نشر : 06.04.2014

سخن روز

 رتبیل شامل آهنگ

 

«و چنین گفت ملت»
 




در چهار دهه ی اخیر تقریبا همه روزه واژه های معینی تکرار می شدند – واژه های چون: انقلاب ،‌ مقاومت ،‌ مردم ، جنگ ، ‌صلح و قهرمانان . از دیروز -‌ از زمانی که به رغم همه ی خطرات و ابهامات در مورد آینده - هزاران هزار افغان به مراکز رایدهی رفتند،‌ بالاخره میتوان از واژه های یاد شده جمله یی ساخت که شاید بتواند تصویر نزدیک به واقعیت را ارایه کند: مردم قهرمانانه مقاومت نموده و با انقلاب مسالمت آمیز در برابر جنگ قد علم کردند. به بیان دیگر میتوان گفت که رایدهنده گان به گونه ی روشن و رسا اراده ی خود را متبارز ساختند و انتخاب خود را اعلام نمودند: صلح به جای جنگ ؛‌ همزیستی در تنوع به جای منازعه ؛ دیموکراسی به جای تیوکراسی حاصل ذهن یک عده و یا هم دیکتاتوری ایدیولوژیک؛‌ مشارکت زنان در روند تصمیمگیری ها به جای سرکوب جنسیتی ؛ و یا در یک کلمه جامعه ی مدرن و دارای آینده به جای جامعه ی تابع تصورات ،‌ کردارها و میراث های قرون وسطایی .

خوب بخش بزرگی از کسانی که انگشت شان را ارغوانی کردند ،‌ شاید اصطلاحاتی از قبیل دیموکراسی،‌ اراده ی انتخاب کننده گان، تیوکراسی و دیکتاتوری ایدیولوژیک و امثالهم را به خوبی نشناسند و یا هم شاید بیخی آن ها را نشنیده باشند. و اما آنان میخواستند به خود و به جهان یک پیام بفرستند که بازنویسی اش در زبان سیاسی مدرن میتواند چنین باشد: "ما افغان ها شاید مدرن ترین و متمدن ترین مردمان این جهان نباشیم، ‌اما ما میخواهیم عضو مسالمت آمیز و متمدن خانواده ی بزرگ بین المللی باشیم و حاضریم تا برای به دست آوردن این هدف مان، جان مان را قربان کنیم." به این شکل مردم افغانستان اراده ی خود را متبارز ساخته و نقطه ی عطفی را در فرهنگ سیاسی کشور خود به وجود آوردند.

خوب حالا میتوان از بهار افغانستان سخن گفت ،‌ و اما لازم نیست به چنین تشبیهاتی متوسل شد. بی آن هم حالا بهار است و اما در سیاست هم - چنان که در کشورهای عربی شاهدش بودیم - بهار عمر کوتاهی دارد. شاید بتوان از یک انقلاب افغانی قابل مقایسه با انقلاب کبیر فرانسه سخن گفت؟ خوب ،‌ چرا نی - تبارز افغانستان به حیث یک دولت واقعن دیموکراتیک، میتواند ‌بدون شک تاثیرات نیرومندی بر جهان اسلام بر جا بگذارد! و اما نیازی برای رها کردن زمام سخن و رسانیدن بال تخیل به آسمان هفتم وجود ندارد. همین کفایت میکند تا تشخیص دهیم که مردم افغانستان به سیاستمداران و نخبه گان خود یک مسوولیت و وظیفه روشن سپردند. حال پرسش در این است که مسوولان امور و مهره های درشتی که اهرم ها را در دست دارند با خواست و اراده ی مردم چی گونه برخورد خواهند کرد. آیا خواست و اراده و انتخاب مردم در باره ی سرنوشت شان مورد پذیرش و احترام قرار خواهد گرفت؟ آیا زحماتی را که ارگان ها و منسوبان قوای مسلح متحمل شدند،‌ مورد پاداش قرار خواهد گرفت؟ یا این که یک بار دیگر تصمیم ها در مورد سرنوشت مردم افغانستان بدون توجه به خواسته های آنها گرفته خواهد شود؟... پاسخ به این پرسش ها را به زودی به دست خواهیم آورد .

16 حمل نشان داد که مردم چندین گام نسبت به نخبه گان و روشنفکران خود پیش تر اند. حال باید دید که روشنفکران با مردم به جلو خواهند رفت و یا این که در گرداب دعوا های لفظی و مقابله روی واژه هایی مثل «پوهنتون»‌ و «دانشگاه »،‌ غرق خواهد ماند؟