رسیدن به آسمایی: 03.03.2009 ؛ نشر در آسمایی:  04.03.2009

جهان پسا - امریکا

نویسنده : فرید ذکریا

برگردان : غفار صفا

ظهور دیگران

 

این کتاب نه دربارهء فروپاشی امریکا بل که به بیانی دقیق تر در بارهء ظهور دیگران است، دربارهء دگرگونی های بزرگی که درسطح جهان دارد به وقوع میپیوندد. با آن که در پیرامون این دگرگونی ها غالباً بحث هایی شده اما هنوز درک روشنی از آن وجود ندارد. این امر طبیعی ست زیرا ویژه گی دگرگونی های جهان حتی دگرگونی ها در ابحار تدریجی ست. ما از عصری نوین صحبت میکنیم، دربارهء جهانی که از آنچه ما بآن آشنایی داریم بسیار متفاوت است.

طی پنجصدسال اخیر سه تحول بزرگ انتقال قدرت درجهان به وقوع پیوسته که به دنبال خود دگرگونی های عمیق بنیادیی را در توزیع و پخش قدرت داشته و در اثر آن حیات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی از نو شکل گرفته است. نخستین تحول بزرگ، ظهور جهان غرب است، پروسه یی که از اواخر سدهء پانزدهم آغاز و تا پایان سدهء هژدهم بگونهء دراماتیک دوام یافته. عمده ترین دستآورد این دوره مدرنیته است و مؤلفه های آن عبارتند از: دانش و تکنولوژی، تجارت و کاپیتالیسم، انقلاب در صنعت و زراعت، و همچنان تأمین نفوذ سیاسی و استعماری غرب.

دومین تحول بزرگ که درسالهای پایانی سدهء نزدهم واقع شد، ظهور ایالات متحدهء امریکاست. امریکایی که بسیار زود پس از صنعتی شدن بیکی از قدرتمند ترین ملل جهان مبدل گردید که جهان پس از سقوط امپراتوری روم نظیر آن را درمیان سایرملل ندیده بود. در بیشترین بخش سدهء گذشته ایالات متحده بطور قابل ملاحظه یی درعرصه های اقتصاد، سیاست، علوم و فرهنگ جهانی نفوذکرده و مخصوصاً طی بیست سال اخیر این نفوذ به عنوان پدیده یی خارق العاده، شگرف و بیسابقه در تاریخ مدرن به حساب میرود.

اکنون ما در روند سومین تحول بزرگ انتقال قدرت، درعصری مدرن زنده گی میکنیم که میتوان آنرا « ظهور دیگران » نامید. طی چند دههء اخیر کشور های جهان رشد غیرقابل باور اقتصادی را تجربه کرده اند. رویهم رفته، همراه بافراز و فرودی که این کشور ها داشته اند، سیر تحول آنها مشخصاً سعودی بوده است. این تحول اغلباً درکشور های آسیایی چشمگیر است اما بآنها محدود نمی ماند. بهمین علت نیز اطلاق « رشد آسیایی» دقیقاً بیانگر این تحول نمیتواند باشد. درسالهای 2006 و 2007 ، 124 کشور بشمول 30 کشور افریقایی ، یعنی دو سوم آن قاره رشد بالاتر از چهار درصد را داشته اند. انتون وان اگمیل مدیر مالی که اصطلاح « ظهور مارکیت ها » را وضع نموده، 25 کمپنی را مشخص مینماید که در آیندهء نزدیک به مثابهء بزرگترین کمپنی های چندملیتی جهان عرض وجود خواهند کرد. لست او شامل چهار کمپنی هر کدام از برازیل، مکسیکو، کوریای جنوبی و تایوان، با سه کمپنی از هند، دو کمپنی از چین و یک یک کمپنی ازکشور های ارژانتین، چیلی، مالیزیا و افریقای جنوبی است.

نگاهی به اطراف تان بیاندازید، بلند ترین ساختمان جهان در تایپی است و به زودی جای آنرا ساختمانی که در دوبی در حال تعمیر است خواهد گرفت. ثروتمند ترین مرد جهان در مکسیکو و بزرگترین شرکت تجارتی آن در چین است. بزرگترین هواپیمای جهان در روسیه و اوکرایین ساخته شده، عمده ترین تصفه خانه در هند تحت ساختمان است، تمام فابریکات بزرگ در چین واقع شده اند. لندن دارد به پیمانهء زیادی به مرکز رهبری کنندهء تجارتی و مالی جهان مبدل میگردد، و امارات متحدهء عربی ثروتمند ترین محل برای تضمین هزینه های سرمایه گزاری است. بزرگترین صنایع تایر و تیوب سازی فریس جهان در سنگاپور است. کازینوی شماره یک جهان نه در لاس وگاس بل که در ماکاو است که از لحاظ عواید سالانه جای لاس وگاس رااشغال کرده. بزرگترین صنعت فلم سازی از لحاظ تولید فلم و میزان فروش آن بالیوود است نه هالیوود.

از جملهء ده مال یا مرکز بزرگ خرید و فروش جهان صرف یکی از آنها در امریکاست و بزرگترین آن در پیکن است. یک چنین لستی دلخواه و انتخابی  است، اما جالب است که فقط ده سال پیش امریکا در صدر بسیاری از این کتگوری ها قرارداشت. در حالی که امروزه صدها ملیون انسان درفقر شدید بسر میبرند صحبت از بالا رفتن سطح رفاه زندگی شاید تعجب برانگیز باشد. اما در واقع، در سال 1981 در عاید روزانهء یک دالر یا کمتر از آن چهل در صد مردم سهم داشتند در حالی که سال 2004 این رقم به 18 درصد پایین آمد و انتظار میرود تا سال 2015 به 12 در صد کاهش یابد.

 در کشور هایی که 80 در صد نفوس جهان را درخود جاداده اند فقر درحال ریشه کن شدن است. پنجاه کشور، جایی که فقیرترین مردم جهان درآن زنده گی میکنند مجموعه های بحران زده یی هستند که به توجه عاجل نیاز دارند. و در متباقی 142 کشور دیگر به شمول چین، هند، برازیل، روسیه، اندونیزیا، ترکیه، کینیا و افریقای جنوبی، کشورهای فقیر به تدریج در اقتصاد های مؤلد و رشد یابنده جذب میشوند. ما برای نخستین بار شاهد رشد اقتصاد جهانی هستیم، رشدی که منجر به ایجاد چنان یک سیستم بین المللی گردیده که در آن دیگر هیچ کشوری در هیچ نقطه یی از جهان صرفاً آماج و یا نظاره گر نبوده بل که بازیگران سرنوشت خویشند. و این است پیدایش یک نظم واقعی جهانی.

یکی از ویژه گی های این عصر پخش و توزیع قدرت است از دولت ها به بازیگرانی دیگر، به «بازیگران» درحال رشدی که بسیاری از سازمان های غیردولتی را شامل میگردند. گروه ها و افراد جداگانه نیز اختیاراتی به دست آورده اند. سلسلهء مراتب، تمرکز گرایی وکنترول بتدریج سست شده. در وظایفی که قبلاً توسط دولتها به اجرا درمیآمدند اکنون سازمانهای بین المللی چون سازمان تجارت جهانی و اتحادیهء اروپا نیز سهم دارند. سازمان ها یا مؤسسات غیردولتی همه روزه و درتمام کشورها در حال پیدایش اند، شرکتها و سرمایه ها از یکجا بجای دیگر برای یافتن بهترین محل برای انجام معاملات تجارتی درحال گردش اند. و در این گردش برخی از کشور ها سود میبرند و برخی دیگر متضرر میشوند. تروریست ها (مانند القاعده)، کارتل های تجارت مواد مخدر، باند های مسلح و ملیشه ها از هر نوع آن در خالیگاه های سیستم جهانی رخنه میکنند. قدرت از دولت ها به سازمانهای غیر دولتی انتقال میکند. در یک چنین فضایی راهبردهای سنتی اقتدار ملی، در هر دو زمینه های اقتصادی و نظامی کمتر مؤثر اند.

پیدایش نظم نوین جهانی از نمونه های پیشین آن کاملاً متفاوت است. یکصد سال پیش از این، جهان سیستم چندقطبی را تجربه کرد که توسط مجموعه یی ازکشورهای اروپایی با تغیرات دایمی در بلوک بندی ها، رقابت ها، محاسبات نادرست و جنگها، اداره میگردید. سپس سیستم دو قطبی در دوران جنگ سرد جایگزین آن شد که از بسیاری جهت ها بیشتر باثبات بود. اما واکنش ها و احساسات تند ابرقدرت ها را در برابر فعالیت های یکدیگر با خود داشت. از سال 1991 به این سو ما در تحت امپراتوری امریکایی، سیستم یک قطبی منحصر به فرد به سر میبریم که در آن یک اقتصاد باز جهانی توسعه پذیرفته و به گونهء دراماتیکی شتاب گرفته است. این توسعه اکنون مطابق به ویژه گی نظم جهانی به نقطهء دیگری از تحول خود رسیده است.

در سطح سیاسی ـ نظامی، ما در جهانی به سر میبریم که فقط یک ابر قدرت دارد. اما در سایر عرصه های صنعتی، تجارتی، آموزشی، اجتماعی و فرهنگی الگوی پخش قدرت در حال دگرگون شدن است و از چنبرهء نفوذ امریکا بیرون میشود. این بدان معنا نیست که ما وارد دنیای ضدامریکایی میشویم بل که ما در حال حرکت به سوی دنیای پسا ـ امریکا هستیم که اداره و سازماندهی آن از مناطق متعدد و توسط مردمان متعدد صورت میگیرد.

این دگرگونی ها چه نوع فرصت ها و چالش هایی را مطرح میسازد؟ چه پیامی برای امریکا و موقعیت مسلط اش دارد؟ مسایل جنگ و صلح، اقتصاد و تجارت و تفکر و فرهنگ در یک چنین عصری جدید چگونه خواهد بود؟
کوتاه این که زنده گی در دنیای پسا ـ امریکا چه مفهومی خواهد داشت؟

ادامه دارد
 


***

جهان پسا - امریکا-1

جهان پسا - امریکا-2

جهان پسا - امریکا-3

جهان پسا - امریکا-4