برگردان:
صبورالله
سياه سنگ
يادم است
هفده ساله
بودم،
بهار مانيلا
يادم است
سايههاي پر
و خالي انتظار
يادم است
تو به من
لبخند
ميبخشيدي و من
كودن زير لب
ميگفتم:
كاش سال به
جاي 360 روز
يكنواخت، 360
كرسمس ميداشت
و يكي ازين كرسمسها
- كه بدون شك
بهارانه تر از
بهار مانيلا
ميبود -
نام ترا
ميداشت
يادم است
بيست و چهار
ساله بودم و
گفتم:
نامت چه
زيباست، حتا
يك حرف هم
درشت ندارد
نامت موسيقي
آرامي است كه
نه در غريو گم
ميشود و نه در
غوغا
نامت ميوه
رسيده يي است
كه نه در دهان
گم ميشود و نه
در درخت
نامت را بر
سراسر شهر
بباران
و آن را مانند
روزنامه پخش
كن
هوشت باشد،
نامت را تغيير
ندهي
يادم است
سي و پنج ساله
بودم، و گفتم:
نامت چه
زيباست، حتا
يك حرف هم
درشت ندارد
نامت بايد
چون گلوبند
گرانبها
همواره در زير
پيراهن پنهان
شود
براي آنكه نامت
را از دهانم
ندزدند
هر گز داستان
”آشنا شدن” مان
را به كسي
نخواهم گفت
انتظار
خوشايند نيست
انتظار
ارتفاع روزها
را چند برابر
ميسازد
و من دگر
نميدانم چند
ساله استم
ولي پيش از
آنكه خورشيد
بخوابد
و آسمان بد
نقاشي شود
بگذار خواهش
كنم:
در جستجوي
نام تازه يي
باش
و ديگر هنگام
”آشنا شدن” با
دوست تازه
نام پارينه
ات را
به كسي
مگو
□□
اشارهها
• Allan Abarintos
(1948 - ...) از
پيشگامانDalityapi يا
«سرود
عاشقانه»
فليپين است.
•
«بهار
مانيلا» از
كتاب (Modern Poetry: The Philipine, Fanco Publication, NY, 1996)
برگزيده شده است.
•
از
دكتور Jesse Durcell، استاد
ادبيات
انگليسي
دانشگاه
ريجاينا، كه در
برگردان
دشواريهاي
اين سروده مرا
ياري كرده است،
سپاسگزارم.