20.10.2009

 

نتیجه انتخابات  هر چی باشد ، بی نسل جوان نجات افغانستان ناممکن است

گفت و شنود اختصاصی ما با سنجر سهیل ، صاحب امتیاز روزنامه 8 صبح

حمید عبیدی: آقای سهیل ، اوضاعی که در افغانستان پس از انتخابات شکل گرفته است، موجب نگرانی جدی هموطنان گردیده است.  آیا به نظر شما، از این بابت واقعاً کشور به  سوی بحران تازه یی  در لغزش است؟

سنجر سهیل : در انتخابات بیست اگست سالجاری با وجود مشکلات بزرگی که در برگزاری آن وجود اشت، مردم با اشتراک در این انتخابات به جامعه جهای و رهبران سیاسی افغانستان پیام روشنی مبتنی بر پشتیبانی از دیموکراسی و  رد  زورگویی ، استبداد و توتالیتاریزم فرستادند.  پیام مردم رخ مثبت این رویداد را به نمایش می گذارد. اما رخ دیگر مساله همانا  ضد و بندها، معامله گری ها، رقابت های ناسالم و جار و جنجالهایی انتخاباتی مغایر با ارزش ها و موازین دیموکراسی و فرهنگ متمدن سیاسی  است، که در آستانه انتخابات، در جریان آن و پس از آن شاهدش بودیم و هستیم.

در این شکی نیست که در انتخابات تقلب صورت گرفته است - حتا تقلب گسترده ؛ اما این تقلب از سوی یک کاندید مشخص و یا به نفع یک کاندید مشخص صورت نگرفته است.  در مناطقی که کاندیدان نفوذ و امکان داشته اند دست به تقلب زده اند و یا هم به نفع شان تقلب صورت گرفته است- گرچی شاید در همه موارد این تقلب سازمانیافته و دستوری نبوده باشد.

حال پرسش در این است که با این تقلب و یا تقلب ها چی گونه باید برخورد نمود. از نظر اصول آنانی که انتخابات را به حیث شیوه ظهور اراده مردم و راه و شیوه انتقال مسالمت آمیز قدرت پذیرفته اند، باید چهارچوب ها و میکانیزم های قانونی مربوطه  آن را نیز بپذیرند؛ زیرا نمی شود گفت که ما قانون را می پذیریم، انتخابات را می پذیریم ، ولی کمیسیون انتخابات و یا کمیسیون سمع شکایات انتخاباتی را نمی پذیریم. اگر ما از موجودیت   نهادها ، ساختارها و میکانیزم های قانونی و دیموکراتیکی  که ایجاد شدند اند-  حال چی این ها  قوی باشند و یا ضعیف-  پشتیبانی نکنیم، نه تنها این به نفع قوام دیموکراسی نخواهد بود، بل منتج به تضعیف بیش از پیش  آن هم خواهد شد.

به باور من  همه طرف های مسوولیت پذیر باید از حل و فصل مسایل در چهارچوب نهادها و میکانیزم های دیموکراتیک و قانونی پشتیبانی بکنند و به فیصله های این نهادها احترام بگذارند . این یگانه راه معقول و پذیرفتنی است.

عبیدی: به نظر شما سرو صدای رسانه های جهانی روی مسایل مربوط به انتخابات افغانستان از روی حقیقتگویی و دلسوزی برای آرای مردم افغانستان  است  و یا این که اهداف دیگری مطرح اند؟

سهیل: در این میان می تواند دو موضوع مطرح باشند:

- یکی این که غرب به این نتیجه رسیده که اگر مشروعیت نظام از رای مردم منبعث نشود ، چهارچوب مبارزه با تروریزم، مواد مخدر و فساد ، با دشواری های روزافزون  مواجه شده و نهایتا به ناکامی خواهد انجامید.

- نکته دیگر این است که مسلماً کشورهای خارجی هر کدام علایق و منافع خاص خود شان را دارند و می کوشند تا به اشکال ممکنه و از جمله  از مجرای رای مردم، از  عناصر و گروه های مورد نظر شان پشتیبانی بکنند.

در عین زمان نباید فراموش کرد که گروه ناظران سازمان امنیت و همکاری اروپا که در اکثر کشورها از انتخابات نظارت می کنند از وجود یک و نیم میلیون رای مشکوک گزارش داده است و برخی نهادهای داخلی از جمله بنیاد انتخابات آزاد و عادلانه افغانستان  و نیز  شبکه ناظران آسیایی هم  موضع مشابه به این داشته اند.

عبیدی: آیا مثلاً در کابل هم - جایی که انتخابات زیر نظارت گسترده انجام یافت- تقلب ممکن بود؟

سهیل: در کابل بسیار سخت بود...

عبیدی: پس آیا می تواند گفت که نتایج انتخابات در کابل به حیث آیینه بازتاب تنوع موجود در افغانستان  می تواند  معیار سنج تقریبی  باشد؟

سهیل: اگر به سایت کمیسیون انتخابات مراجعه شود، در آن جا موارد زیاد دیگری وجود دارند که تناسب های دیگر را بازتاب می دهند و تصور دیگری را ایجاد می کنند... باشید تا من یک بار سایت کمیسیون انتخابات را باز بکنم ...

عبیدی: بلی ما  نتایج  منتشره از سوی کمیسیون - از جمله بر اساس محلات- را منتشر ساخته ایم و باز هم آن را در کنار این گفت و شنود در دسترس خواننده گان قرار خواهیم داد... در آن جا می توان دید که تناسب آرای کاندیدان در همه مناطق نه تنها هم سان نیست ، بل تفاوت های جدیی را نیز بازتاب می دهد؛ به خصوص قابل توجه است که  کاندیدان در مناطقی که از آن ها برخاسته اند-حال با تقلب یا بی تقلب- اکثریت مطلق آرا را دارند که با توجه به شرایط افغانستان این چندان غیر منتظره هم نیست.

سهیل: بلی اما این یک و نیم ملیون رای مشکوک مواردی اند که یا در یک حوزه  اشتراک صد در صد و یا حتا بیشتر از آن بوده  و یا هم یک کاندید واحد در یک حوزه  بیش از95 فیصد آرا را  به دست آورده باشد. خوب مثلاً اگر یک کانید در یک حوزه 95 درصد آرا را برده باشد این مورد مشکوک است و نه غیرقانونی و یا الزاماً تقلبی؛ به همین ترتیب صد درصد مشارکت در دنیا حتا در شرایط آرام هم کاملاً غیر معمول است. به این ترتیب این یک و نیم میلیون رای نظر به معیار های یاد شده به حیث موارد مشکوک مشخص شده اند  و کمیسیون بررسی شکایات آن ها را مورد تحقیق قرار داده تا حقایق را دریابد و از روی آن داروی خواهد شد که آیا تقلب در حدی بوده است که نتایج نهایی را دگرگون سازد و یا خیر.

عبیدی: و اما  اگر هم به فرض محال ، این انتخابات در سطح انتخابات یک کشور اروپای غربی هم دقیق انجام می شد، باز هم آیا در میان نخبه گان سیاسی افغانستان این فرهنگ سیاسی دیموکراتیک وجود دارد که بازنده با روشن شدن نتایج از طریق رسانه ها در برابر  مردم ظاهر شده و شکست خودش را پذیرفته و پیروزی را به رقیب خویش تبریک بگوید؟

سهیل: مشکل در همین است؛ از کاندیدان عمده که بگذریم-حتا- ان کاندیدانی که دو سه هزار رای هم آورده که همان ده هزار رایی را که شرط کاندید شدن بود پوره نمی کند، از شکست خود نه که از تقلب سخن می گوید. متاسفانه فرهنگ سیاسی دیموکراتیکی که شما به آن اشاره می کنید هنوز در کشور ما متولد نشده است؛ یا کم از کم هنوز نوزاد بی زبان و بی حرکت است.

عبیدی: در این روزها شایعات زیادی در این مورد وجود دارد که گویا فشارهایی موجود اند تا در افغانستان یک حکومت اییتلافی تشکیل شود. تشکیل چنین حکومتی از نظر شما، فراتر از مساله سرپوش نهادن بر روی اختلافات در مورد نتایج انتخابات، برای حل معضلات موجود در افغانستان تا چی حدی می تواند موثر باشد؟

سهیل: خوب مسلم این است که ما از «بن» تا  کنون حکومات اییتلافی داشته ایم؛ اما چهارچوب تقسیم قدرت متاسفانه شکل شرکت سهامی میان شماری از افراد و گروه ها بوده است. و اما اگر ما حکومت اییتلافیی می داشتیم که در آن همه عناصر و گروه های موثر روی یک برنامهء واحد برای حل مسایل موجود افغانستان توافق کرده و به تشریک مساعی می پرداختند، در آن صورت به یقین چنین  روشی در خور تایید و پشتیبانی  و دارای دستآوردهای ارزنده می بود. دیگر این که حکومت اییتلافی نباید به پناهگاه آنانی که مرتکب جنایات شده اند مبدل شود و یا هم برای عناصری هنجارگریز به چتر مصوونیت مبدل گردد؛ بل حکومت اییتلافی به درجه اول باید زمینه را برای تأمین قانونیت و عدالت فراهم سازد . و این عدالت باید قابل سنجش باشد به این معنا که باید دید در یک سال به چی تعداد از جنایتکاران عمده و به چی تعداد از عناصر فاسد از رده های بالایی مورد پیگرد و برخورد قانونی قرار می گیرند و تا چی حد در امر مهار فساد و هنجارگریزی مقامات سطوح گوناگون پیشرفت به دست می آید.

عبیدی:  در این که در افغانستان جریان امور در سمت مطلوب به پیش نرفته است شکی نیست. در این میان تقصیر عمده بر دوش کیست: بردوش حکومت افغانستان  و افغان ها و یا حامیان خارجی پروژه افغانستان؟

سهیل: در مورد مسایل داخلی- مثلاً: دولتسازی، بازسازی و انکشاف اقتصادی، تامین عدالت- بدون شک ما افغان ها مسوولیت داریم و در مورد مبارزه با تروریزم  و فقدان برنامه مشخص برای قلع و قم تروریست ها و برچیدن پایگاه ها و پناهگاه های فرامرزی آنان مسوولیت ها مشترک اند.

عبیدی: مثلاً  در قراداد  ساختن سرک کابل قندهار حکومت افغانستان چی مسوولیتی داشت؟

 سهیل: برنامه توسط جانب افغانی و امریکایی طرح شد. و اما قراداد به شرکتی داده شد که خوب کار نکرد چون میزان آماده گی شرکت ها برای تقبل این کار معدود بود.

عبیدی: در این رابطه گفته می شود که امریکایی ها قرار دادها را به شرکت های امریکایی می دهند و سپس شرکت های امریکایی کار را به شرکت های دیگر محول می کنند و به این ترتیب قراردادها دست به دست می شوند و مقادیر زیادی از پول ها به حیث کمیشن و این و آن توسط شرکت ها حیف و میل می گردند.

سهیل: در این جا باید صراحت بخشید که نهادهایی امریکایی می گویند پروژه هایی را که تمویل می کنند باید به شرکت هایی سپرده شوند که در امریکا موقف حقوقی روشن دارند. و نتیجه همین می شود که شرکت های امریکایی قراردادها را می گیرند و بعد آن ها شرکت های دیگر را به کار استخدام می کنند و مقادیری از پول به جیب این شرکت ها می رود. و اما، حالا بسیاری از افغان ها که در امریکا موقف حقوقی مشخص دارند،  شرکت هایی را در امریکا به ثبت رسانیده و این شرکت ها قراردادها را دریافت می دارند.

عبیدی: به هر رو، وقتی شما به پلان های پنجساله دوران صلح می نگرید و می بینید که مجموع سرمایه گذاری داخلی و خارجی در آن ها  یه مشکل به دوصد میلیون دالر در سال نمی رسید و پروژه های اعمار شده در چهارچوب آن ها را می بینید و آن ها را با میزان کومک های بین المللی و میزان بازده آن ها مقایسه می کنید می بینید که امروز بازده ده ها مراتبه کمتر است. حال این که چی مقدار از پول حیف و میل می شود و چی مقدار در اثر شیوه های دارای بازده کم ضایع می شود، حرف دیگر است. در هر صورت ما در افغانستان شاهد شکل گیری یک سیستم بهتر جذب کومک های خارجی نسبت به گذشته  نیستیم ...

از سوی دیگر اگر به مساله مواد مخدره بنگریم ، روشن می توان دید که بازار آزاد بی در و پنجره  بازارهای افغانستان را پر از تولیدات ارزان خارجی ساخته، طوری که کشت مواد غذایی دیگر برای زارع افغان حداقل کافی عاید برای امرار معشیت را بار نمی آورد و نیز سیستم گذشته برای تشویق نباتات صنعتی  هم دیگر وجود ندارد...

سهیل: کاملاً درست است. در مورد مواد مخدر با یک سیاست همه جانبه و موثر هم شاید حتا ده سال برای ریشه کن کردن این بیماری کافی نباشد.

زارع مواد مخدره هم  مشخص است؛ مصرف کننده گان نیز روشن اند، واسطه های محلی نیز مشخص اند؛ ولی پرسش این است  که کی  و چی گونه این مواد را از افغانستان به بازارهای جهانی می رساند.

عبیدی: متاسفانه در سه دهه اخیر بار بار ذهنیت عامه در افغانستان تخدیر شده است و نسخه هایی برای نجات در اذهان مردم ترزیق شده است که تطبیق آن ها ما را پیوسته از یک بحران به بحران عمیقتر فروبرده است.

این که حکومت و در مجموع نظام دولتی در افغانستان ناتوان است  شکی وجود ندارد و هزار و یک انتقاد را می توان به آن حواله کرد-  از راس تا قاعده ؛ ولی ترس از آن وجود دارد که مبادا کارزار تبلغاتی کنونی برای آن نباشد تا دیگران هم با شکستن همه کاسه کوزه های ملامتی بر سر دولت افغانستان، کاستی ها و مسوولیت های خودشان را پرده پوشی کنند و در این  سیل تبلیغاتی دستان خود شان را از هرگونه تقصیر بشویند...

با توجه به تجربه سالیان گذشته و نتایج و پیامدهای آن ، شکی نیست که به یک تغیر کلی ، همجانبه و عمیق نیاز است ؛ ولی  وقتی ما از تغییر صحبت می کنیم این تغییر در سیاست و روش جامعه جهانی نسبت به مسایل افغانستان نیز ضروری است...

سهیل: بلی این درست است که  برای چنین تغییری نیاز حیاتی  وجود دارد؛ ولی  چنین تغییری را نمی توان با مهره های قدیمیی که مظاهر تجربه های ناکام اند ، انجام داد.

ببینید نهادهای متعددی که  ساخته شده اند- از پارلمان تا ستره محکمه و از لوی سارنوالی تا نهادهای اختصاصی برای مبارزه با فساد و بهبود اداره و امثالهم- ولی این نهادها اکثراً توسط کسانی اداره می شوند و یا تحت نفوذ کسانی قرار دارند که  مسوولیت جنگ های داخلی و ویرانی کابل و جنایات جنگی و چور شیرپور و چور و بربادی  دارای های ملی  و قاچاق مواد مخدر و جرایم و جنایات بر دوش شان سنگینی می کنند.

عبیدی: یعنی عوامل بیماری زیر نقاب طبیب به میدان آمده اند...

سهیل: دقیقاً. من بر این باورم تا یک نسل جدید سیاسی فارغ از  این بیماری ها ظهور نکند ، حل بنیادی مسایل موجود در افغانستان و حرکت با ثبات در سمت مطلوب ممکن نخواهد شد.

عبیدی: آیا شما فکر می کنید که افغانستان با وضعیتی که به آن مبتلا ساخته شده است، توان و فرصت آن را دارد تا برای نجات از خطر سقوط به عمق گودال فاجعه یی که در سراشیب آن قرار داده شده است، منتظر ظهور این نسل جدید سیاسیی که شما از آن سخن می گویید،  بماند؟

سهیل:  این نسل همین اکنون وجود دارد؛ این نسل در واقع نسلی است که در زمان جنگ تولد یافته و تمام تلخی های جنگ و بحران را چشیده است و نه تنها خواهان برگشت به گذشته و تداوم وضعیت کنونی نیست، بل خواهان حرکت جامعه افغانی در سمت آینده مطلوب است.

عبیدی: اگر این نسل وجود دارد، پس  چرا  تشکل و تبارز نمی کند و ابتکار عمل را در دست نمی گیرد و چرا عناصر و گروه هایی که مسوولیت جنگ و فاجعه های پیهم را بر عهده دارند و یا در این مسوولیت ها سهم سنگین دارند و مردم افغانستان از آنان صدمه دیده اند، هنوز ابتکار عمل را در دست دارند و  در کانون های قدرت حضور شان این قدر گسترده است؟

سهیل:  در این میان دو مانع عمده را می توان برجسته ساخت:

- جنگ برای سرنگونی طالبان و پروسه یی که با کنفرانس بن آغاز گردید طوری تنظیم شد که به عناصر و گروه هایی که تا قبل از حاکمیت طالبان بر صحنه سیاسی و نظامی کشور حاکم بودند  نه تنها  فرصت تبارز دوباره  را فراهم ساخت، بل به آنان امکان تحکیم مواضع شان را فراهم ساخت ؛

-  این عناصر و گروه ها  با اتکا به شبکه هایی مافیایی خویش  و با استفاده از مواضعی که در قدرت به دست آورده بودند، به اشکال گوناگون و حتا تا سطح توسل به توطیه های گوناگون مانع تبارز نسل جوان سیاسی می شوند.

عبیدی: آیا شما فکر نمی کنید که فقدان اندیشه های سازنده  و اراده برای تقبل دشواری ها برای تحقق این اندیشه ها  نیز کم از کم یکی از عوامل مهم این ناتوانی به شمار می رود؟

سهیل: خوب در این میان باید گفت که گروهی از روشنفکران انجویی هم هستند که تنها تمایل دارند در زیر سقف های آرام دفاتر  و سالون های مجلل فعالیت بکنند و حد اکثر هم در همایش های اعتراضی مصوون اشتراک بورزند،  و بس؛ ولی، در نهادهای جامعه مدنی افغانستان و در رسانه های جمعی افغانستان شما نمونه های خوبی از نماینده گان نسل جوان  را نیز  می بینید و اما در عین زمان همه شاهد آن هستیم که علاوه از اتهاماتی مانند غربزده و غربگرا و امثالهم،  برای سرکوب  این نسل اتهامات گوناگونی بر کسانی که از خود جسارت نشان داده اند وارد ساخته می شوند و برای سرکوب  تمایلات تجدد طلبانه  این نسل تا سرحد ابزارهای انکویزیسیونی هم به کار گرفته شده اند و روشنفکران جوان ما به خاطر خواند برخی نبشتارها و یا بیان نظریات شان به محاکمه کشانیده شده و به حبس های سنگین محکوم ساخته شده اند.

اگر برای این نسلی که ذهنش در قفس های افراطگرایی و تعصب اسیر نیست و دستش در  جنایات و جرایم  آلوده نیست ، فرصت داده شود، ما شاهد بروز توانایی های سازنده آن برای حرکت افغانستان در سمت مطلوب خواهیم بود.

عبیدی: این فرصت را کی باید بدهد؟

سهیل:  در درون حکومت و هم در جامعه جهانی باید در  این مورد یک بینش واقع بینانه نسبت به نسل گذشته و بینش سازنده نسبت به نسل جدید به وجود بیاید. من مطلقگرا نیستم ؛ ولی، این یقینی است که رهبران جهادی و جنگ سالاران قبلی  نه دیگر توان برهم زدن ثبات را دارند و نه هم در این کار ذینفع اند- زیرا اینان در تجارت ها و معاملات بزرگ اقتصادی سهیم هستند  و بی ثباتی منافع وسیع اقتصادی و مالی آنان را صدمه خواهد زد.

عبیدی:  یعنی شما می کویید که عناصر و گروه هایی که قبلا در ایجاد بی ثباتی ذینفع بودند، اکنون دیگر  نه توان ایجاد بی ثباتی را دارد و نه هم اراده آن را؟

سهیل: بلی دقیقاً ؛ اگر اینان از همان اول هم به خاطر جنایات شان مورد بازخواست قرار می گرفتند، بسیاری از سرچشمه های جرایم ، فساد ، قانوشکنی و هنجارناپذیری ها می خشکیدند - بی آن که ثبات به مخاطره بیفتد. حالا هم اگر این عناصر و گروه ها به حاشیه رانده شوند ، آنان به خاطر منافع مالی و اقتصادی خود شان در ایجاد بی ثباتی ذینفع نخواهند بود و از سوی دیگر شبکه های مافیایی کوچی که پایگاه قدرت آنان است، توانایی عملی برهم زدن ثبات را ندارند- اینان از مسند کرسی های قدرت دولتی در مرکز و محلات است که بیشتر می توانند ابراز وجود بکنند تا در خارج از آن.

عبیدی:  و شما می گویید که نسل جوانتر آماده گی و توانایی ارایه رهبران و فعالینی را دارد که  بتوانند سکان امور کشور به دست بگیرند و کشتی آمال مردم را به سوی ساحل مطلوب رهنمایی بکنند؟

سهیل: بلی این نسل با سیمای پاکیزه اخلاقی، ذهن عاری از بیماری افراطگرایی و تعصب ؛ نسل متمایل به تحول در سمت  اتحاد ملی،  تجدد ، عدالت و دیموکراسی  به صورت نیروی  بالقوه موجود است و تنها باید زمینه ها و امکانات برای تبارز آن مساعد گردند...

عبیدی: پس در گفت و شنود بعدی روی همین موضوع  بحث خواهیم کرد.

سهیل : بسیار خوب.