رسیدن:  30.10.2011 ؛ نشر : 31.10.2011

نویسنده :   پیتر تامسن

ترجمه  :   محمد سرور

 

جنگهای افغانستان

بخش دوم

 

یادداشت: پیتر تامسن دیپلومات و نویسنده ی امریکایی که بین سالهای ۱۹۸۹و  ۱۹۹۲  به حیث نماینده خاص ریس جمهور بوش در میان مجاهدین ایفای وظیفه نمود،اخیراً کتابی را تحت عنوان «جنگهای افغانستان» منتشر ساخته است . این کتاب در چهار بخش و حاوی  ۸۵۰ صفحه است. اینک بخش هایی از این کتاب  غرض مطالعه خواننده گان تقدیم می گردد


نی تنها اتحادشوروی از افغانستان دست کشیده و آن را واگذاشت تا به پرتگاه افراط گرایی و هرج و مرج، فتنه و آشوب سقوط نماید، بل دگرگونی هایی نیز در هدف رزم آرایانه و ستراتژی واشنگتن پس از سال۱۹۸۶ رونما گردید. مشاوران امور
خارجی جورج بوش، افغانستان را به حیث مسالهٔ سومی ناشی از بقایای جنگ سرد می پنداشتند.

جنگ سرد در آستانه عید عیسوی۱۹۹۱ زمانی که اتحاد شوروی از هم پاشید، به پایان رسید. پس از به قدرت رسیدن بوریس یلسین، شاهراه کومک های نظامی ـ اقتصادی مسکو به رژیم کمونستی کابل مسدود گردید. پنج جمهوریت نو بنیاد آسیایی، افغانستان را از روسیه جدا نموده و دو کشور ازهمدیگر۴۰۰ مایل فاصله یا فتند.

سیاستمداران امریکایی در وزارت خارجه زمزمه می نمودند:٫٫ریس جمهور خواهان خروج است.،، و هدایت آن بود تا آن ها در افغانستان حضور کم رنگ داشته باشند. زمانی که رییس جمهور بوش از جنگ های جدید در کابل پس از سقوط نجیب اطلاع یافت، چنین اذعان داشت:٫٫آیا این مساله هنوز هم ادامه دارد؟،،

ادارهٔ کلینتون و اداره جورج بوش، قبل از حادثهٔ ۱۱ سپتامبر۲۰۰۱، اختیار سیاست خارجی امریکا پیرامون افغانستان را بدسترس پاکستان یعنی در عمل به ارتش و دستگاه استخبارات آن کشور، یا آی. اس. آی. قرار دادند. در بین سال های۱۹۹۲ و۱۹۹۴ آی. اس. آی. راکت هایی را به دسترس حکمتیار گذاشت که توانست شهر زیبای کوهستانی کابل را، مانند شهر درسدن، در جرمنی، هنگام جنگ جهانی دوم به خرابه یی مبدل سازد. در سال۱۹۹۴ پاکستان کومک های خویش را از حکمتیار به سوی طالبان سوق داد. «اتحاد نا مقدس» طالبان، القاعده و آی. اس. آی. تا زمانی بر اکثریت نقاط افغانستان حکمروایی داشتند که طیارات رهبری شده با پیلوتان القاعده امریکا را هدفگیری نمودند.

ایالات متحده، دوستان و متحدینش نیازمند آنند تا درک خویش را از محیط و ما حول افغانستان دقیق تر سازند. این امر مستلزم آن است تا به ارزیابی تاریخ، فرهنگ و جامعهٔ قبیله یی افغانستان پرداخت.
افغانستان در بسیاری مورد ها موزیم قومان خوانده می شود. تهاجم های متداوم قرن های متمادی منجر به ایجاد چنین کاشیگاری قومی و قبیله
 یی گردیده است. هر گروپ مهاجم ممیزات خاص خویش را داشتند که به نحوی بر افغانستان اثر وارد نمودند.

نویسنده گان فارسی، عربی و انگلیسی نسبت به سایر  اقوام توجه بیشتری را به پشتون ها  معطوف داشتند. این به خاطر آن است که پشتوها بزرگترین گروه قومی افغانستان را تشکیل می دهند.

پس از بنیادگذاری دولت معاصر افغانستان در قرن هژده، پشتون ها همواره بر آن حکمروایی داشته اند. جنگ های امپراطوری بریتانیا با قبایل سلحشور پشتون، در دو طرف خط دیورند، بر این ادعا صحه می گذارد.

پشتون ها با نفوذ ترین گروه قومی در افغانستان اند. به طور کلی پشتون های ساکن در افغانستان ـ نزدیک چهارده میلیون و در پاکستان در حدود بیست و چهار ملیون ـ بزرگترین گروه قومی را تشکیل می دهند.

نظامیان امریکایی به این نتیجه رسیده اند که شناخت دقیق قبایل پشتون، متحدین و مخالفین آنان، کلید عمدهٔ پیروزی در افغانستان می باشد.

اسلام جزُ انفکاک ناپذیر هویت افغانی را باز تاب می دهد. افغانان به وجود نعمان بن ثابت،(۷۶۷ـ ۶۹۹ع.) ملقب به ابوحنیفه، امام بزرگ جهان اسلام افتخار می کنند. نعمان پدرش که سوداگر معروف بود در قرن هفتم عیسوی با خانواده از کابل  به بغداد هجرت نمود. مذهب حنفی که توسط وی پایه گذاری شد، در افغانستان، پاکستان، جنوب شرق آسیا، ترکیه و بعضی قسمت های جهان عرب پیروان فراوانی دارد. افغانان هم چنان مولانا جلال الدین بلخی شاعر صوفی مشرب را که به اسم رومی شهرت بین المللی دارد، از آن خویش می پندارند. مولانا که در سال۱۲۰۷ ع. در بلخ تولد یافت، در اثنای نوجوانی در اثر تقرب قوای مغول مجبور شد تا با فامیل خویش در مناطقی از ترکیه امروزی پناه برده و تا اخیر حیات در آن جا زیست نماید.

مهاجرت حنیفه و مولانا به مناظقی که دارای ثبات نسبی در جهان اسلام بودند، نمودی از انحطاط فکری و فرهنگی در افغانستان بود که در اثر تهاجم کوچیان آسیای مرکزی به وجود آمد.

در دوران پس از جنگ جهانی دوم، دو انکشاف جغرافی ـ سیاسی در منطقه به موقعیت حایل بودن افغانستان میان قدرت های بزرگ صدمه زد. انکشاف اول خروج بریتانیا از نیم قاره، در سال۱۹۴۷ بود. دوم، آغاز جنگ سرد بود که تغیرات عمده یی را در ماحول افغانستان به وجود آورد.

ستالین، جهان سوم را نادیده گرفت، ولی پس از مرگ این مستبد بزرگ در سال۱۹۵۳، رقابت جهانی امریکا ـ شوروی از قارهء اروپا به آسیا، افریقا و امریکای لاتین گسترش یافت.

رژیم افغان با ناتوانی شاهد قطع ارسال سلاح های بر یتانیایی به کشور بود. امریکا منبع مهم سلاح به حساب می رفت، ولی واشنگتن فروشندهء سختگیر بود.

ایالات متحده به سرعت به متحد نزدیک پاکستان مبدل می شد. کشور اخیر الذکر، به معاهده های سازمان پیمان جنوب شرق آسیا (سیاتو SEATO) و سازمان پیمان مرکزی یا پیمان بغداد (سینتو CENTO) که بنابر ابتکار امریکا ایجاد شده بودند، پیوست. این ها، حلقه های با ارزشی در سلسلهء زنجیری اتحادیه هایی بودند که امریکا به خاطر جلوگیری از تو سعه گری شوروی، پایه گذاری نموده بود.

پس از جنگ جهانی دوم باد تغیرات در افغانستان نیز می وزید. هاشم خان، مقام صدارت را در سال۱۹۴۶ به شاه محمودخان واگذار شد. شاه محمودخان با وجود تلاش، نه توانست خواسته های فزاینده را در جهت تامین آزادی های سیاسی از راه دموکراسی و مردم سالاری پاسخ دهد. فامیل مصاحبان در ملاقات۲۰ سپتامبر۱۹۵۳ شان، زمام امور را به دسترس داوود خان گذاشتند. داوود که قهرمان داعیهٔ پشتونستان بود، به مثابه چالش مستقیمی در برابر تمامیت ارضی دولت نو بنیاد پاکستان عرض اندام نمود.

داوود خان به خاطر تعمیل اهداف بلند پروازانه اش به حامی بیرونی ضرورت داشت. گزینش اول وی ایالات متحدهٔ امریکا بود. نعیم خان، وزیر خارجه که در عین زمان برادر و مشاور نزدیک داوود خان به شمار می رفت، تقاضای موصوف را به واشنگتن ارایه نمود. ادارهٔ ایزنهاور آرزو نه داشت تا اردوی داوود را مسلح سازد. زیرا آنان نه می خواستند در برابر همپیمان متحد شان یعنی پاکستان چالشی را به ارتباط مسالهٔ پشتونستان قرار دهند. جان فوستر دالس، وزیر امر خارجهٔ امریکا، در یک نامه ساسی توهین آمیز عنوانی سفارت افغانی در واشنگتن که به تاریخ۲۸ دسامبر۱۹۵۴ ارسال نمود، چنین تصریح داشت:٫٫افغانستان به عوض در خواست سلاح، باید مسالهٔ پشتونستان را با پاکستان حل و فصل نماید.،،

داوود خان از این امر  بسیار عصبانی شده بود. دالس با نادیده گرفتن سری بودن نامه های سیاسی دو جانبه با نعیم خان و افشای متن پاسخ امریکا به سفیر پاکستان در واشنگتن، بر این زخم نمک پاشید.

داوود یک ماه بعدتر، یعنی در جنوری۱۹۵۵ به صورت رسمی پیشنهاد شوروی را به خاطر در یافت کومک های نظامی پذیرفت . مو صوف، به خاطر صحه گذاشتن بر دریافت کومک های نظامی شوروی لویه جرگه یی را در کابل تدویر نمود. داوودخان در ماه دسامبر۱۹۵۵ با فرش قالین سرخ، از سفر پُر سر و صدای خروشچف به افغانستان، استقبال نمود. این اولین توقف رهبر شوروی در سفرش به خارج بود تا جای پای مسکو را در جهان سوم بگشاید.

خط مشی داوود در مورد پشتونستان با ستراتژی شوروی که در صدد تضعیف سیاست بازدارندهٔ امریکا علیه شوروی بود، در تطابق کامل قرار داشته و خروشچف آشکارا از داعیهٔ پشتونستان داوود حمایت نمود.

سیاست های امریکا و چین پیرامون افغانستان در اوایل سال۱۹۸۹ یکسان بودند. هر دو کشور خواهان خروج نیروهای شوروی بودند. طی سه سال۱۹۸۵- ۱۹۸۹ من به حیث معاون نماینده گی سیاسی امریکا در پیکنگ ایفای وظیفه نموده و خود در ملاقاتهای سری سی. آی. ای. با جنرالان ارتش مردمی چین، غرض خرید جنگ افزار ها سهم داشتم. تمام فابریکه های اردوی چین موظف شده بودند تا به تولید تسلیحات گوناگون روسی از قبیل راکت اندازهای مختلف غرض ارسال به بندر گاه کراچی بپردازند.

جنرالان چینایی خرسندانه پول های هنگفت سی. آی. ای. را که سالیانه به صد ملیون دالر بالغ می گردید، به جیب ریخته و غرض پیشبرد پروگرام های تسلیحاتی خویش به کار می بردند.

خروج شوروی در فبروری۱۹۸۹ مانع عمده یی را در راه بهبود روابط آن کشور با ایالات متحده و چین مرفوع ساخته و به گرباچف امکان آن را میسر ساخت تا با این کشور ها به معاملهء سیاسی دست بزند.

بهبود روابط امریکا ـ شوروی و شوروی ـ چین به نفع مجاهدین نینجامید. به همان تناسبی که روابط امریکا ـ شوروی بهبود میافت، به همان اندازه اشتیاق امریکا به «جنگجویان آزادیخواه» کمرنگ تر می گردید.

علاقهٔ امریکا به افغانستان پس از خروج قوای شوروی سیر نزولی را پیمود. توجه دو ابر قدرت، دیگر به اروپای شرقی معطوف شده بود. دیدگاه ها و نظریه های گرباچف که ملت های بلاک شرق را اجازه می داد تا امور خویش را خود کنترول نمایند، دیگر مسالهٔ مداخله نظامی شوروی را از دستور روز خارج نمود. بازگشایی دیوار برلین، در نهم نوامبر۱۹۸۹ به دوران جنگ سرد، نقطه پایان گذاشته و بر مرگ باور ها و دیدگاه های بر یژنف صحه گذاشت.
ادامه دارد

***

لینک بخش قبلی:

- جنگهای افغانستان- بخش نخست