رسیدن به آسمایی: 26.12.2009 ؛ نشر در آسمایی: 26.12.2009

حکیم نعیم

نکاتی در رابطه به پرسشهای آقای  سخیداد هاتف

آقای سخیداد هاتف  با اشاره به مطلب نگارنده  "روشنفکر نمایی بیمار گونه و گفتمان استعماری تمهیدانه" سووالاتی را مطرح کردند، که نیاز به توضیح دارد.

در مورد این که " چه کسی تشخیص و تعین می کند که کی روشنفکر است و کی روشنفکرنما؟" فکر می کنم نمی شود یک پاسخ مشخص داد.  زیرا جواب این سووال مربوط میشود به ای نکه درک "تشخیص دهنده و تعین کننده"  از مقوله روشنفکری چیست ؟ سووالی که فکر می کنم هرگز یک پاسخ قطعی که طرف قبول همه گان واقع شود، نخواهد داشت؛  فقط ، عملکرد شخص ویا اشخاصی که  ادعای روشنفکر بودن دارند و یا صفت "روشنفکر" به طور گسترده برای شان نسبت داده میشود و تا جایی هم قبول شده است، میتواند معیار قضاوت باشد که کی روشنفکر است و کی روشنفکرنما- البته  با برداشتی که فرد ِ قضاوت کننده از روشنفکری و روشنفکر بودن دارد.  به همین دلیل است که نقد آقای سپنتا، ولو از طرف هر کسی که باشد، همزمان با نقد روشنفکری همراه بوده است ولی آن چهی که در مورد اسماعیل خان و یا حتا دیگر وزیران مکتب رفته گفته میشود، خالی از بحث روشنفکری و یا هم روشنفکر نمایی است. پاسخ مطلق به سووال آقای هاتف به اغفال گرایی فکری و ذهنی می انجامد؛ زیرا بحث تصوری که چه کسی تشخیص می کند که کی کیست و چی چیست را در مورد هر کس و هر چیز تا سالها میتوان ادامه داد و به هیچ نتیجه ی هم نرسید.
به نظر من روشنفکری و روشنگری به معنای به چالش کشیدن، موشگافی کردن و نوسازی کردن ِ اندیشه و عملکرد های معمول، و در نهایت تولید گفتمان های موثر به خاطر نزدیک شدن به روشنایی و حقیقت است.  
این که روشنفکر میتواند داخل ساحت ِ قدرت دولتی شود یانه تماما ً یک ترجیح فردیست؛ ولی جان مساله این است که روشنفکر بعد از ورود به ساحت ِ قدرت، چی قدر به معیار های روشنفکری، یعنی نقاط مشترک حقایق نسبت داده شده به روشنفکری و روشنگری، پابند  میماند. نگارنده  باور دارم که ممکن است هم  روشنفکر باقی ماند، و هم داخل ساحت ِ قدرت شد- که در آن صورت ساحت ِ قدرت به ساحت ِ خدمت تبدیل میشود.
با آن چی که در مورد  تن دادن روشنفکر به ملاحظه کاری و مصلحت نوشته شده، موافق نیستم.  در قدم نخست، چیزی که  روشنفکر را از دیگر مکتب رفته گان  متمایز میسازد، مبارزهءِ متداوم در مقابل  معمولیت گرایی - ملاحظه کاری، مصلحت گرایی - و "نا اهل گری" برای رسیدن به یک تغیر مثبت است.  اگر عملکرد آقای سپنتا سی فیصد هم از روش های معمول و منفور دیگر وزیران  دولت کرزی متفاوت می بود، ممکن امروز ما شاهد یک دیسکورس نو  و یک شکل متفاوت دولتداری در افغانستان می بودیم. هیچ نیازی هم به دید مورد به مورد نیست؛ تنها  سر زدن به وزارت خارجه در همه ی موارد کافیست.
اتفاقا ً نگارنده هم امسال در افغانستان شاهد بودم، جوانانی که یک وقت نوشته های آقای سپنتا را به من می فرستادند، نامیدانه و مایوسانه آقای سپنتا را با سیاف مقایسه می کردند، که واقعا ً غم انگیزبود.