03.04.2017

چند نکته پیرامون فریبکاری ها و گمراهی های دیورندی پدرامانه و یونانه...

۱- یک خیال پلو تاریخی

اگر استعمار بریتانوی با تحمیل خط دیورند بخشی از قلمرو افغانستان را از پیکر کشور ما جدا نمی کرد و باز اگر پس از استقلال هندوستان آن را به افغانستان اعاده میکرد، در این صورت ما وضعیت چه گونه میبود:

 - ما کشور بزرگتر توانا تر و دارای راه بحری میبودیم؛

 - شاید در جنوب به جای پاکستان دو کشور کوچکتر سند و پنجاب همسایه ما میبودند که توان آن را نمی داشتند تا برای ما این مشکلات چند دهه اخیر را بیافرینند؛

 - و بسیار فواید دیگر ...

و اما، میدانیم که چنین نشد و ما امروز با وضعیتی مواجهیم که هستیم.

۲- خیال پلو لطیف پدرامانه

آقای لطیف پدرام چنان سخن میگوید که گویا اگر خط دیورند به رسمیت شناخته شود، دیگر همه چیز حل خواهد شد.

بالفرض افغانستان همین لحظه خط دیورند را بدون چون و چرا به رسمیت بشناسد و به علاوهٔ‌ آن از پاکستان یک معذرت هم بخواهد که از اول این خط را به رسمیت نشناخته بود و حتا یک خط بینی هم بکشد که پس از این دیگر دیورند را مورد پرسش قرار نخواهد داد،‌ آیا تضمینی وجود دارد که نظامیان پاکستانی دیگر از سر کل ما دست برخواهند داشت؟!...

۳- خیال پلو اسماعیل یونانه

بالفرض گیریم همه مردم افغانستان یک مشت مثل آقای اسماعیل یون فکر کنند و یون نمایند که دیورند را از میان بردارند، آیا در این صورت واقعاً خواهیم توانست دیورند را به رود اتک بیندازیم ؟!...

*

دو رخ سکه نادرست پدرامی-یونی

آنچه آقای پدرام و آقای یون میگویند در واقع دو رخ یک سکه ی غلط است. این اظهارات اگر از روی نیت بد نه باشد، در آن صورت باید آن ها را ناشی از سطحی گرایی و کمبود احساس مسوولیت تعبیر کرد. غلط به خاطر این که به نرمترین زبان اگر گفته شود این غیر مسوولانه است اگر یک افغان بگوید که افغانستان باید بدون قید و شرط و به شکل یک جانبه اعلام نماید که این خط را به حیث سرحد رسمی دو کشور به رسمیت میشناسد ،‌ به همین گونه ما نه میتوانیم و نباید بگوییم که روی این مساله حاضر به مذاکره نیستیم و نه خواهیم بود و پاکستان باید بدون چون و چرا موضع ما را بپذیرد و...

جستجوی موقف معقول

معقول آن است تا افغانستان و پاکستان روی حل این معضله با هم مذاکره کنند و در روشنی حقایق تاریخی و مطابق به اصول و موازین حقوق بین الدول در مورد یک حل عادلانه به توافق برسند.

آنانی که به رسمیت شناختن فوری و یک جانبه را مطرح میکنند ، به این پرسش منطقی که تبعات این به رسمیت شناختن چی خواهند بود و افغانستان در کوتاه مدت ، میان مدت و داراز مدت از آن چی چیزی هایی را به دست خواهد آورد و چی چیزهایی را از دست خواهد داد، عاجز اند و نیز هیچ تضمینی ارایه کرده نه میتواند که پس از آن پاکستان از جنگ اعلام ناشده و طرح عمق ستراتیژیک و یا در واقع مبدل ساختن افغانستان به صوبه ی ششم دست بردارد.

پس این موضع به صورت کامل میتواند منطقی و بر حق باشد که آغاز مذاکرات برای حل مساله ی دیورند منوط به قطع کامل و عملی جنگ اعلام ناشده و ترک سیاست «عمق ستراتیژیک» پاکستان در قبال افغانستان گردد. افغانستان در این ارتباط میتواند و باید به پاکستان و جامعه ی بین المللی یک نقشه ی راه پیشنهاد کند. نقطه ی آغاز این نقشه ی راه باید قطع هرگونه کومک- به شمول آموزش ، تسلیح، تجهیز و دادن پناهگاه- به شورشیان و قطع صدور شورشگری به افغانستان و یا در واقع انجام عملی تعهدات رسماً اعلام شده ی پاکستان در برابر جامعه ی جهانی باشد و مرحله ی نهایی آن همانا مذاکرات میان افغانستان و پاکستان برای حل مساله ی دیورند.

خوبی طرح و ارایه یک نقشه ی راه در این است که میتواند منجر به یک اجماع ملی در مورد مساله شود و تلاش پاکستان برای ایجاد تفرقه ی بزرگ در افغانستان در مرحله ی حساس کنونی را ناکام بسازد. به علاوه داشتن چنین نقشه ی راه این فرصت را فراهم میسازد تا موقف افغانستان در برابر پاکستان از یک پشتیبانی وسیع بین المللی برخوردار شود و نه برعکس آن. خوبی دیگر چنین نقشه ی راه در این است که میتواند جلو فریبکاری و عهدشکنی مجدد و مکرر پاکستان را بگیرد؛ زیرا تا کنون پاکستان هیچ قول و قرار و قرارداد با افغانستان را عملی نه کرده است و در امر مبارزه با تروریزم نیز پاکستان در برابر جامعه ی جهانی پیوسته فریبکاری نموده که در نتیجه ی آن شهرت یک دولت دروغگو را کسب کرده است.

**

مساله ی دیورند جهات بسیار پیچیده ی حقوقی دارد. از اظهارات رهبران سیاسی کنونی افغانستان میتوان دریافت که اینان چندان با پیچ و خم ها و باریکی های این مساله آشنا نیستند. گمان نه میرود که در میان نسل امروزی دیپلومات های افغان نیز وضع بهتر از این باشد. علت عمده در این ارتباط گسست های عمیق و فراخی است که در چند دهه ی بحران خونین در امر دولتمداری و دستگاه دیپلوماسی افغانستان پیش آمده است. به همین جهت بسیار ضروری است تا وزارت امور خارجه- و یا هم شاید ریاست جمهوری- گروه های کارشناسان عرصه های مربوطه را توظیف نماید تا جنبه های مختلف مساله ی دیورند را با مراجعه به اسناد و مدارک معتبر و سوابق آن ها مورد مطالعه قرار دهند . در نتیجه ی این مطالعات باید استدلال معتبر حقوقی و اسناد و مدارک برای گزینه های ممکنه و از جمله احتمال مطرح شدن مساله در یک محکمه ی ذیصلاح بین المللی ، تدارک دیده شود. در این صورت هم میزان حقانیت و عدم حقانیت موضعگیری های گوناگون کنونی و هم نتایج، پیامد ها و تبعات گوناگون به رسمیت شناختن و به رسمیت نه شناختن خط دیورند، روشن خواهد شد.

***

این یک حقیقت است که دیورند یک خط تحمیلی توسط استعمار است. این نیز یک حقیقت است که هنگام تقسیم هند بریتانوی و تشکیل پاکستان، پشتون ها و بلوچ های آن سوی دیورند از حق تعین سرنوشت محروم ساخته شدند. دفاع از حق سرنوشت پشتون ها و بلوچ ها ، اصولن دفاع از یک داعیه ی عادلانه بود و است. پشتون ها و بلوچ های آن سوی دیورند در صورت دریافت این حق می توانستند، تصمیم بگیرند که در چهارچوب پاکستان بمانند، دولت مستقلی را ایجاد نمایند ، به افغانستان بپیوندند و یا راه حل دیگری را انتخاب کنند.

در این مورد که اگر افغانستان خط دیورند را به رسمیت می شناخت ، چی چیزهایی واقع می شدند و از وقوع چی چیزهایی جلوگیری شده می توانست نه می توان به یقین سخن گفت. لذا این اتهام که اگر افغانستان از همان اول داعیه ی حق خود ارادیت مردمان پشتون و بلوچ را مطرح نه میکرد، دنیا گل و گلزار می بود، ادعایی غیر قابل ثبوت است.

****

به ویژه در شرایط حساس کنونی، برخورد با مساله ی دیورند از دیدگاه های قومی به هیچ وجه به نفع افغانستان نیست. با این مساله باید با خونسردی ، واقعبینی و معقولیت تمام از دید منافع عمومی مردم افغانستان و برابر با توانایی های ملی برخورد نمود، نه این که آن را به یک مساله ی دیگر برای افزایش و تعمیق فاصله ها میان افغان ها مبدل ساخت.

****

به هر رو ، حق تعین سرنوشت نخست باید توسط کسانی که از آن محروم شده اند مطالبه شود ، تا توسط هواداران این حق پشتیبانی گردد.

همچنان باید توجه نمود که حتا اگر افغانستان خط دیورند را به رسمیت می شناخت و یا به رسمیت بشناسد، در صورتی که در آینده پشتون ها و بلوچ ها اراده نمایند تا از چهارچوب پاکستان خارج شوند- چنان که تجربه ی اتحاد شوروی و آلمان نشان داد- حتا بم اتمی نیز مانع آن شده نه خواهد توانست ؛ همچنانی که امروز حکومت بریتانیا ناگزیر شد تا حق سکاتلندیها را برای تعین سرنوشت طی یک همه پرسی به رسمیت بشناسد.

*****

بحث دیورند در وضعیت کنونی یک بحث انحرافی است- پاکستان با پیش کشیدن این بحث میخواهد توجیهی برای سیاست مداخله گرانه و تجاوزکارانه ی خود در برابر افغانستان دست و پا کند و خود را از فشار و تجرید بین المللی نجات دهد و برعکس پشتیبانی بین المللی از افغانستان را تضعیف نماید . هدف بازیگران صحنه ی سیاسی کنونی افغانستان نیز از گرم ساختن تنور این مساله نه میتواند با منافع و مصالح علیای افغانستان مرتبط دانسته شود؛ زیرا افغانستان در شرایط کنونی در وضعی نیست که بتواند به حیث یک طرف مساوی با پاکستان وارد مذاکره و یا هم مقابله برای حل همچو مسایل پیچیده و حساس شود. آن چه که پدرامیان و یونیان میکنند در واقع تحقق سناریوی مورد نظر نظامیان پاکستان است.

حکومت ، اپوزسیون و تمام افغان ها در هر صورتی باید در مورد دیورند به موقف متحد برسند- و چنان که در بالا آمد با توافق در مورد یک نقشه ی راه ، موقف متحدانه یی را در قبال پاکستان شکل دهند . افغان ها تنها با تفاهم، همبسته گی و اتحاد ملی میتوانند توطیه های ناپاک پاکستان را ناکام بسازند. دفاع از استقلال ، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی افغانستان، در برابر تجاوز و مداخله ی خارجی و هر گونه خطر دیگر مسوولیت مشترک تمام افغان ها است . سرنوشت افغانستان و همه ی مردم افغانستان وابسته به چی گونه گی برخورد با این مسوولیت است.

****

این مطلب اصلاً تحت عنوان « دو رخ سکه ی فریبکاری در مورد دیورند» و نیز بخشی از آن در سخن روز آسمایی تحت عنوان «چند نکته در مورد دیورند» چند سال پیش منتشر شده بود و تنها بخش شماره گذاری شدهٔ‌ آن تازه نوشته شده اند:

- دو رخ سکه ی فریبکاری در مورد دیورند

- چند نکته در مورد دیورند

- افغانستان و خطر صوبه ششم شدن

- دیورند و مسایل موجود در مناسبات افغانستان و پاکستان

- تهدید را باید جدی گرفت؛ سردی و تشنج در مناسبات افغانستان و پاکستان