20.10.2015

سخن روز

به جای خودکشی برای بهروزی کار کنیم

در رسانه های جمعی  افغانی بحث منطقی  و سازنده امروز  چنان کمیاب است که در میان هیاهو یافتنش با یک نگاه ممکن نیست.

حتا آنانی که به نام کارشناس و تحلیلگر در رسانه ها ظاهر میشوند بیشتر بر بنیاد اغراض و حدس و گمان های خود سخن میگویند. کسانی هم سخنانی میگویند که بهتر است تخیلگر نامیده شوند تا تحلیلگر.

در  رسانه های اجتماعی میان کاربرآن افغان فضای برخوردهای مقابله یی سیاه و سفید استقطابی حاکم است.

در این میان همه ادعا دارند که هدف شان رفع و دفع مخاطرات و نجات افغانستان و گشودن راه بهروزی است.  و اما صرف نظر از نیت مدعیان، نتیجهٔ ‌نهایی اکثر نوشته ها و گفته ها چیزی نیست جز ریختن آب به آسیاب دشمنان افغانستان.

پرسش بود و نبود تنها یک پاسخ دارد. ‌ نجات کشتی سرنوشت جامعه و وطن از توفان ویرانگر و رسانیدن آن به ساحل امن و گشایش راه برای فردای بهتر باید هدف مشترک افغانی ما باشد- هدف مشترک همه کسانی که آرزومند بقای افغانستان اند .

تحلیل و ارزیابی اوضاع و  سیاست ها و کارکردهای حکومت و  برخورد ما نسبت به دولت ، دولتمداران  و همه عناصر موثر شامل در معادلهٔ‌ مرکب ‌قدرت نیز  باید از موضع همین هدف مشترک افغانی باشد – نه این و آن ستیزی و یا این و آن ستایی.

و در هر صورت نه باید کاری کرد که وضعیت از این هم بدتر شود و افغانستان در سراشیب سقوط نهایی و نابودی آور قرار گیرد.

*

و اما ما همزمان با پرداختن مسایل امروز ،‌ نباید از فکر فردا غافل شد .

خوب در این شکی نیست که بحران جاري در افغانستان زادهٔ  عوامل متعدد داخلي ، منطقه يي و جهاني است.

تا جايي که به عوامل جهاني و منطقه يي ارتباط مي گيرد، خواهی نخواهی افغانستان ناگزير است تا  واقعيت هاي منطقه و جهان و تناسب قوا را چنان که است مورد توجه قرار دهد. پس آن چه را ما مي توانيم انجام بدهيم و بايد انجام بدهيم اين است تا در گام نخست از ماهیت بحران تعریف دقیق و درست ارایه کنیم و نیز دريابيم که چه گونه نقش عامل افغاني در رفع بحران افغانستان را مي توانيم تقويت کنيم و اساساً عمده بسازيم.

به بيان ديگر ،  آن چي به ما افغان ها و به نقش ما افغان ها در چهارچوب امکانات و ظرفيت هاي ملي ما مربوط مي شود اين است که ما به سهم خود در راه برونرفت از اين بحران کدام کارها را مي توانيم و بايد انجام بدهيم.

در راه انجام اين وظايف،  گام نخست در  زمينه  اين است که ما به يک تعداد پرسش هاي اصولي پاسخ بدهيم.  در اين جا تنها بر آن چه که تا کنون اصلاً مورد توجه قرار نگرفته است و يا کمتر مورد توجه قرار گرفته است ، کوتاه اشاره مي نماييم :

- آيا مي شود  دموکراسي را توسط عناصر و گروه هاي ضد دیموکراسي پيريزي کرد؟

- آيا مي شود تجدد و تحول را توسط عناصر و گروه هاي محافظه کار تحقق بخشيد؟

- آيا مي توان هنجار و قانونيت را به دست عناصر و گروه ها يي که هنجار ناپذيري شان را بار بار ثابت ساخته اند ، به وجود آورد؟

- آيا مي توان ملت- دولت را توسط عناصر و گروه هاي قومگرا ، ساخت؟

اگر پاسخ به پرسش های بالا منفی باشد، ‌در این صورت میتوان گفت که فقدان نيروي های سياسي  تجددگرا، ملت گرا، عدالتخواه ، هوادار دموکراسي  و داراي اهداف ،‌ نفوذ و توان سراسري افغاني يکي مظاهر بارز «حفرهٔ سياه» صحنهٔ سياسي افغانستان به شمار مي رود که باعث هدر رفتن چانس ها و فرصت های مناسب شده است.  و این نشان میدهد که چارهٔ ‌بنیادی بیماری کدام است. همچنان شناخت ماهیت  سیاست ها و کارکردهای گروه ها و عناصر موثر حاضر در صحنهٔ کنونی نیز از روی شناخت چه گونه گی برخورد آنان نسبت به مسایل مطروحه در پرسش های بالا به روشنی میسر شده میتواند.

نباید میان وظایف امروز و فردا دیوار  یا خندق غیر قابل عبور کشید. دفاع از دستاوردهای چهارده سال اخیر ، ‌بدون رفع کاستی ها ،‌ خطاها و اشتباهات ، ‌ممکن نیست. در عین زمان دفاع ، ‌تعمیق و گسترش این دستآوردها میتواند و باید زمینه ها و توانایی ها برای کار فردا را افزایش دهد و رسیدن به فردای بهتر را تسهیل نماید. ارایهٔ یک ویزیون برای فردای بهتر از جانب خود میتواند مسیر حل مسایل امروز را روشن بسازد و برای آن امکانات غیرمتعارف را فراهم کند.

*

پیوند مطالب مرتبط در آسمایی:

- آيا ميتوانيم يک «روياي قابل تحقق افغاني» داشته باشيم؟

- آرشیف سخن روز