی است. مصرف هنگفت پذیرایی از او، حدود شش‌صد هزار مارک، باعث ایجاد سر‌و‌صدا در مطبوعات شده بود. نویسنده‌گان چپ‌گرای آلمان در جمهوری وایمر، به هیچ صورت حضور پر‌هیاهوی یک شاه را تحمل نمی‌کردند، مخصوصاً که از ایجاد جمهوریت هنوز بیش‌تر از ده سال نمی‌گذشت. اِریش واینرت (Erich Weinert) (۱۸۹۰-۱۹۵۳) که از طنزنویسان مطرح به شمار می‌رفت، چندین شعر دارد که در آن‌ها شاه امان‌الله را به طنز می‌کشد. او را شاه بزرگ افغان‌ها می‌نامد و از زبان او می‌نویسد: یگانه کمی ما، فرهنگ اروپایی است و در مغرب‌زمین فرا گرفتم، چگونه می‌توان ملت را متمدن ساخت.

از میان اشعاری که با انگیزه سفر امان‌الله سروده شد، طنز اریک مُوزام (Erich Mühsam)     نویسنده و طنزنویس (۱۸۷۸- ۱۹۳۴) زیر عنوان دستگیری در تنگنا (Hilfe in der Not) مشهور شد. آن‌گونه که توماس روتیگ در ژغ‌دَبلی می‌نویسد، این شعر بیش‌تر بقایای سلطنت‌طلب روح رعیت‌مآب آلمانی‌ها که جبراً جمهوری‌خواه شده بود را مورد حمله قرار می‌داد تا شاه امان‌الله را Zhaghdablai, 22.02.2016‌.

امان‌الله از شوخ‌طبعی‌های کورت توخولسکی (Kurt Tucholsky) (۱۸۸۰-۱۹۳۵) نیز در امان نماند. او با نام مستعار تئوبالد تیگر شعری با عنوان بدیل (Ersatz) و عنوان فرعی امان‌الله در برلین دارد که به تاریخ بیست‌و‌یکم مارچ ۱۹۲۸ در روزنامه مصور کارگر  AIZمنتشر شد. توخولسکی در این شعر، شاه افغانستان را در رؤیا‌های شاه‌پرستانه تعدادی از آلمانی‌ها، بدیل قیصر آلمان می‌بیند. شور و شوق عمومی برای دیدن شاه، شکوه مراسم نظامی، اقامت در قصر شکوهمند و دکتورای افتخاری شاه برای توخولسکی مایه طنز قرار می‌گیرد. با «شاه خاکی دکتور افتخاری می‌شود» اشاره به رنگ خاکی لباس نیرو‌های شبه‌نظامی هتلر SA می‌کند.

آن‌جا که مربوط به دکتورای افتخاری از آلمان می‌شود، شاه قصد نداشته توخولسکی را در طنزپردازی تنها بگذارد. در سفرنامه خود می‌نویسد:

«از دارالفنون آکسفورد و از جرمنی دو شهادت‌نامه یکی داکتری حقوق، یکی انجنیری، قبول کردم. اگر‌چه من متخصص این فنون نبودم، محض اکرام دادند. اما باز هم بی‌جا نبود… در کابل با انجنیرها در دارالامان و سایر جا‌ی‌ها بسیار بحث‌ها کرده‌ام… در جرمنی هم مذاکرات بسیاری با مهندسین کردم، از این روی شهادت‌نامه دوم را هم قبول کردم.»

 انگیزه نوشتن اوپرای کمیک هُولا دِی بُولا (Hulla di Bulla) هم سفر شاه  به شهر برلین بود. این اثر کار مشترک فرانتس اَرنولد (Franz Arnold) (۱۸۷۸-۱۹۶۰) نویسنده، کمیدین و بازیگر تئاتر و اِرنست بَخ (Ernst Bach) (۱۸۷۶-۱۹۲۹) نویسنده و کارگردان است که اولین نمایش آن در بیست‌و‌یکم دسمبر ۱۹۲۹ در برلین روی صحنه رفت. این‌جا نویسنده‌گان، طنز کلامی را به کار گرفته و با ایجاد چیزی شبیه تلفظ آلمانی نام امان‌الله، هم نام اوپرا و هم نام کرکتر شاه را ساخته‌‌اند. از آن‌جا که شأن نزول این اثر دیدار شاه افغانستان از برلین است، می‌توان این ادعا را مطرح کرد که کرکترها، اَبدور دِی بولا، احمد مُولی خان و عصیم صدیق خان، می‌توانند نظیره‌های برای امان‌الله، محمد‌ولی خان و غلام‌صدیق خان چرخی باشند یا هم با الهام از آن نام‌ها ساخته شده باشند. داستان اوپرا از این قرار است: در قصر شهزاده آلبرشت (قصری که در واقعیت هم محل بودوباش شاه امان‌الله در برلین بود) یک فلم انقلابی فلم‌برداری می‌شود. هم‌زمان پادشاهی به نام اَبدر دی بُولا (Abder di Bulla) وارد برلین می‌گردد و او را از قضا به صورت غیر‌مترقبه در همان قصری که فلم‌برداری جریان دارد، جا می‌دهند. از این به بعد جای نقش‌ها و کرکتر‌ها درهم و برهم می‌شود و مرز میان واقعیت و فانتزی از بین می‌رود. از این فرصت قرار است که کارمند یک بانک به نفع خود استفاده کند. کشف دسیسه ملا اوج داستان را می‌سازد.

در سال ۱۹۶۲ در آلمان شرق این اوپرای کمیک را تلویزیونی ساختند و در سال ۱۹۶۷ در آلمان غرب فلم سینمایی آن ساخته شد. رژیسور آلمانی فرانک کَستروف (Frank Castrof) از این کمیدی در سال ۲۰۰۹ نسخه جدیدی روی صحنه آورد که به دلیل تغییرات در متن و نقش‌ها و مراعات حق مؤلف، باید با نام جدیدی این کار صورت می‌گرفت. او برای نسخه جدید خود نام «امان‌الله، امان‌الله» را که در روزگار سفر شاه آهنگ مشهوری بود، برگزید.

اوپرای کمیک هولا دی بولا، تا به امروز در تمام کشور‌های آلمانی‌زبان به عنوان یک اثر شوخ‌طبعانه که با الهام از سفر امان‌الله ایجاد شده ولی به مسایل عام انسانی می‌پردازد، در تئاتر‌ها نمایش داده می‌شود و هر بار با ذکر این‌که چه شأن نزولی داشته، نام شاه امان‌الله و سفر برلین او را در یاد‌ها زنده می‌کند.

زیاد بودن مصارف سفر شاه به آلمان و پرداخت نشدن برخی رسید‌ها، انگیزه‌ای بود برای روی صحنه ظاهرشدن دو هنرمند تئاتر کُورت گِیرون (Kurt Gerron) (۱۸۹۷-۱۹۴۴، بازیگر، آوازخوان و دایرکتر) در نقش امان‌الله و تُرودِ هِستِربِرگ (Trud Hesterberg)  (۱۸۹۲-۱۹۶۷، بازیگر سینما و تئاتر و آوازخوان) در نقش ملکه ثریا. این دو در صحنه کاباره تُوتُو (Tütü) آهنگی را چنین ‌خواندند:

کی این حساب را تسویه می‌کند، کی این‌قدر پول دارد؟

Wer soll das bezahlen/ wer hat so viel Geld?

احتمالاً پول‌ها توسط حکومت‌های آلمان و افغانستان پرداخته شده باشد، اما افشا شد که دموکراسی وایمار همیشه جاغور شنیدن انتقاد را نداشت. این آهنگ شگون بد داشت. به دلیل انتقاد از امان‌الله و ملکه ثریا، کاباره  تُوتُو در ماه مارچ ۲۰۲۸ بسته شد berlinstreet, 31.01.2016.

حضور کلامی شاه امان‌الله در آلمان با شور و شعفی که از دیدار یک شاه شرقی ایجاد شده بود، از یک سو مهربانانه بود اما از سوی دیگر، با دست‌آویزی که برای طنز‌پردازان می‌‌داد، گاهی ناگزیر به دور از مهربانی، بهانه‌ای برای بیان دردها و مشکلات خودی، حمله بر احساسات شاه‌پرستانه و مطرح کردن مسایل عام بشری شده بود. فرصتی که به دلیل توجه عمومی به شاه امان‌الله در آلمان برای شوخ‌طبعی ایجاد شد، در پهلوی خلق آثار تفریحی، منجر به ایجاد آثار انتقادی هم گردید. به هر صورت، نقش طنز را در زنده نگهداشتن نام امان‌الله در آلمان نمی‌توان نادیده گرفت. دیده می‌شود این گپ مجله شپیگل که شاهان افغانستان زنده‌گی سخت اما گاهی مرگ آسان دارند، چندان دور از حقیقت نیست.

بودای امان‌الله 

شاه در سفر اروپایی خود به هر کشوری که می‌رفت، هزار پوند انگلیسی را به شفاخانه‌ها یا هم شاروالی، اعانه می‌داد. نه اروپا بسیار فقیر بود و نه هم شاه بسیار پولدار، ولی گویا شاهان هم می‌دانسته‌اند که در خانه‌ی مور شبنمی طوفان است.

اما هدایای ابریشم‌بهای شاه این دو تا بودند: نسخه خطی یوسف‌زلیخای جامی و نسخه خطی خمسه نظامی. روزنامه Deutsche Tageszeitung در چهارم آگست ۱۹۲۸ درباره هدایای شاه به آلمان مختصراً نوشته که  هر دو نسخه مینیاتوری شده از جانب شاه به کتابخانه دولتی برلین اهدا شدند. تاریخ کتابت خمسه، سال ۱۴۸۵ میلادی و نسخه مربوط کتابخانه شاهی افغانستان بوده و قبلاً متعلق به امیر حبیب‌الله خان می‌شده است.

وب‌سایت کتابخانه در معلومات آنلاین می‌نویسد که یوسف‌زلیخا در یک‌صد و شصت صفحه، دارای بیست‌و‌پنج مینیاتور است که به سبک هند ‌شمالی نقاشی شده و تاریخ کتابت آن هفتم جون سال ۱۸۰۰می‌باشد. خمسه نظامی که مُهر شاهان افغانستان و کتابخانه ملی کابل را دارد، در ۳۳۶ صفحه دارای ۲۳ مینیاتوری است. خطاط این نسخه سلطان حسین ابن سلطان علی و تاریخ کتابت ۲۴ جون ۱۴۸۵ است. مینیاتوری‌ها که شاید کار یک نقاش باشد، احتمالاً در شیراز، در زمان فرمان‌روایی سلطان حسین که از شاهان سلسله آق‌قویونلو بوده، نقاشی شده‌اند. امروز هر دو نسخه در صفحه کتابخانه به ‌صورت آنلاین قابل دسترس است.

جدا از این‌ها، دو صندوقچه مملو از سکه، یکی ۵۷ عدد سکه‌های افغانستانی، هندی، عربی و ترکی و غالباً طلا و دومی شامل ده سکه روزگار خود امان‌الله از هدایای با‌ارزش او به کشور آلمان بودند.

مهم‌ترین تحفه شاه یک مجسمه بودا ( Der Tagesspiegel, 05.01.2016) بود با عمر حدود هزار و هفت‌صد سال، طول ۷۴ سانتی‌متر، یادگار هنر گندهارا که در حفریات در نزدیکی بگرام به دست آمده بود و همانند آن تنها در کلکته و پاریس یافت می‌شد‌. این مجسمه کم‌‌نظیر که بعداً نام بودای امان‌الله را کسب کرد، اصلاً به موزیم مردم‌شناسی شهر برلین هدیه داده شده بوده و امروز ملکیت موزیم آسیایی برلین به شمار می‌رود. بودای امان‌الله (Amanullahs Buddha) قرار است از خزان ۲۰۱۹ در Humboldt Forum در شهر برلین به نمایش گذاشته شود.

+

 (۱) تویت  توماس روتیگ

 واکنش یما یکمنش به تویت روتیک - آیا نوشته «طنین نام امان‌الله در برلین» ترجمه است؟

واکنش ها به این ارتباط در فیسبوک