رسیدن:  24.03.2014  ؛ نشر : 24.03.2014 

 

دستگیر روشنیالی

يک زوايه ديگر واقعيت جنگ:

جنگ افغانستان نتیجه ترس ازافغانستان است

(نظری بر منشورتحول  و تداوم )

منشور «تحول و تداوم»  را که تیم  دکتور اشرف غنی  ارایه کرده است،‌ خواندم.   در اين منشور مسايل بسيار با اهميتی که به سرنوشت امروز و فردای مردم افغانستان تعلق دارند مطرح شده اند .  هم چنان در منشور تحليل ها، ارزيابی ها و نتيجه گيريهای علمی و اکادميک وجود دارند. و اما در باره  واقعيت درجه اول يعنی واقعيت جنگ،‌ سياست نو و ابتکار نو ديده نمی شود. 

واقعيت جنگ است که سياست، اقتصاد، روابط اجتماعی، فرهنگ، ذهنيت و زنده گي هر افغان و هر خانواده ی  افغان را متاثر ساخته است.  واقعيت جنگ است که موجب  فقر، بيچاره گی، بيکاري، مهاجرت و مصيبت های گوناگون در جامعه گرديده است و ضروری ترين خواست مردم ختم جنگ است.  همه ی ما توافق داريم که درعقب اين جنگ پاکستان قرار دارد و بدون همکاري پاکستان صلح در افغانستان تامين شده نمی تواند. 

داکتر اشرف غنی در منشور تحول و تداوم می نويسد: “ ...  دولت پاکستان به حیث دولت واحد و با طرح منسجم و همه جانبه با ما به حیث دولت افغانستان روی طرح عملی ثبات و صلح منطقه به تعامل و همکاری آغاز نماید و از ادامه ی رفتارهایی که باعث ایجاد شک و بی اعتمادی در روابط دو کشور گردد، اجتناب نماید.”

در ارتباط با گفتار فوق اولآ بايد گفت که  روابط افغانستان و پاکستان در مرحله  “شک و بی اعتمادی” نيست. روابط اين دو کشور در مرحله ترس و جنگ است و پاکستان عملآ رفتار و عملکرد دشمنانه دارد که در آن نه جای برای شک وجود دارد و نه هم برای بی اعتمادی.

دوم،  سوال به وجود می آيد که آیا پاکستان هم به حيث يک دولت می تواند تا از افغانستان تقاضا کند که ...از ادامه رفتارهایی که باعث ایجاد شک و بی اعتمادی در روابط دو کشور گردد، اجتناب نماید.  کاملآ طبیعي است که در روابط دو جانبه هر دو طرف حق مطرح کردن چنين تقاضاهایی را دارند. در روابط دوجانبه نمی توان يک طرف را به نرمی دعوت کرد و يا آن را يکجانبه متقاعد ساخت که “ شک و بی اعتمادی”  را ايجاد نکند. بايد هر دو طرف آماده ی نرمش و عملکرد عاقلانه باشند. عملکرد عقلانه به اين مفهوم که نه پاکستان و نه هم افغانستان مشکلات موجود را به تنهایی حل کرده نمی توانند.

آيا موضعگيريها و حرف های رهبران افغانستان از جمله “  “افغانستان هرگز خط دیورند را نپذیرفته و هیچگاهی هم آن را نخواهد پذیرفت”  باعث شک و بی اعتمادی در روابط دو کشور نمی شود؟ و آيا همين شک و همين بی اعتمادی عامل جنگ و ادامه جنگ نمی باشد؟ 

رهبران افغانستان با اين نوع اظهارات  نه تنها شک و بی اعتمادی را ايجاد کرده اند، بل ترس را به وجود آورده اند.  ترس واکنش طبیعي به تهدید و یا هم خطرمی باشد و ترس عامل جنگ است.

جنگ های اول و دوم جهانی به اساس ترس از يک ديگر شعله ورشدند. ذخاير سرگلوله های اتمي هم محصول ترس از يکديگر می باشند. هند و پاکستان هم بر بنياد ترس متقابل سلاح های اتمی خويش را به وجوده آورده و مسابقه ی تسلحاتی را ادامه می دهند.


کی از کی می ترسد؟ 


من فکر نمی کنم که افغانستان از پاکستان می ترسد. در واقعيت اين پاکستان است که از افغانستان می ترسد و به اساس همين ترس است که پاکستان نمی گذارد،  يک  افغانستان با ثبات و يک افغانستان که دارای دولت نيرومندی که هم اراده
 ی خویش را عملی کند و هم وسايل زور را در انحصار خود داشته باشند به وجود آيد. 

چی بايد کرد تا ترسی که نزد پاکستان ايجاد شده است از بين برده شود؟   

در منشور تحول و تداوم در باره “ ... میکانیزم اجرایی صلح پایدار و پیامدهای آن ...”   شرايطی تذکر داده شده اند که هر کدام در منشور توضيحاتی دارد و من در اينجا فقط عنوان آنها را انتقال ميدهم: 
 

 ١ ــــ پذیرش دولت منتخب مبتنی بر ارادهی آگاه م
٢  پذیرش ارزشهای قانون اساسی. 
٣ ــــ پذیرش حق انحصاری استفاده از قوه توسط دو.
۴ ـــ پذیرش مشارکت ملی در ساختار نظام سیاسی. 


آيا شرط هایی که فوقآ به خاطر تامين صلح در منشور تحول و تداوم تذکر يافت است عملی می باشد و اگرعملی نباشد الترناتيف ديگری چي خواهد بود؟ 

ريیس جمهور موجود افغانستان همين شرايط را البته با تغير کلمات  و عبارات به تکرار و تکرار ياد اور شده است.  ولی در عمل حرف ها، شرط ها  و پلانهای حامد کرزی در باره تامين صلح قطراتی آبی  بودند که بالای آهن سرخ شده ريختند و هوا کردند و در کشور تا هنوز نه مصالحه وجود دارد و نه هم صلح. 

طالبان نه انتخابات را قبول دارند و نه نتايج آن را.  هم چنان آنها نه تنها ارزش های قانون اساسی موجود  را نمی پذيرند، بل هدف آنان الغای اين قانون می باشد.  طالبان به جای مشارکت در سيستم سياسی موجود می خواهند آن را با “ امارت اسلامی افغانستان” عوض کنند.  

به نظرم  سياست آقای داکتر اشرف غنی در باره ی  جنگ بيشتر به جای علل بر بنياد تاثيرات و نتايج آن تنظيم شده است و در منشور توضيح داده نمی شود که چرا جنگ است. زماني که چرا بی جواب باشد راه حل هم وجود ندارد.  من نتوانستم  چاره یى براى خروج از مشكل جنگ در منشور تحول و تداوم پيدا کنم. در منشور تحول و تداوم  پلان و طرح مشخص که چگونه مشکلات موجود با پاکستان حل گردد ديده نميشود.  پاکستان بخش از واقعيت جنگ است و نه بايد آن را ناديده گرفت. تا مشکل با پاکستان حل نگردد جنگ در افغانستان خاتمه نمی يابد و تا جنگ خاتمه نه يابد هر نوع تلاش به سوی افغانستانی که در آن ثبات سياسی و اجتماعی وجود داشته باشد ناکام خواهد ماند.

*

لینک مطالب مرتبط با موضوع :

- «منشور تحول و تداوم»