دهقان زهما

تقديم به پدرم که مرا با کلمه آشنا کرد و رفيق روزهاي بدم بود

 

 

 

خرد خونين

 

·        چنان مي نمايد كه بعد از سقوط حاكميت طالبان در افغانستان ...  فورمول جادويي روشنگري ، جامعهء مدني و دموكراسي ، بي هيچ گونه تعمق در پيوند با پيش شرط هاي عيني و ذهني آن در  جامعهء افغاني ، زبانزد بسياري از روشنفكران افغان  گرديده است

·        روشنفكران ما - خاصه روشنفكران چپ ما كه تا ديروز بر كرسي قدرت نشسته بودند - در دنياي سرتاسري شدن  اقتصاد سرمايه داري  ، بار ديگر به دام ايديولوژي هاي وارداتي مي روند تا اين بار به جاي سوسياليزم كه از مُد  و  از چشم روزگار افتاده ، جامعهء مدني را در روياي خويش واقعيت ببخشند ؟

·        روند تاريخ تمدن به عنوان پيدايش و انكشاف خرد انساني از روز اول گرايش به فاجعه داشته است . خرد انكشاف مي كند ، تا خويشتن را نابود كند ؛ چون غلبه و حاكميت بر طبيعت بيروني به وسيلهء علم به مفهوم غلبه و حاكميت بر طبيعت دروني انسان ها و حكمروايي انسان بر انسان است

·        تاريخ تلاش انسان ها براي تسخير طبيعت ، تاريخ فرمانروايي انسان بر انسان نيز است

 

 

 بحثي پيرامون « ديالکتيک روشنگري» - نوشتهء هوکهايمر و آدرنو

 

حملهء تروريست هاي عربي بر مركز تجارت بين المللي در نيويارك و بر پنتاگون، زنگ خطر را در دنياي غرب به صدا درآورد .  اين تهاجم نه تنها از سوي رسانه هاي  جمعي و سياستگزاران ، بل از جانب بسياري از جامعه شناسان ، فيلسوفان و مورخين غربي ، به عنوان تجاوز بر " ارزش هاي غربي " و " تمدن " قلمداد شده است . از نظر آنان تهاجم مذكور ، تصادم فرهنگ ها ، رويارويي عقل با عقل ستيزي و نبرد " بربريت " با " تمدن " بوده است . در همين محركه بود كه نظريه پردازان ليبرال و چپ ليبرال در اروپا در برابر نهاد " نبرد فرهنگ ها " ، كه پس از فروپاشي ديوار برلين ، توسط هنتينگتون ، مطرح شده بود ، طرح ديالوگ فرهنگ ها و روشنگري را پيشنهاد نمودند ( 1 ). 

به اين ترتيب ، پديدهء روشنگري و ارزش هاي جهانشمول  كه نظريه پردازان پست مدرنيست ، از دههء شصت ميلادي به اين سو اعلام مرگش را كرده بودند ، تولد دوباره اش را جشن گرفت .

چنان مي نمايد كه بعد از سقوط حاكميت طالبان در افغانستان توسط نيروي نظامي ايالات متحدهء امريكا  و متحدين اروپايي اش ، فورمول جادويي روشنگري ، جامعهء مدني و دموكراسي ، بي هيچ گونه تعمق در پيوند با پيش شرط هاي عيني و ذهني آن در  جامعهء افغاني ، زبانزد بسياري از روشنفكران افغان  گرديده است . بيشترين مقالاتي كه در اين زمينه به چاپ مي رسند ،  با تفكر ايجابي و دور از هرگونه ديد انتقادي نبشته شده اند . اين گونه تفكر ايجابي كه به مقولات گردن مي نهد ، بي آن كه به شرايط تاريخي و ساختار اجتماعي افغانستان انديشيده باشد ، از كجا سرچشمه مي گيرد ؟

آيا قلمبدستان ما كه در اين عرصه قلم مي زنند ، آگاهانه ايديولوژي توليد مي كنند ،  چون  ارادهء معطوف به قدرت دارند ‏؟  

و يا اين كه روشنفكران ما - خاصه روشنفكران چپ ما كه تا ديروز بر كرسي قدرت نشسته بودند - در دنياي سرتاسري شدن  اقتصاد سرمايه داري  ، بار ديگر به دام ايديولوژي هاي وارداتي مي روند تا اين بار به جاي سوسياليزم كه از مُد  و  از چشم روزگار افتاده ، جامعهء مدني را در روياي خويش واقعيت ببخشند ؟

پرداختن به سوءال هاي بالا در اين مقالت نمي گنجد و از اين رو من آن را به وقت ديگر مي گذارم .

امّا ، از آن جايي كه موضوع اين مقالت نقد روشنگري است ، مي توان در اين جا اين سوءال را مطرح كرد كه براي حوزه فرهنگي ما كه هنوز از طريق زبان مادريش دسترسي به آثار متفكرين دورهء روشنگري ندارد ، نقد آن چه مفهومي مي تواند داشته باشد ؟

پاسخ من اين است كه ما نمي توانيم مرحلهء دقت و تاءمل در يك پديده را جدا از نقد آن بدانيم . هرگاه ما تاءمل و بررسي در يك پديده را جدا از نقد آن بدانيم ، از نگرش نقادانه در مي گذريم و خود دچار توهم گرايي مي شويم .

به بيان ديگر ، به همان اندازه كه شناخت  از پديدهء روشنگري به عنوان يك دورهء تاريخي سرنوشت ساز ، حتمي و ضروري است ، روشنگري در ارتباط با روشنگري نيز ضروري است .

مقالتي را كه در دست داريد ، كوششي است در جهت قراإـت و تفسير " ديالكتيك روشنگري " . اهميت كتاب " ديالكتيك روشنگري " - شايد- در نقد آن  از روشنگري و تمدن نهفته باشد  ، چون به يقين مي توان گفت كه روشنگري و تمدن براي اولين بار در اين كتاب به نوع راديكال در بوتهء نقد قرار گرفته است .

I

پيدايش كتاب

" ديالكتيك روشنگري " ( 2 ) در فضاي اختناق آور جنگ جهاني دوم ، در سال 1944 ميلادي در ايالات متحدهء  امريكا به رشتهء تحرير درآمد است .

اين كتاب ، در سال 1947 ميلادي در بنگاه انتشاراتيQuerido  در امستردام ، هلند به چاپ رسيد . كتاب در دههء شصت ميلادي ، هنگام  اوج جنبش دانشجويي در اروپا ، دوباره " كشف "  گرديد .  از آن زمان به اين سو ، " د-ر "  در زمرهء مهمترين آثار فلسفي قرن بيستم قرار دارد .

ماكس هوركهايمر ، متولد سال 1895 ميلادي ، در شتوتگارت ، در مونش و فرايبورگ به تحصيل روانشناسي ، جامعه شناسي و فلسفه پرداخت . او نزد ماكس و بر ، و  ادموند هوسرل ، جامعه شناسي و فلسفه آموخت ( 3 ) . هوركهايمر در سال 1925 درجهء دكتورا گرفت و از اين پس براي هميشه به فلسفهء اجتماعي دل باخت . وي در سال 1930 سرپرستي " انجمن پژوهش هاي اجتماعي " وابسته به پوهنتون فرانكفورت را بر عهده گرفت . بعد از مدت كوتاهي ، متفكريني چون فردريش پووك ، ليونتال ، فرانس نويمان ، هربرت ماركوزه ، والتر بنيامين ، اريش فروم ، برشت ، و ويتفوگل ، با انجمن به همكاري آغاز كردند . اين حلقه پسانترها به نام " مكتب فرانكفورت " معروف شد .

در روز دوشنبه 30 جنوري 1933 حزب ناسيونال سوسياليزم ( نازي ها ) به رهبري آدلف هيتلر ، قدرت دولتي را در آلمان به دست گرفت . پس از اين ، " انجمن پژوهش هاي اجتماعي " نه تنها به خاطر علايقش به انديشهء ماركس ، بل به عنوان مركز تجمع يهودي هاي انديشه ور - چون بيشتر اعضاي انجمن به شمول خود هوركهايمر ، يهودي بودند - از كار و فعاليت بازداشته شد .

هوركهايمر كه نخست به سويس رفته بود ، در سال 1934 به نيويارك مهاجرت كرد . به دنبال وي ، اعضاي ديگر انجمن- مانند ماركوزه و پولوك - هم به امريكا مهاجرت كردند .

انجمن در امريكا با همكاري پوهنتون كلمبيا ، دوباره به فعاليت آغاز كرد . در نتيجهء اين تلاش بود كه انديشه وران " نظريهء انتقادي " توانستند آثار بسيار ارزنده  و مهمي در امريكا پديد آورند .

" د - ر " اثر مشترك هوركهايمر و تيودور ف . آدرنو ( متولد 1903 در فرانكفورت ) ، نمونهء بسيار درخشان فعاليت فكري اين گروه در دورهء مهاجرت است .

II

مختصري در زمينه هاي سياسي ، فكري و ساختمان كتاب

در بخش چه گونه گي  پيدايش كتاب " د - ر " گفتيم كه اين كتاب تحت تاءثير فضاي وحشت گستر جنگ جهاني دوم پديد آمده است .

از يك سو بيداد فاشيزم ، و از سوي ديگر پروژهء ناكام سوسياليزم  در اروپا و نااميدي از " سوسياليزم موجود " با به قدرت رسيدن استالين در شوروي و سرانجام انكشاف هيولاي صنعت كلتور در ايالات متحدهء امريكا ، هوركهايمر و آدرنو را به اين امر واداشت تا  روي  نظريهء خوشبينانهء پيشرفت كه دستاورد جو فكري و سياسي  قرن نوزده در اروپا بود ، تجديد نظر كنند .

اين دو متفكر ، نظريات خوشبينانهء پيشرفت قرن نزدهمي را كه معتقد بود رشد نيروهاي مولده و رشد صنعت ، رهايي انسان را به ارمغان خواهد آورد ، مورد سوءال قرار مي دهند .

نگارنده گان اثر ، در پيشگفتار كتاب در سال 1944 مي نويسند : " آن چه كه ما در  دستور كار خويش قرار داده بوديم ، اين دريافت بنيادي بود كه چرا بشريت به جاي آن كه به مرحلهء واقعي لنساني پا گذارد ، در يك بربريت جديد غرق مي شود  " ( 4 ) .

به عبارت ديگر ، سوءال اساسيي كه هوركهايمر و آدرنو در برابر خويش و خواننده گان كتاب قرار مي دهند ، اين است كه چرا اروپاي روشن شده - اروپايي كه دورهء روشنگري را از سرگذرانده و در اوج روابط عقلاني توليدات مادي قرار دارد - به يك روند عقل ستيزي در مي غلتد كه منجر به كتابسوزي ، تشكيل  اردوگاه هاي جهنمي و نابودي كامل اقليت ها در جامعه مي گردد ؟

براي پاسخ به اين سوءال ، هوركهايمر و آدرنو ، در كتاب " د- ر " از تفسير هگلي ماركس كه قبلاً در دههء بيست ميلادي از جانب جورج لوكاچ ، در كتاب نام آورش " تاريخ و آگاهي طبقاتي " ( 5 ) ، مطرح كرده بود  و تاءثير چشمگيري بر انديشه هاي مكتب فرانكفورت داشته است ، با روانكاوي فرويد ، و انديشهء جامعه شناسانهء ماكس وبر ، در ارتباط با بيروكراسي ، افسون زدايي و پديدآمدن خردابزاري در دورهء مدرن ، مدد مي جويند( 6 ) .

 در واقعيت امر  مي توان ادعا كرد كه كتاب " د - ر " بر چهار ستون اساسي استوار است :

1- تيوري شناخت :  تيوري شناخت نگارنده گان در اين كتاب ، در همخواني و نزديكي با تيوري شناخت كانت ، ايستاده است . به اين معنا كه هيچ شناخت بي واسطه وجود ندارد . شناخت موضوع ، رابطهء نزديك با حواس انسان دارد و نوع برداشت وي از اشياء ، پس شناخت - آن چنان كه هوركهايمر و آدرنو مي نويسند - يك فعاليت " روشنفكرانه " و يك نوع فراافگني ( Projiktion  )  است ( 7 ) .

2- نقد ايديولوژي و از خود بيگانه گي : نقد آگاهي كاذب ، حاكميت و تحكيم حاكميت و روابط شيي شده گي از ديدگاه ماركس

3- راوانكاوي : نظريهء فرويدي " آن " ( Es ) ، " من " ( Ich ) ، " فرامن "  ( ـber- Ich  )  كه همانا پيدايش " من " و " فرامن " را در  پيوند با انكشاف روند تمدن و سركوب غريزه مطرح مي كند . " فرامن " در جامعهء شهروندي به مثابهء يك جبر كلي در برابر فرد مي ايستد و او را مجبور به انطباق كامل در جامعه مي كند .

4- تيوري جامعه شناسانه : حاكميت يروكراسي ، انكشاف " خرد ابزاري " و افسون زاديي در دورهء مدرن از ديدگاه ماكس وبر

III

موضوع اصلي كار هوركهماير  و آدرنو در كتاب " د - ر " و نقد آنان از روشنگري بر محور خرد فرماليستي مي چرخد . با خرد فورماليستي به صورت ناب آن ، مي توان در آثار ايمانويل كانت ، برخورد . خرد فرمالستي به اين مفهوم است كه خرد در برابر هرگونه محتوا  بي تفاوت است ‏؛ از آن تجريد مي كند و محتوا را تابع شكل مي داند . نه تنها آن را تابع شكل مي داند ، بل بر آن حاكميت مي كند . و دقيقاً در اين گونه فرماليزم است كه رابطهء شناسنده با موضوع شناخت نيز مشخص مي شود .

تا آن زماني كه موضوع شناخت به عنوان " اينهماني "  طبيعت خارجي و يا فراتر از آن به مثابهء " اينهماني " طبيعت دروني شناخته شود ، پديده يي كه بايد بر وي تسلط يافت ، ذهن نمي تواند خويشتن را از جبر كور طبيعت دوم - يعني حاكميت اجتماعي - آزاد كند .

و به اين سان است كه حاكميت در خرد فرماليستي دروني شده و جز لاينفك آن مي باشد . براي اين كه موضوع مذكور  بهتر روشن گردد ، به يك نمونه از كتاب " سنجش خرد عملي " و يا " نقد خرد عملي " اشاره مي كنم . كانت ، در كتاب ياد شده  معتقد است كه انسان به هيچ و جه نبايد خويشتن را به دست احساسات و تمايلات فطري بسپارد . انسان بايد فقط و فقط از قانون آيين هاي اخلاقي ( Sittengesetz  ) پيروي كند . كانت مي نويسد : " چنان رفتار كن كه مبداءهاي اراده ات بتوانند هر زمان قاعده يي براي قانونگذاري كلي باشند "  ( 8 ) .

از اين رهگذر كانت ، انسان را به زنجير يك پديدهء كاملاً انتزاعي و استحالي كه از هرگونه يافته هاي حسي محروم است ، مي بندد .  از نظر وي ، احساسات و تمايلات فطري در پيروي از اين قاعده پديده هاي مزاحم اند . آن چه كه كانت از انسان مي طلبد ، حاكميت بي چون و چرا بر عواطف ، احساسات و تمايلات فطري و تجريد از محتواي آن ها است . به بيان ديگر وي عشق و نفرت ، لذت از شكنجه و لذت از همدردي را با يك چوب مي راند .

ديكتاتوري و حاكميت بي چون و چراي عقل بر غرايز و عواطف انساني از نظر نگارنده گان كتاب " د - ر " نه تنها در خرد مدرن بارز و نمايان است ، بل يك پديدهء دروني شده در تمدن غربي است ؛ و ما مي توانيم رد پاي آن را از آغاز اسطوره در يونان باستان دريابيم . نكتهء اساسيي كه بايد در اين جا به آن اشاره كرد ، رابطهء تمدن با روشنگري و تمايز  ميان اين دو پديده است . هوركهايمر و آدرنو در " د- ر " هيچ گونه تمايزي ميان اين دو پديده قايل نيستند . از اين رو ، آنان تمدن را همان روشنگري خرد شده مي دانند كه آن را به سه مرحله مي توان تقسيم كرد :

1- افسون : مشخصات اين مرحله عبارت است از ترس ناب ، جادو ، تقليد از طبيعت ( Mimesis ) و آرايش از درون به بيرون

2- اسطوره : مشخصات اين مرحله عبارت اند از مناسك ها ( Rituale ) ، قرباني ، نيرنگ و حيله ( List )

3- روشنگري : عناصر اصلي روشنگري عبارت اند از دانش ، تجريد ، حاكميت بر طبيعت دروني و بيروني و تقسيم  كار اجتماعي

همچنان بايد گفت كه هوكهماير و آدرنو ، توجهء عميق به رابطهء قهر و تمدن دارند . اين دو متفكر ، از تمدن يك چهرهء زيبا نمي تراشند ، بل بر اين باورند كه تمدن از آغاز تاريخ بشريت با قهر و قدرت و استثمار كار بيگانه  عجين شده است . براي آن كه اين موضوع بيشتر روشن گردد ، هوركهايمر و آدرنو ، در يك فصل جداگانه تحت عنوان " اديسه و يا اسطوره و روشنگري " از اسطورهء اديسه كه در كتاب هومر آمده است ، كمك مي گيرند .  اديسه كه با كشتي راه سفر طولاني را در پيش گرفته است تا بر آب ها - كه نمادي از طبيعت خارجي است - غالب شود ، نمونه يي از يك كارفرما در تمدن غربي است . در اديسه ، ما شاهد درهم آميخته گي اسطوره ، حاكميت و كار هستيم كه در مسير تاريخ  هر بار بايد از نو سدها و ديوارها از برابرش برداشته شوند .

هنگامي كه اديسه با  كشتي اش از جزيرهء زيرن ها ، مي گذرد  ، به خاطر آن  كه مبادا كشتي رانان با شنيدن آهنگ زيرن ها ،  كشتي را ترك گويند و سرگرم تمايلات فطري و شهواني خويش گردند ، گوش هاي شان را با موم پر كرد و از  آنان خواست تا خودش را  به چوبه يي ببندند تا مبادا اغفال شود . در حالي كه كشتي رانان نمي توانستند هيچ آهنگي را بشنوند  و وظيفهء شان به پيش راندن  كشتي و كار بود ، اديسه آهنگ زيرن را مي شنيد و هرچه آهنگ بيشتر اوج مي گرفت ، او از  كشتي رانان تقاضا مي كرد  تا وي را محكمتر به چوبه ببندند ( 9 ) .

كشتي ، در اين جا ، در حقيقت استعاره يي براي جامعهء طبقاتي است . اديسه به عنوان يك قدرتمند  و ناخداي كشتي ، كشتي رانان را به كار مي گمارد . امّا ، براي آن كه وي بر آب ها غالب شود ، بايد تمامي سرنشينان كشتي غول درون خويش را به زنجير كشند .

پس غلبه بر طبيعت دروني كه خود پيش شرط براي غلبه بر طبيعت بيروني است ، در روند تاريخ همواره ابعاد وسيع تر به خود گرفته است . اين امر در جامعهء شهروندي به اوج خويش مي رسد ، چون روابط جديد كالايي و انباشت سرمايه ، بدون استثمار كار بيگانه و طبيعت ممكن نيست .

از اين رهگذر ، متفكر روشنگري چون كانت ، در واقعيت امر ، مدافع نيروهاي كاملاً تازه به ميدان آمده است و بر روابط مجرد قهرآميز جامعهء شهروندي پرده مي كشد . در شرايطي كه شهروندان جامعهء شهروندي- البته در چهارچوب قانون و رقابت - به خاطر منافع خصوصي شان هر لحظه بر همديگر صدمه مي زنند ؛ در شرايطي كه اخلاق حاكم بر جامعه  روابط خشن را و حاكميت اجتماعي را ، مشروع مي كند ، روشنگري چون كانت با " دكتورين هارموني بخش " بر اين حقايق دردناك ، پرده مي كشد . دقيقاً به همين دليل است كه هوركهايمر و آدرنو " نويسنده گان تاريك " ( 10 ) دورهء روشنگري را بر كانت ترجيع مي دهند و آنان را مترقي تر از كانت مي خوانند ، چون اين ها بيرحمانه در بعضي موارد از حقايق وحشتناك در جامعهء شهروندي سخن مي گويند : " ساد و نيچه ، نه تنها بر نفي اين امكان كه با خرد نمي توان عليه قتل احتجاج بنيادي آورد ، خاك نمي پاشند ، بل در جهان زبان به فرياد مي گشايند . اين موضوع آن آتش كينه را برافروخته بود كه تا به امروز مترقيوني چون ساد و نيچه ، را دنبال مي كند " ( 11 )  .

با اين همه ، آن چه كه مربوط به سركوب تمايلات فطري و ارادهء مطلق طبيعت دروني مي شود ، نيچه با كانت همصدا است . با يك تفاوت كه نيچه همدردي را زيان آور تر از بقيه عواطف مي داند ، چون ريشهء آن را در مسيحيت و در " اخلاق برده گان " مي جويد ( 12 )  .

هوركهايمر و آدرنو بر اين باور اند كه نيچه نيز روشنگر است  و تلاش وي در جهت نجات تمدن غربي است ( 13  )  . نيچه  بر اين امر كاملاً واقف بود كه با عرفي شدن جامعه در دورهء مدرن ، مسيحيت قوت خويش را باخته است  ؛ و با " مرگ خدا " در فرهنگ غربي ، غرب دچار بحران هستي شناسانه است . و اين موضوع ، غرب را دچار نهليزم سرسام آور كرده است . به همين دليل است كه نيچه در برابر نهليزم غربي ، " ابر مرد " را بديل قرار مي دهد تا تمدن غربي را نجات دهد ( 14 ) .

و امّا ، پيش نگري كانت در آغاز انكشاف روابط كالايي از انسان چيزي به جز از همان انسان كاملاً اداره شده در جامعهء شهروندي نيست .

شهروند بالغ كه از آزادي مجرد برخوردار است ، چون فاقد وسايل توليد است ، بايد نيروي كارش را در بازار بفروشد . همين انسان فاقد مالكيت است كه بايد به خاطر بازتوليد مادي اش  به مالكيت بيگانه  خدمت كند ؛ و در اين تسلسل نظم مطلق و غلبه بر طبيعت دروني را در " پرورش خانه هاي كار " ، مونوفكتور ها و بعداً در فابريكه هاي قرن نزده مي آموخت و نهادينه مي كرد .

اين انسان كاملاً اداره شده ، همان انساني است كه جامعه شناس آلماني ماكس وبر ، به وام از نيچه ، در پايان كتاب معروفش به نام " اخلاق پروتستانتيزم و´ روح ´ سرمايه داري" وي را " انسان آخرين " نام مي نهد - انساني كه در " قفس هاي آهنين " مي زيد ( 15 ).

از اين رهگذر ، مي توان گفت كه آدرنو و هوركهايمر روند انكشاف تاريخ تمدن را به مثابهء روند انكشاف خرد انساني به سنجش مي گيرند . هوركهايمر و آدرنو بر اين باور اند كه فاصله گرفتن روح از طبيعت و يا جدايي روح از طبيعت با خود پيشرفت را  به ارمغان آورده  است ؛ ولي اين جدا افتاده گي از طبيعت از خود بيگانه گي مضاعف را نيز به همراه داشته است . و بدين سان است كه روند تاريخ تمدن به عنوان پيدايش و انكشاف خرد انساني از روز اول گرايش به فاجعه داشته است . خرد انكشاف مي كند ، تا خويشتن را نابود كند ؛ چون غلبه و حاكميت بر طبيعت بيروني به وسيلهء علم به مفهوم غلبه و حاكميت بر طبيعت دروني انسان ها و حكمروايي انسان بر انسان است .

آنان به اين ارتباط دليل مي آورند كه : " هر كوشش در جهت اين كه جبر طبيعت را بشكند ، و به همان اندازه كه طبيعت بشكند ، [ انسان ] در منجلاب جبر طبيعت فروميرود . تمدن اروپايي چنين مسيري را طي كرده است " ( 16 )  .

با آغاز دورهء مدرن ، با اشتقاق علم از بطن فلسفه و با پديد آمدن علوم طبيعي جديد به شكل ناب آن كه همانا اثبات گرايي باشد ، خرد ابزاري به مفهوم واقعي آن پا به ميدان مي گذارد و معنا مي يابد - خرد ابزاري به اين مفهوم كه انسان جامعهء شهروندي ، هرگونه معرفتي را كه از آن خويش مي كند ، وسيله يي براي خدمت به ارزش و افزايش قدرت است .

از سوي ديگر روشنگري به مثابهء يك دورهء تاريخي و جنبش فكري كه از اواسط قرن هفده تا به آغاز قرن نزدهء ميلادي را در بر مي گيرد ، برنامه اش " افسون زدايي " و به كرسي نشاندن خرد خودمختار بود .

" روشنگري در وسيعترين مفهوم پيشرفت فكري ، همواره اين هدف را تعقيب كرده است كه ترس را از انسان بگيرد و او را خداوندگار خويش بسازد . ولي جهان به كلي روشن شدهء  حاضر ، در شعاع چشمگير بدبختي مي سوزد . برنامهء روشنگري ، افسون زدايي از جهان بود . روشنگري مي خواست اسطوره ها را درهم شكند و علم را جاگزين توهم گرايي كند " ( 17 ) .

امّا ، از آن جايي كه شگرد اصلي كار روشنگري در يك دورهء تاريخي خرد فرمالستي بوده است ، از هرگونه بازنگري انتقادي به خويش درمانده است ؛ و به اين سان است كه روشنگري به جاي آن كه روشنگر باشد ، خود به اسطوره در مي غلتد .

از ديد هوكهماير و آدرنو ، خويشاوندي و پيوند روشنگري با روشن ستيزي در نكته يي كه در بالا ذكر شد ، نهفته است .

به بيان دقيق تر ، هرگاه روشنگري از بازنگري انتقادي باز بماند و به طبيعت به مانند برده يي بنگرد كه حاكميت بر وي جايز است ، مرزهاي اسطوره و روشنگري زدوده مي شوند . در اين مفهوم روشنگري و روشن ستيزي نه تنها پديده هاي متضاد نيستند ، بل خواهر همزاد و دو رخ يك سكه اند .

براي برون رفت از اين بن بست ، هوكهماير و آدرنو  دو پيشنهاد ارايه مي كنند : بازنگري مُدام انتقادي و آشتي با طبيعت . آشتي با طبيعت به اين مفهوم كه انسان ها - به خصوص انسان هايي كه در دامن تمدن غربي پرورش يافته اند - بايد بياموزند كه به طبيعت نه به عنوان او بيكت ( Objekt ) ، بل به عنوان فاعل ( Subjekt )  بنگرند - فاعلي كه همراز انسان است و استثمار آن باعث ويراني انسان مي شود .

جمعبندي و يك اشارهء انتقادي

در حالي كه جورج لوكاچ ، نقد ايديولوژي ، روابطه شيي شده گي و عقل مجرد حسابگر را پيامد روابط كالايي مي داند ، هوركهايمر و آدرنو نقد خويش را از روشنگري و تمدن با پيدايش " خردابزاري " در يونان باستان شروع مي كنند . اين دو متفكر فرزانه معتقد اند كه غلبه و حاكميت بر طبيعت ، برده گي انسان را با خويش به ارمغان آورده است .

هوركهايمر در كتاب " نقد خرد ابزاري " آشكارا مي نويسد : " تاريخ تلاش انسان ها براي تسخير طبيعت ، تاريخ فرمانروايي انسان بر انسان نيز است " ( 18 ) .

در نقل قول بالا ، حاكميت در دو بعد چهره مي نماياند : " اولاً ، حاكميت اجتماعي انسان ها بر انسان هاي ديگر و طبيعت شان ؛ ثانياً ، حاكميت حاكمين بر طبيعت دروني و غرايز فطري خود شان . حاكميت اجتماعي بر انسان هاي ديگر  مبدل به يك ضرورت مي گردد ، چون رابطهء مستقيم با تقسيم كار اجتماعي دارد و بدون آن حاكميت بر طبيعت بيروني غير ممكن مي نمايد . و حاكميت بر طبيعت دروني از مقدمات روند كار اجتماعي است .

با اين كه نگارنده گان " د - ر " از كيفيت روابط جديد كالايي و حاكميت مجرد در جامعهء شهروندي آگاهي دارند ، ولي از هرگونه پژوهش تاريخي چشم مي پوشند . اين امر باعث مي شود كه هوركهايمر و آدرنو روابط كالايي و طرز حاكميت در جامعهء سرمايه داري را در يونان باستان فرا افگني كاذب كنند . هوركهايمر و ادرنو از انواع حاكميت  اجتماعي كه در مراحل مختلف تاريخ وجود داشته اند ، تجريد مطلق مي كنند . و به اين سان ، مفهومي كه هوركهايمر و آدرنو از حاكميت اجتماعي به دست خواننده گان مي دهند ، يك مفهوم كاملاً فراتاريخي است . به همين دليل است كه آنان مي توانند در " د - ر " هومر ، كانت ، نيچه و ساد را كنار هم قرا ردهند و در يك متن قراإـت كنند .

هرچند هوركهايمر و آدرنو انكشاف خرد و روشنگري را در روند تاريخ مطالعهء مي كنند ، ولي با اين همه آنان به شيوهء فلسفهء تاريخ كه خود دستاورد روزگار نو است ، به جستجوي غايت گرايي در تاريخ اند و رگه هاي خرد حاكم در جامعهء شهروندي را در يونان باستان مي جويند . به همين دليل  است كه آن ها نه تنها صورت معقول خرد مدرن را ، بل تمامي روابط شهروندي را در تاريخ فراافگني مي كنند .

با همه انتقاداتي كه مي توان بر اين كتاب وارد كرد ، ولي هيچ انتقادي از اهميت آن نمي تواند بكاهد . اين كتاب در تاريخ انديشه هاي قرن بيستم ، جايگاه درخشاني دارد .

همان طوري كه در مقدمه گفته شد ، اهميت اصلي اين كتاب در تحليل آن از خودويراني خرد  نهفته است .

سرمايه داري ، از يك سو عقل مدرن را پيش شرط وجود خويش مي داند و از سوي ديگر با استعمار بيرحمانهء كشورهاي پيراموني و استثمار محيط زيست و طبيعت ، روابط خردستيزانه و خودويرانگر را تقويت مي كند - چون در نهايت امر نه تنها بنيادهاي روابط بازتوليد اجتماعي را ، بل آن تهداب هايي را هم درهم مي شكند كه خود بر آن بنا شده است .

 

منابع :

 

1) براي نمونه نگاه كنيد به سخنراني يورگن هابرماس ، در Süddeutsche Zeitung ، مورخ 15.10.2001

2) " ديالكتيك روشنگري " از اين به بعد د رمتن با حروف " د - ر " مختصر شده است .

3) در ارتباط با سرگذشت زنده گي فكري مكتب فرانكفورت در حوزهء زبان فارسي نگاه كنيد به : بابك احمدي ، خاطرات ظلمت ، در بارهء سه انديشه گر مكتب فرانكفورت والتر بنيامين ، ماكس هوركهايمر ، تيودور آدرنو ، تهران ، 1376

همچنان نگاه كنيد :

Ralf Wiggershaus, Die Frankfurter Schule, München, 1988

4) Max Horkheimer / Theodor W. Adorno, Dialektik der Aufklärung, Philosophische Fragmente, Frankfurt a. Main, 1994, S. 1

5) Georg Lukacs, Geschichte und Klassenbewusstsein, Studien über Marxistische Dialektik, Amsterdam, 1967

اين كتاب به كوشش محمد جعفر پوينده ، به فارسي ترجمه شده است : جورج لوكاچ ، تاريخ و آگاهي طبقاتي ، تهران ، 1377

6)Max Weber, Wissenschaft als Beruf, Stuttgart, 1955, S. 23ff.

7) مقايسه كنيد : Max Horkheimer / Theodor W. Adorno , a.a.O., S. 196

8) Immanuel Kant, Kritik der praktischen Vernunft, Grundlegung zur Metaphysik der Sitten, Frankfurt a. Main, 1995 , S. 140

9 ) Max Horkheimer / Theodor W. Adorno , a.a.O. , S. 50 ff.

10 ) Ebda., S. 126

11) Ebda., S. 127

12) نگاه كنيد :

 Friedrich Nietzsche, Jenseits von Gut und Böse, Kritische Studienausgabe, Band 5, (Hrsg.) Giorgio Colli und Mazzino Montinari, Berlin, 1998 , S. 117.

همچنان نگاه كنيد :

Ders., Zur Genealogie der Moral, Kritische Studienausgabe, Band 5, (Hrsg.) Giorgio Colli und Mazzino Montinari, Berlin, 1998, S. 411f.

" فراسوي نيك و بد " و " تبارشناسي اخلاق " توسط داريوش آشوري ، به فارسي برگردانيده شده است . اين دو جلد كتاب متاءسفانه هنگام نوشتن اين مقالت در دسترس نبود .

13 ) Max Horkheimer / Theodor W. Adorno , a.a.O., S. 122

14) براي معلومات بيشتر در اين زمينه نگاه كنيد به :

Karl Löwith, Kierkegaard und Nietzsche - oder philosophische und theologische Überwindung des Nihilismus, Frankfurt a. Main, 1933 , S. 241

و نگاه كنيد :

Martin Heidegger, Nietzsches Wort, “ Gott ist tot “, in : Holzwege, Frankfurt a. Main, 1950 , S. 234

15) Max Weber, Die Protestantische Ethik und der “Geist” des Kapitalismus, Bodenheim, 1993 , S. 154

در ارتباط تاءثيرگذاري تفكر نيچه بر ماكس وبر ، خواننده گاني را كه به زبان آلماني دسترسي دارند ، به مقالهء بي نهايت دقيق از  H. Tyrellارجاع مي كنم :

Hartmann Tyrell, Worum geht es in der Protestantischen Ethik, in : Saeculum, Jahrbuch für Universalgeschichte, Band 41, München, 1990 , S. 130 ff.

16) Max Horkheimer / Theodor W. Adorno , a.a.O. , S. 19

17) Ebda., S. 9                                                                  

18) Max Horkheimer, Zur Kritik der instrumentellen Vernunft, Frankfurt a. Main, 1992 , S. 104

 

ooo

 اين مقاله  در شمارۀ 27 آسمايي ( فبروري 2004)  به چاپ رسيده است

 

ooo