رسیدن:  22.10.2011 ؛ نشر : 22.10.2011

نویسنده :   پیتر تامسن

ترجمه  :   محمد سرور

 

جنگهای افغانستان

 

یادداشت: پیتر تامسن دیپلومات و نویسنده ی امریکایی که بین سالهای ۱۹۸۹و  ۱۹۹۲  به حیث نماینده خاص ریس جمهور بوش در میان مجاهدین ایفای وظیفه نمود،اخیراً کتابی را تحت عنوان «جنگهای افغانستان» منتشر ساخته است . این کتاب در چهار بخش و حاوی  ۸۵۰ صفحه است. اینک بخش هایی از این کتاب  غرض مطالعه خواننده گان تقدیم می گردد

امریکا و متحدینش در جنگ ناتمام  افغانستان گیرمانده اند. هنوز هم امکان آن وجود دارد تا به یک دستاورد قابل قبول نایل آیم -به شرط آن که مشی ما به فرهنگ و تاریخ  افغانستان احترام گذاشته و نتایج مداخلات خارجی گذشته را در نظر بگریم.

پس از حوادث یازده سپتامبر تبصره ها و اسناد مستند فراوانی در مورد  افغانستان به نشر رسیدند؛ ولی در غرب عدم آگاهی متداوم در مورد تاریخ ، فرهنگ و ساختار قبیله یی این کشور منحصر به فرد وجود دارد.

این که چرا امریکا و متحدین بین المللی آن در بحران  افغانستان درگیر مانده و به رغم موجودیت قوای یکصد هزار نفری و مصرف  ۳۳۰  ملیارد دالر ، وضع چنین است را  میتوان در عواملی چون عدم درک سالم از محیط افغانی  و اغراض پاکستان در قبال  افغانستان  جستجو نمود. اگر امریکا سیاست های خویش را تغیر نه دهد ، شرایط  افغانستان در سال  ۲۰۱۴   یعنی سال خروج قوای رزمی امریکا بدتر خواهد شد. 

سیاست امریکا در سالهای هشتاد یعنی سالهای جنگ افغان-شوروی عمدتاً به خاطر آن موفق بود که این سیاست با امیال بیش از بیست ملیون افغان در جهت خروج قوای خارجی هماهنگ بود. پس از خروج شوروی ها ، امریکا توجه لازم را به  افغانستان و منطقه مبذول نه داشت. واشنگتن خطرات ناشی از  ستراتژی پاکستان و سعودی را در جهت تبدیل  افغانستان به یک دولت افراطی اسلامی درک نه نمود. دیدگاه اسلامگرایی که در سالهای هشتاد توسط ضیا الحق ریس جمهور پاکستان پایه گذاری شد و توسط وارثین نظامی اش تعقیب گردید ، با منافع حیاتی امریکا در تضاد قرار دارد.

پرویز مشرف ریس جمهور پاکستان پس از حوادث یازده سپتامبر با ریس جمهور بوش در مبارزه علیه تروریزم همنوا گردید؛ ولی پاکستان به طور سری مخفیگاه ها ، پایگاه های تربیه و تسلیحات را در دسترس طالبان افغانی و جنگجویان اسلامگرا گذاشت تا حمله متقابل را در افغانستان به راه اندازند.

امریکا نیز پس از سقوط طالبان دوباره افغانستان را کم بها داده و کمترین مقدار کومک را در جهت اعمار کابل جنگزده اختصاص داد. بذل توجه و منابع امریکا به عراق منجر به ظهور دوباره ی طالبان در افغانستان گردید.

اکثریت رهبران افغان نه توانستند تا بر ضعف تاریخی خویش یعنی بی اتفاقی و دودسته گی و رجحان دادن وحدت و ثبات کشور بر خواست های شخصی فایق آیند. فساد بر کشور مستولی بوده و رژیم ریس جمهور کرزی ضعیف و فاقد شهرت است.

ضیا الحق دیکتاتور پاکستان خواهان آن بود تا با استقرار سلطه پاکستان بر افغانستان پس از خروج قوای شوروی ، به تفوق ستراتژیک علیه هند دست یابد. پس از مرگ ضیا در سال  ۱۹۸۸، وارثین وی در همیاری با افراطیون پاکستانی و عربی در صدد آن اند تا افراطگرایی اسلامی اجنبی را بر افغانستان که دارای جامعه قبیله یی میانه رو میباشد، مسلط سازند.

حکومت عربستان در سالهای هشتاد و اوایل سالهای نود از این تلاشهای مذبوحانه حمایت نمود ولی در سال ۱۹۹۸  زمانی که القاعد ه رژیم سلطنتی را تهدید نمود، بر علیه افراطگرایی مو ضعگیری نمود.

عملیات نظامی-استخباراتیی که منجر به قتل بن لادن در اول ماه می ۲۰۱۱   گردید، این واقعیت را بر ملا ساخت که این تروریست سعودی در پناه دولت پاکستان حیات به سر میبرد. این عمل دوریی اسلام آباد را که از موجودیت این تروریست در خاکش انکار میورزید، آشکار ساخت. قتل بن لادن براین ادعا صحه گذاشت که مرکز تروریزم جهانی نه در افغانستان بلکه در پاکستان قرار داشته و مخفی گاه های تروریستان در این کشور زمینه رشد آنان را در جهت به راه انداختن عملیات در سراسر جهان اعم از کشورهای اسلامی و غیر اسلامی فراهم میسازد.

اگر ما درسهای مناسب را از تاریخ افغانستان و نتایج نکبتبار ناشی از مداخلات خارجی در این کشور نیاموزیم،به طور قطع ما با شکست مواجه میشویم. وقت ان فرارسیده است تا صفحه ی جدیدی را بگشایم.

تجاوز شوروی در سال ۱۹۷۹ راه را برای افراطیون مسلمانی که از حمایت پاکستان و عربستان بر خوردار بودند،جهت مداخله در امور افغانستان گشود. افراطیون مسلمان افغانی،پاکستانی و عربی به شمول اسامه بن لادن در مناطق قبایلی پشتونها جای پای باز نموده و پاکستان و افغانستان به محور تروریزم جهانی مبدل گردیدند. من شخصاً در سالهای ۱۹۸۹ و ۱۹۹۲ صدها رهبر مجاهد افغان را ترغیب نمودم تا از جنگ برای تصرف کابل منصرف شده و به یک توافق سیاسی غرض جاگزینی رژیم نجیب دست یابند. جهت تامین همکاری بین المللی برای تحقق چنین توافق افغانی به سفرهای متواتر میان پاکستان، عربستان، شوروی و اروپای غربی پرداختم. امریکا از حل و فصل سیاسی مساله افغانستان حمایت مینمود.

امریکا، روسیه و سایر همسایه گان افغانستان منجمله پاکستان ظاهراً از روند ملل متحد پشتیبانی مینمودند؛ ولی جنرالهای پاکستانی و سازمان نیرومند امنیتی آنان «آی اس آی» ،با حمایت «سی آی ای» و عربستان سعودی اجندای دیگر و مخفی خویش را تعقیب مینمودند. ارتش پاکستان مصمم بود تا یک حل نظامی را برای منازعه افغانستان به منصه اجرا در آورده و به مردم افغان اجازه آن را نه دهد تا سرنوشت خویش را از طریق تدویر لویه جرگه و یا انتخابات تعین نمایند. همه گان بر این  امر توافق داشتند که هر نوع روند سیاسی حل مساله افغانستان مورد پشتیبانی افغانهای ناسیونالست میانه رو چون ظاهر شاه قرار خواهد گرفت.

پاکستان از آن هراس داشت که حل سیاسی میتواند به روابط نزدیک میان هند و افغانستان انجامیده و ان کشور در میان روابط ستراتژیک افغان-هند درگیر خواهند ماند. رژیم ناسیونالست و میانه رو افغان میتوانست مساله پشتونستان را ، که خواهان وحدت پشتونهای دو طرف سرحد میباشد، زنده نماید.

جنرالهای اسلام آباد خواهان آن بودند تا اسلامیست بنیادگرا یعنی حکمتیار را در خلا قدرت که با خلع کمونستها ایجاد شده بود، جاگزین نمایند. هدف نهایی آنان برقرار نمودن کنترول بر افغانستان، امری که واقعاً هیچ بیگانه نه میتواند آن را تحقق بخشد،بود.

در تخاصم دوازده ساله افغان-شوروی، سی آی ای عادتاً نقش دنباله رو آی اس ای را ایفا نمود. از آن جایی که آی اس ای حکمتیار را در میان رهبران مجاهدین ترجیح میداد، وی از حمایت سی آی ای نیز برخوردار بود. حکمتیار که  ضد امریکایی دوآتشه بود، در میان افغانها به آن  شهرت یافته بود که وی نسبت به شورویها تعداد بیشتر مجاهدین را  به قتل رسانیده است.

نماینده گان سی آی ای حین بحث پیرامون افغانستان اسنادی را مورد تایید قرار میدادند که خواهان حل سیاسی مساله بود؛ ولی در خفا از مشی مخالف آن پیروی نموده و در همیاری با استخبارات نظامی پاکستان در جهت حل نظامی قضیه تلاش مینمودند.

فشار نظامی امریکا خیلی ضروری بود تا از اختطاف افغانستان توسط افراط گرایان نظامیگر اسلامی در دوران پس از سقوط نجیب جلوگیری نماید؛ ولی رهبری قصر سفید و وزارت خارجه پس از دوران جنگ سرد علاقه خویش را به افغانستان از دست داده بودند.

من به تاریخ  ۲۶ سپتامبر۱۹۹۱ حتا قبل از آن که نجیب تلاش نماید از طریق میدان هوایی کابل خارج شود، تلگرام خاصی را از طریق سفارت امریکا در لندن به واشنگتن ارسال داشتم. طی آن تلگرام اخطار دادم که دیدگاه پاکستان جهت استحکام بنیادگرایی در افغانستان ، منافع امریکا را صدمه میزند؛  ایالات متحده باید از پیروزی بنیادگرایانی چون حکمتیار و سیاف جلوگیری نماید؛ [زیرا]در صورت پیروزی آنان گروپهای تروریست عربی در شرقمیانه پایگاهای خویش را به افغانستان انتقال خواهند داد.

ادامه دارد