06.11.2015

سخن روز

چند نکته در مورد رسانه های جمعی ، ذهنیت عامه  و...

در افغانستان گفتمان در مورد رسانه های جمعی  بسیار شاعرانه و عاشقانه است:

-   رسانه های جمعی ، وسایل مفاهمه جمعی اند؛ و اما از نظر انداخته شده که رسانه های جمعی میتوانند وسایل سووتفاهم جمعی نیز شوند...

-  رسانه های جمعی وسیله تنویر ذهنیت عامه اند ؛ و اما از نظر انداخته شده است که رسانه میتوانند وسیله «مدیریت هدفمند»( انحراف، تخدیر ، گمراهی و سمت دهی مخرب و ...) ذهنیت عامه نیز شوند...

-  رسانه های جمعی  رکن چهارم دیموکراسی اند ؛ و اما از نظر انداخته شده است که رسانه ها جمعی (به حیث رکن قدرت) میتوانند رکنی از تعمیل و تحمیل اولیگارشی، استبداد، ‌وابسته گی  و اسارت نیز شوند ...

*

 

واقعیت این است که در چهارده سال اخیر تبارز  رسانه های جمعی در افغانستان بسیار چشمگیر است. و اما جنبهٔ دیگری  همین واقعیت آن است که  در مورد رسانه های جمعی در افغانستان پرسش های بدون پاسخ بسیار اند.

در افغانستان ،‌ نه مرکزی برای پژوهش رسانه ها را  داریم و نه هم منتقدان مسلکی در امور رسانه ها را ...

کم و بیش این روشن است که در ایجاد رسانه های جمعی در افغانستان پساطالبی سرمایه گذاری های بزرگی شده است. اما در این مورد شفافیت چندانی وجود ندارد که کی ها و به کدام اهداف این سرمایه گذاری ها را انجام داده اند. کم از کم ذهنیت عامهٔ افغانی در این مورد آگاهی چندانی ندارد.

روشن است که کسی بی هدف پول نمی دهد- آن کس که نان میدهد فرمان هم میدهد...

کسی بی هدف سرمایه گذاری هم نمی کند.

تا شفافیت در مورد منابع تمویل رسانه ها تامین نشود ، کوشش برای یافتن پاسخ به بسیاری پرسش های دیگر چیزی شبیه مشت زدن در تاریکی خواهد بود.

البته چه گونه گی ماهیت رابطهٔ‌ تمویل کننده گان با صاحبان و مدیران رسانه های جمعی و چه گونه گی مدیریت داخلی و میکانیزم کار رسانه ها و اهداف وجودی هر رسانه نیز مسایل بسیار مهمی اند که بدون آن ها شناسایی لازم از یک رسانه ممکن نیست.

**

فراموش نه کنیم که ذهنیت عامه ی افغانی  بار بار فریب داده شده است.

به یاد بیاوریم که چی  گونه  عین افراد و گروه ها در یک صحنه ی تراژیدی افغانستان به حیث ناجیان و قهرمانان معرفی شدند و در صحنه ی بعدی این افتخارات از آنان سلب شد و در صحنه ی بعدی تر همین ها به حیث مجرمان و جنایتکاران جنگی معرفی شدند و بالاخره شماری دوباره با آب تبلیغات  تطهیر گردیدند و ...

و مثلن دیدیم همین آقای حامد کرزی که پیش از 11 سپتمبر  شخصیت کمتر شناخته شده بود، چی گونه  به حیث مظهر نیکویی ، امید و آینده ی بهتر معرفی شد ... و  سرانجام کارش به جایی رسیده که واشنگتن پست شعار تحریم او را سرداده و نیویارک تایمز عکس او  در کنار  تصویر صحنه ی اعدام رییس جمهور اسبق نجیب الله توسط طالبان، منتشر کرد...

امروز نیز ذهنیت عامه در افغانستان دچار تشتت و سرگردانی شدید و خطرناک است.

***

در مورد میزان رو به افزایش تاثیر  رسانه ها بر ذهنیت عامه ،‌ تفکر ، فرهنگ و کردار انسان ها  در دنیای امروز جایی برای شک و تردید وجود ندارد.

در مورد میزان رو به افزایش تاثیر ذهنیت عامه بر  عرصهٔ سیاست  و سایر عرصه های زنده گی اجتماعی و نیز مناسبات بین المللی نیز شک و تردیدی وجود ندارد.

این روشن است  که در  افغانستان اکثریت  مردم بیسواد اند ؛ پس در وضعیت کنونی با توجه به ضعف توان تفکر مستقل منطقی در جامعه ،‌ درک این که رسانه های جمعی دیداری و شنیداری چه تاثیری در شکلگیری ذهنیت عامه و بالنتیجه بر انکشاف اوضاع میتوانند داشته باشند ، ‌چندان دشوار نیست.

رسانه های خصوصی طبعاً اهداف خود را دارند: برای یک رسانهٔ تجارتی سودمالی معیار اصلی است؛ برای رسانهٔ‌‌حزبی هدف سیاسی حزب و گروه سیاسی ...

در این میان منافع و مصالح همه گانی مردم افغانستان در میدان رسانه یی  به معنای واقعی آن یتیم مانده است.

رسانه های دولتی  که از نظر جایگاه و شیوهٔ‌کار ماهیتاً در قفس تنگ گذشته باقی مانده  اند در فضای باز  کنونی رسانه یی در افغانستان ، سهم حد اقل موثر هم  ایفا کرده نمی توانند.

آزادی بیان و آزادی رسانه ها ارزش های ارجمندی اند ؛ بدون این آزادی ها دیموکراسی نمیتواند وجود داشته باشد- و اما این آزادی ها باید به هنجار و دیموکراتیک باشند.

برخی چاره ها:

- ایجاد رسانه های جمعی عامهٔ‌ دارای توانایی رقابت با رسانه های خصوصی ؛ رسانه های جمعی عامه باید از منابع عامه تمویل شوند، متعهد به منافع همه گانی مردم افغانستان باشند و در برابر مردم افغانستان پاسخگو باشند.

- ایجاد مراکز پژوهش امور رسانه های جمعی و رسانه ها و شبکه های اجتماعی .

- توجه به نقد رسانه ها و گسترش آن به حیث یک رشتهٔ مستقل.

- توجه جدی ژورنالیستان و روشنفکران مستقل و متعهد به منافع همه گانی مردم افغانستان  به مسایل مطروحه .

- چارهٔ ‌ریشه یی البته این است که پرورش ذهن پرسشگر و جستجو گر و توان تفکر مستقل منطقی و انتقادی به یکی از اهداف محوری نظام آموزشی و فرهنگی در افغانستان  مبدل گردد .

****

در این نوشتهٔ ‌کوتاه ممکن نبود و نیست تا به تاریخچهٔ جنگ روانی ، نقش رسانه ها در دوران جنگ سرد ،‌ نقش رسانه های جمعی خارجی بر ذهنیت عامهٔ افغانی و رسانه های «داخلی»‌، مبحث  ذهنیت گرایی و عینیت گرایی  ، مسایل مربوطه به  پیوندهای رسانه ها با مراکز نیرومند اقتصادی و سیاسی و مسایل مهم دیگر دیروزی  و امروزی مرتبطه به رسانه ها  و نیز‌ نقش روز افزون رسانه های انترنتی و شبکه های اجتماعی  پرداخت- گرچه این ها نیز مسایلی اند که در افغانستان در مورد شان کمتر بحث شده است.

هدف این نوشته مطرح کردن برخی پرسش های بنیادی برای یک بحث سازنده در مورد رسانه ها است- بحثی که باید به آن پرداخت.