رضا پدرام

نکاتی در مورد ناامني و ريشه هاي آن

وطن مان افغانستان كشوري است كه به تازه گي از بستر جنگ طولاني و فرساينده برخاسته است؛ جنگ و كشمكشي كه علاوه بر از بين بردن اكثر زيرساخت هاي اقتصادي، قواي بدني و نيروي محركه جامعه را در باتلاقي عميق فرو برد كه برخاستن از آن نياز به توجه و جديت فراوان دارد.

پس از به سرآمدن دوران سياه طالبان و توجه و مساعي مشترك افغانهاي واقعي و دوستان بين المللي، جرقه به درآمدن از دوران فرساينده و تباهي ساز قبلي زده شد و برنامه هايی براي بازسازي زيرساخت هاي درهم شکسته آغاز شد. علاوتاً هم جامعه جهاني و هم متفكران افغان بر آن شدند تا ضمن ارتقاي سطح فرهنگي و اقتصادي جامعه، تلاش كنند جامعه جديد و نوپاي افغاني را با معيارهاي بين المللي و چهارچوب ملتي مترقي و آزاد و خودوابسته عيار سازند. همين بود كه واژه هايي چون آزادي، امنيت، صلح، دموكراسي و جامعه مدني در محورتوجه و علاقه مندي همگان قرار گرفت.

در اين ميان امنيت ، وجهه كليدي تر و مهمتري را بايد در تبيين جامعه جديد ايفا كند. مي توان امنيت را پشتوانهء قوي و محكمي براي اكثر فاكتورهاي يك جامعه مترقي و در حال توسعه دانست. اگر شرايط امن باشد و شهروندان احساس امنيت و آرامي كنند، با خاطري آسوده تر و دلگرمي بيشتر به فعاليت هاي روزمره مشغول شده و به جاي اين كه هر دم متأثر از ناامني و بدامني باشند، ذهن شان را در تكاپوي بازسازي و خرمي وطن و جامعه به كار انداخته و دير نخواهد بود كه فرهنگ خشونت، جنگ و آدمكشي جايش را به زحمتكشي براي وطن و آبادي و رفاه خواهد داد. از طرف ديگر در جامعه يی چون افغانستان كه جنگ همه چيز آن را نابود كرده و فقر و بيكاري با قوت تمام خودنمايي مي كند، نياز به اشتغال و بلند بردن درآمد جامعه از اولويت هاي مهم و حياتي شمرده مي شود و دولت تلاش مي كند تا با جذب سرمايه هاي مهاجرين خارج از كشور از يك طرف و جلب توجه سرمايه گذاران دولتي و بخش خصوصي ساير كشورها از طرف ديگر، صنايع خرد و بزرگ را تقويت بخشد و با ايجاد فابريكه ها و احياي فرهنگ سازنده گي و توليد، هم شغل ايجاد كند و هم سطح درآمد را بالا ببرد. واضح است كه همه اين كارها نياز به محيطي امن و آرام دارد. وقتي امنيت نباشد و خوف انفجار و سرقت هاي مسلحانه هر آن متصور باشد، كدام سرمايه گذاري حاضر خواهد شد در چنين محطي سرمايه گذاري كند و ريسك از بين رفتن سرمايه اش را تجربه كند؟

از جانب ديگر، دموكراسي و حكومت مردم بر مردم كه منتهاي آمال انديشمندان و روشنفكران است، مستقيماً با امنيت ارتباط دارد. صاحبنظران بالعموم معتقدند كه ناامني و جنگ با دموكراسي سازگار نيست. هر اقدام خشونت آميز و مرگباري به هر قصدي كه باشد- از حمله انتحاري گرفته تا اختطاف و تهديد و ارعاب و شكنجه در تضاد با كليه شئونات انساني و آيين پاك خداوندي قرار دارد. با شليك بر شقيقه انساني و يا منفجر ساختن خود در بين جمعيت و از بين بردن انسانهاي بي گناه و بي خبر، هيچ وجه شرعي و قانوني ندارد و هم خالق و هم مخلوقات او آن را محكوم و مردود مي شمارند. نكته يی كه بيشتر سعي داريم بر آن انگشت بگذاريم ، اوج گرفتن حملات انتحاري در كشورمان است. پديده ء مذمومی كه با وجود زشتي و پليد بودنش، كم كم شكل جدي تري به خود مي گيرد. اگر تا ديروز در سرخط خبرها همه روزه افتتاح پل، سرك يا كارخانه هاي توليدي به چشم مي خورد و روزي نبود كه تهدابي ديگر بر خرابه ها و ويرانه هاي ديروز جنگ گذاشته نشود، امروز همچو خبرها كمرنگ شده و جايش را به انفجار و كشتن و خون داده است. روزي نيست كه خبر كشته شدن چندين نفر از هموطنان بيگناهمان را نشنويم. جنگ و خونريزي واژه منفوري است و از آن بوي يأس و نوميدي و تباهي به مشام مي رسد و تا وقتي صفير گلوله و صداي مهيب انفجار به گوش برسد و ترس از به خانه برنگشتن  ناگهانی قرباني افكار افراطي عدهء جيره خوار خارجي ، در ذهن خسته مان طنين انداز باشد، جوانه هاي نوروييده و سرسبز اميد، جايش را به نوميدي و عجز مي دهد. بديهي است كه اگر راه حلي منطقي و مؤثر براي اين پديده شوم و رو به گسترش سنجيده و اجرا نشود، بار ديگر سيل مهاجرت و فرار براي زنده ماندن از يك طرف و بدبيني و بي اعتمادي به هرچه در اين پنج سال ساخته شده است از طرف ديگر را شاهد خواهيم بود . اين يعني پنبه شدن هرآنچه در اين چند سال رشته بوده ايم.

با همه آن چه گفته شد، نبايد فراموش كرد كه تنها تحريك گروه هاي مخالف دولت كه آبشخورشان در آن سوي مرزها قرار دارد و استفاده از بي خبري ديني عده يِ از هموطنان در ايجاد جو ناامني و بد امني در كشور، تنها علت بروز و گسترش پديده انفجارهاي انتحاري نيست. موضوعات ديگري چون فقر، بيكاري، سرخورده گي، سركوب، ناديده گرفتن نيازهاي اوليه و طبيعي، فساد اداري و ضعف حكومت عواملي است كه مستقيماً مرتبط به اين پديده است. بايد اقداماتي روي دست گرفته شود تا نيازهاي ابتدايي و اوليه حيات براي تك تك شهروندان فراهم شده و فقر و بيكاري اگر ريشه كن نمي شود، حداقل تضعيف شود تا كساني در داخل خود كشور پيدا نشوند كه از فرط بيكاري و فقر، پشت پا به تمام ارزشها زده و براي تكفل و تأمين خانواده خود، هم جان خود را فنا سازند و هم ديگران را به كام مرگ بكشانند.