شريف سعيدي

             

شريف سعيدي ، اين نقد را چند سال پيش و به گفته خودش با ارزيابي يک شماره آسمايي نوشته بود. و امّا ،  او از آن هنگام به بعد  از شمار همکاران قلمي آسمايي است  و طبعاً آسمايي و در مجموع مطبوعات برونمرزي را بهتر از گذشته مي شناسد . از سعيدي خواستيم تا اگر مي خواهد مروري بر اين نقد بکند . او به دو علت عذر خواست : نخست اين که بايد براي امتحانات آماده گي مي گرفت و دوم اين که گفت ديگر با ديدن و درک شرايط مهاجرت در غرب ، آن سخت گيري آرمانگرايانه گذشته را ندارد و اگر امروز چيزي در باره آسمايي بنويسد ، به گونه ديگري خواهد نوشت 

چي مي شد کرد ، قصد ما از نشر نقد اين بود تا خود مان را در آيينه داوري نقادانه بنگريم ، نه اين که تقدير نامه دريافت داريم . بنأ ترجيع داديم تا همان نقد  از ديد سختگيري آرمانگرايانه شريفي را در صفحه انترنتي آسمايي نيز به نشر برسانيم نه از ديد تساهل گرايانه امروزينش .

 

بعد از اين كه آواره گي ام از كشور دوم به سوم كشيد و به تاريخ 26 سپتامبر 2001 از ايران به سويدن آمدم ، در اين ديار دومين مجلّهء افغانيي كه به دستم رسيد ، آسمايي بود. آسمايي را متنوع ، با محتوا ، خواندني و داراي ديدگاه باز يافتم.

آناني كه در كار چاپ و نشر مطبوعات از دور دستي بر آتش دارند مي دانند كه بيرون دادن يك مجله يي از هر جهت قابل قبول مستلزم چه و چه هاست.

ما افغان هاي مهاجر تا داشتن يك مجلّهء كاملاً حرفوي چندين گام فاصله داريم كه البته خود اين گام ها نيز هر يك چندين فرسنگند.

 يك مجلّه فني و حرفه يي، مدير مسؤول ، سردبير ، هيإـت تحرير ، گروه هاي كاري در موضوعات مختلف ، شوراي تيتر گذاري ، دبير در هر بخش ، طراح ، نمونه خوان ، عكاس ، خبرنگار و چه و چه ها كه بماند ، لازم دارد و ما آواره گان يك لاقبا كه هركدام در گوشه يي از اين عالم از لنگ خود آويزانيم و قادر نيستيم چند سال يك بار چشم مان را به جمال همديگر روشن كنيم ، چه گونه مي توانيم چنين تجمعي را فراهم كنيم ؟ ما اهل قلم افغانستان ، تخته پاره هاي يك كشتي طوفان زده ايم كه تا باد شرطه يي نوزد ، ديدار يك آشنا ميسرمان نخواهد شد. و از طرف ديگر ما هم بــه قــول آســمـــايي از " مُلك منستان " هستيم و حقيقت هم اين است كه هزار درويش بر گليمي بگنجد و دو افغان در اقليمي نگنجند ! و با كمال تأسف بايد گفت كه در عرصهء فكر و فرهنگ نيز ما تا همپذيري و مقوله هاي زندهء جوامع پيشرفته چندين فرسنگ راه داريم . از اصل مطلب دور نشوم. منظورم در اين قسمت اين است كه حثا ولو اگر امكان فزيكي يك تجمع فرهنگي و امكان چاپ يك نشريهء فني براي ما فراهم هم شود ، بعيد نمي دانم كه فرهنگي هاي ما  نيز كار سياست كاران را تكرار كنند. پس از خير يك كار حرفه يي براي فعلاً مي گذريم و قناعت مي كنيم به همين خيرهاي قليل كه با صبر جميل اصحاب قليل قلم انجام مي شود.

مجلهء آسمايي ،  آن گونه كه از شناسنامه اش برمي آيد ،  با بيشترين تلاش جناب عبيدي به پيش مي رود و بعض دوستان ديگر كه در اين مجله قلم و قدم مي زنند سعي مشكور و كار شان آشكار است. آسمايي نياز به تعريف ندارد ، زيرا مشك آن است كه خود ببويد ، نه آن كه عطار بگويد. و از طرف ديگر  معّرٌف بايد مشهورتر از معٌّرف باشد و بنابراين تعريف را كسي بكند كه خود پايه يي از اعتبار داشته باشد و تعريف من ديگر : يك نخود كله و ده من دستار است و لاغير.

من از آسمايي فقط يك شماره اش را خوانده ام كه عبارت است از شمارهء خزان 1380. بنابر اين اگر پيشنهاد و يا نظري دارم مبتني بر همين يك شماره است كه من آن را خوانده ام و از خواندش لذت برده ام ، لذا دست به قلم برده و چيزك هايي را قلمي كرده براي مجله فرستاده ام. مجلهء آسمايي مي تواند بهتر از اين باشد كه هست و براي بهتر شدن ،  اين چند قلم دواي كيميا را در اين نسخه قلمي مي كنم ، البته بدون اين كه از طبابت چيزي بدانم ، تنها اين قدر هست كه از طبيب سرگذشت بالاتر است و من هم اندك تجربه يي در اين زمينه دارم كه آن را نسخه پيچي مي كنم.

1- طرح و عكس : منظورم از طرح ، آن نقش و نگارهايي اند كه روي جلد و در داخل مجله به خاطر خوب القأ كردن مطالب و موضوعات به كار مي روند. طرح روي جلد كه القأ كنندهء پيام مهم و اصلي مجله است ، بايد دقيق و ظريف باشد و اين ظرافت حثا در استفاده از رنگ ها قابل درك است . اين كه رنگ ها داراي چه مفاهيمي هستند ، چه گونه اجرأ شده و چه پيامي را القأ مي كنند ، بايد كاملاً سنجيده باشد. طرح روي جلد شمارهء خزان 1380 پر بدك نيست ، امّا در استفاده از رنگ ها مي شد دقت بيشتر كرد. اين جا رنگ ها بسيار كم انرژي و ضعيف از كار درآمده كه شايد علت چاپي داشته باشد و هم گزينهء رنگ ها خيلي جذاب و دلنشين نيست. به هر صورت مي شود در استفادهء بهينه از رنگ ها تلاش كرد. امّا ، در قسمت طرح هاي داخلي هم به نظرم مشكل كادر مجري دارد ، لذا طرح هاي داخلي يا فقط كامپيوتري و ابتدايي اند يا اصلاً نيست. در اين قسمت هم سعي شود - حداقل -طرح هاي كامپيوتري با دقت بيشتر همراه شوند و چه بهتر اگر از طرح هاي متنوع و مناسب با مطالب بهره گرفته شود . همين جا بايد يادآور شوم كه در استفاده از عكس ها هم تلاش بيشتر بهتر است. اولاً ،  كيفيت چاپ عكس ها رضايت بخش نيست . در ثاني ، در خيلي از جاها جاي خالي عكس ها به خوبي احساس مي شود. مثلاً ، در " مصاحبه با چند صاحب نظر " و نظرخواهي در بارهء مبحث "روشنفكر" جاي عكس هاي نظر دهنده ها و مصاحبه شونده ها ، خالي است.

2- تيتر گذاري : تيتر گذاري يك مجله از اهميت ويژه يي برخوردار است. در اهميت تيترگذاري همين بس كه يك نشريهء فني داراي شوراي تيترگذاري است. و امّا ، وضيعت تيترگذاري آسمايي قناعت بخش نيست - هم از نظر انتخاب نوع خط و قلم و هم از نظر دقت . مثلاً ، تيتر روي جلد اين شماره عبارت است از " شمارهء خزان 1380 " ، امّا در صفحهء 3 همين تيتر تبديل مي شود به : شمارهء 4 سال پنجم ، شمارهء مسلسل 20 ، نوامبر2001 ، خزان 1380 خورشيدي ، در حالي كه همين تيتر بايد روي جلد مي آمد تا خواننده يي كه فقط همين شماره به دستش مي رسد ، سرگردان نشود. از تيتر روي جلد كه بگذريم ، تيترها و ميان تيترهاي داخل مجلّه نيز كمتر از حد انتظار است. ميان تيتر و يا سوتيتر ، در تمام مجلهء به چند مورد خلاصه شده است ، در حالي كه هر مصاحبه و مقاله لااقل يك سوتيتر لازم دارد.

3- غلط هاي چاپي : غلط هاي چاپي گرچه نخود هرآش است ، امّا آسمايي از اين نقيصه بري است ، ولي بهتر آن كه سعي شود تا اين ويروس از آسمايي ريشه كن شود.

4- صفحه بندي : صفحه بندي آسمايي را مي توان بهتر كرد. ظاهر مصاحبه ها و نظرخواهي نشان مي دهد كه مطالب فوق پس از حروف چيني و غلط گيري با يك فرمان به صفحات ريخته شده اند. در حالي كه بايد مصاحبه ها هر كدام جداگانه صفحه بندي ، تيترگذاري ، عكس گذاري و منتقل شوند. ستون ها هم الزماً در يك سايز نباشند و از تنوع برخوردار باشند.

5- گروه بندي : مطالب و موضوعات مجلّه بايد قبلاً گروه بندي و مشخص شوند. مثلاً اين كه بخش ادبيات داراي چه زير مجموعه هايي است و چند صفحه را اشغال مي كند و زير مجموعه ها در كدام و در كدام صفحات قرار بگيرند ، بايد با كمال ظرافت همراه باشد. مثلاً ، اگر 17 صفحه ادبيات هست ، بايد صفحات شعر ، صفحات طنز ، صفحات داستان و صفحات نثر ادبي مشخص باشند و به يك كليتي به نام ادبيات نبايد اكتفأ شود.

متأسفانه ، آسمايي از يك نوع بي نظمي در اراإـه بخش هاي گوناگون رنج مي برد. مثلاً ، آگهي هاي تجاري نبايد هركجا كه دل شان شد ، سبز شوند. آگهي ، بايد صفحات مشخص داشته باشد. در اين صورت ، هم كساني كه دنبال آگهي اند تكليف شان مشخص است و هم كساني كه دنبال موضوعات ديگرند. از طرف ديگر ، چاپ يك آگهي در متن يك مقاله يا مصاحبه هاي سياسي يا فكري ، نوعي بي توجهي به مصاحبه شوندهء محترمه و يا محترم مي باشد و در عين حال تمركز خواننده را نيز به هم مي زند.

چه خوب خواهد شد اگر براي هر بخش مجلّه يك الگو طراحي كنيد تا بخش ها با آرم از همديگر متمايز شوند.

چند گپ بي جا

1- براي هر بخشي از مجلّه بايد يك سري معيارها را در نظر بگيريد. مقالات ، مصاحبه ها ، تبصره ها و ... بايد يك حد اقلي از معيار داشته باشند تا از چاپ اثر هاي ضعيف كه در حد استاندارد نيستند ، جلوگيري شود. مثلاً ، در قسمت ادبيات كه از بخش هاي پرحجم و پرمشتري مجلّه است ، بايد دقت شود كه هر چيز به نام مقوله هاي ادبي چاپ نشوند. مثلاً ، شعري كه از مشكلات فاحش وزن و قافيه رنج مي برد، نبايد به گل روي شاعر بخشيده شود و با رنگ و روغن چاپ گردد. و اگر هم قرار است كسي را تشويق فرماييد ، بهتر است اين تشويق با رهنمايي توأم باشد. چون يك نشريهء خوب همچنان كه تربيون تشويق مي تواند باشد ، بستري براي بالنده گي نيز هست.

2- در قسمت بعضي از آمار و ادعاها هم آسمايي بي خيال از كنارش رد نشود ، بل كوشش كند از حرف هاي غيردقيق بپرهيزد ، يا لااقل تذكر خودش را فراموش نكند. به عنوان نمونه ، در مقالهء "محبوبيت و نقش شاه و مشكل شاه قلي ها " گفته شده است كه پس از خروج شوروي از افغانستان، 75 درصد مردم افغانستان خواستار بازگشت ظاهر شاه بودند. اولاً ، اين آمار با ترديد جدي مواجه است و اين ترديد در جملهء نويسند با قيد " گفته مي شود " كه همان يكي بود يكي نبود است آورده شده است. به هر حال وقتي پاي آمار و ارقام به ميان مي آيد ، كوشش شود آمارها واقعي باشند و از اراإـه هر نوع آمار امّا و اگر و شايد و كاشكي ، پرهيز شود. محض ريا و جهت اطلاع بايد عرض كنم كه اين قلم با ظاهر شاه، هيچ  گونه خصومت ندارم و معتقدم كه دو دهه تجربه بيشتر نشان داد و بر همهء مردم ما ثابت كرده است كه هزار مُلاّچه و تفنگچي نذر كلاه گوشهء يك تاجدار بادا ! امّا اين قدر هوشيار باشيم كه از هول حليم به ديگ نيفتيم.

3 - در قسمت اقتراحات و نظرخواهي ها نيز سعي شود با افراد ذي صلاح و داراي آگاهي لازم در زمينهء مورد بحث گفت و شنود يا نظرخواهي شود. طرح مقولهء روشنفكر ، يك بحث خوب و خواندني و مورد نياز است ، امّا نظرخواهي از همه گان در اين موضوع عين ثواب نخواهد بود چه اين كه همه چيز را همه گان ندانند و آناني كه از موضوع سردرنياورند ، لابد به جاي روشن كردن موضوع ، خود را روشن مي كنند و به جاي نظردادن دربارهء روشنفكر ، در بارهء زنده گي خويش اطلاعات اراإـه مي دهند. بنابر اين در اين كه چه موضوعي با چه كساني در ميان نهاده مي شود ، خوب خواهد بود كه دقت بيشتر شود. و نيز مي شود آسمايي نظرها و گفت و شنودها را ويرايش كند ، و احياناً حرف هاي بيرون از موضوع را از متن بيرون كشيده و بر محور موضوع بچرخد. البته در اين صورت ، بهتر است قبل از چاپ مطلب به صاحب اثر تذكر داده شود كه آسمايي در ويرايش و كوتاه كردن مطالب تا آن جايي كه به تمركز و بهتر شدن اثر مي انجامد ، آزاد است.

پايانه

عيب مي جمله بگفتي ، هنرش نيز بگو! فكر مي كنم هنر آسمايي خيلي بيشتر از آن است كه بتوان بازشماري اش كرد. تلاش پيگير و زحمت فراوان دست اندركاران در اراإـهء مطالب تازه و خواندني قابل قدر است. مصاحبه ها جاندار  و طرح موضوعات تازه در آسمايي قابل تقدير است. امّا ، به نظر من ، مهم ترين ويژه گي آسمايي اين است كه به دور از افراط و تفريط ها و گرايش هاي منحطي كه خيلي از انرژي هاي فكر و فزيكي ما را تلف كرده است و مي كند ، به هويت ملي و يك افغانستان كُل فكر مي كند و حركت آسمايي در راستاي جامعهء مدني و ستيز با تنگ نظري قابل ستايش است.

با درود و بدرود

محمد شريف سعيدي

20-2-2002 سويدن

 

از شماره 21 و 22 آسمايي