برگرفته از شمارهء 26 مجلهء آسمايی ( مورخ اکتبر 2003)

گفت و شنود آسمايی با فريد احمد مزدک

سابق معاون حزب دموکراتيک خلق افغانستان

 

مزدک:

وابسته گی مشخصهء برجستهء حزب دموكراتیك خلق و تقریباً تمام احزاب و سازمان های مهم سیاسی كشور بوده است

احیای حزب دموكراتیك خلق ، نه ممكن است و نه مفید...

 

پرسش : به ویژه پس از سرنگونی رژیم طالبان ، تلاش های متعددی از سوی برخی رهبران ، كادرها و فعالین سابق فراكسیون های گوناگون  حزب دموكراتیك خلق  ، به جریان افتاده است و طرح هایی نیز ارایه شده اند كه برخی عملاً به معنای تلاش برای احیای حزب مذكور است و برخی دیگر هم برای ایجاد یك سازمان جاگزین .

از نظر شما این تلاش ها خود انگیخته اند و یا این كه از پشت پرده دست هایی - مثلاً پیوندها و وابسته گی هایی كه در گذشته موجود بودند - دخیل اند ؟

پاسخ : در این كوشش ها هم خود انگیخته گی و هم تشویق دیگران را می توان دید . بعد از یك دهه كرختی و گمراهی باز هم جنبش و تحرك در بقایای حزب دموكراتیك خلق ، دیده می شود .  در وضع موجود این تحرك می تواند برای ایجاد یك انسجام دموكراتیك و پیدایش نیروی سیاسی نو كمك كند . امّا ، سلامتی این نیروی نو وابسته به چه گونه گی برخورد آن با دیروز و امروز افغانستان است . در برخورد با دیروز با دو مسأله باید توجه صورت گیرد: یكی ایدیولوژی و دیگر هم وابسته گی . اكثر جریان ها ، احزاب و تنظیم های سیاسی در افغانستان ایدیولوژیك بودند . اعتقاد به طرز تفكر معیین و دشمنی با مخالفین ، مشخصهء برجستهء این تشكلات را می ساخت . عدم تحمل دگراندیش و سركوب آن را در تمام دوران زنده گی این جریانات با روشنی كامل می توان دید . با تأسف در میان بقایای حزب دموكراتیك خلق ، تا هنوز جریان و یا گروهی دیده نشده است كه آن حزب را چون یك سیستم تفكر و عمل مورد نقد و ارزیابی قرار داده باشد.

هرگاه گفتگوی سازنده با تحرك تشكیلاتی و آن هم پیش از ایجاد سازمان های جدید توأم نباشد ، نتیجهء مطلوب به دست نمی آید. در چنین حالتی ، امكان پیدایش یك نیروی مستقل ملی محدود گردیده و ابتكار باز هم در دست همان مراكز كهنهء خارجی و قدرت های منطقه یی باقی می ماند .

وابسته گی مشخصهء برجستهء حزب دموكراتیك خلق و تقریباً تمام احزاب و سازمان های مهم سیاسی كشور بوده است . ایدیولوژی و وابسته گی ، منابع اساسی نیرو و قدرت حزب دموكراتیك خلق را می ساخت كه با تأسف تعداد زیاد گروه های متشكل از بقایای آن حزب ، تا حال نتوانسته اند برخورد شفاف در این دو مورد داشته باشند .

پرسش : از نظر شما آیا احیای آن حزب و یا ایجاد سازمان جاگزین آن ، عملاً  ممكن است ؟

پاسخ :   احیای حزب دموكراتیك خلق ، نه ممكن است و نه مفید . این حزب محصول دوران جنگ سرد بود . این دوران دیگر وجود ندارد.  اگر حزب می توانست مؤفقانه به اصلاح خویش بپردازد ‏، شاید استعداد زیستن در شرایط نو را به دست می آورد.  نیم دههء مصالحهء ملی ، را می توان فرصت مناسبی برای دگرگون سازی حزب دموكراتیك خلق ، دانست . این فرصت بنابر دلایل مختلف، هدر رفت.

ایجاد سازمان جاگزین نیز یك طرح بسیار پیچیده است .

حزب دموكراتیك خلق افغانستان در تمام دورهء زنده گی خویش ، جبراً یك دست و واحد نگهداشته شد . چیزی كه امروز از آن باقی مانده ، به هیچ صورت یك دست و واحد نیست . جناح های خلق و پرچم و حزب وطن را امروز در سلیقه ها ، سیستم های فكری و سازمان های ویژه و متفاوت از هم می توان دید كه نه یكی از این جناح ها به تنهایی و نه تمام آن ها با هم می توانند نقش جاگزین حزب دموكراتیك خلق افغانستان را ایفا كنند.

پرسش : از نظر شما آیا رهبران حزب دموكراتیك خلق افغانستان صلاحیت این را دارند تا با مطرح كردن ادعاهای قبلی و یا حتا نو ، پا به عرصهء فعالیت سیاسی بگذارند و ایا در چنین صورتی اعضای سابق آن حزب حاضر خواهند شد تا باز تحت رهبری اینان وارد میدان سیاست شوند ؟

پاسخ : حق فعالیت سیاسی را از هیچ كس نمی توان گرفت . رهبران سابق حزب دموكراتیك خلق ، ماند سایر اعضای آن می توانند به كار و مبارزهء سیاسی دست بزنند. و امّا ، آنان نیز دستخوش دگرگونی ها و تحولات فكری شده اند. باورها و برخورد های آنان نسبت به دیروز و امروز جامعهء افغانستان و نیروهای سیاسی آن یك سان نیست .  ولی اگر آنان باز هم احیای همان ساختارهای سازمانی- فكری پیشین و مقام های بلند برای خویش را بخواهند، در این صورت فقط می توان برای شان آرزوی صحت یابی كرد.

پرسش :شما زمانی مسوول تشكیلات ح د خ ا بودید . آیا شمار اعضای این حزب واقعاً  دوصدهزار نفر بود و اگر نبود چند نفر بود ؟

پاسخ :  كمیت اعضای احزاب غیردموكراتیك هنگام حاكمیت  ، همیشه سؤال برانگیز بوده است . حزب دموكراتیك خلق ، در تمام دوران اقتدار ، رشد صفوف و افزایش اعضا را نتیجهء رشد نفوذ حزب در جامعه و افزایش باور مردم نسبت به آن می دید.  بنابر این جلب و جذب اعضای جدید به حزب مهم ترین وظیفهء سازمان های حزبی بود . برای كمیته های حزبی ، پلان رشد صفوف داده می شد . این پلان به گونه های مختلف عملی می گردید . در دومین كنگرهء حزب( سرطان 1369 ) ، شمار اعضای حزب بیش از 173 هزار تن اعلام گردید . بدون شك این كمیت را نمی شد در سازمان های حزبی پیدا نمود . در یكی از جلسات بیروی سیاسی- پیش از كنگرهء دوم- هنگام بررسی رشد صفوف حزب ، شعبهء تشكیلات مركزی ، كمیت زیر یك صدهزار را گزارش داد . و امّا ، بیروی سیاسی این رقم را تایید نكرد و در سند خویش همان رقم قبلی را با افزایش اندك ، ثبت و آن را به كنگره نیز ارایه  كرد.

پرسش : آیا به نظر شما در بقایای پراگندهء این حزب ، اشخاص و حلقاتی هستند كه از ایدیولوژی  و اصول مرامی و سازمانی " حزب طراز نوین " لینینی ، بریده و از نظر اندیشه یی و عملی استعداد آن را داشته باشند تا در مساعی مشترك با سایر همفكران برخاسته از گروه های دیگر و نسل تازهء فارغ از سابقهء تعلق سیاسی قبلی ، برای پایه گذاری یك حزب  تحول طلب مدرن و دموكرات از نوع احزاب سوسیال دموكرات اروپا ، سهیم شوند ؟

پاسخ :  بدون شك ، آنانی كه از ایدیولوژی حاكم بر حزب دموكراتیك خلق بریده اند و دیگر به حزب لینینی ، باور ندارند ، بزرگترین بخش را در بقایای حزب تشكیل می دهند . با تأسف باید گفت كه این بخش به ویژه آنانی كه در خارج از كشور به سرمی برند ، بدون ارتباط فعال باهم بوده و در ابراز اندیشه و نظر خویش پاسیف اند . به همین گونه رابطه و گفت و گوی فعال میان آنان و همفكران شان از خط ها و گروه های دیگر نیز وجود ندارد و یا بسیار اندك و پراگنده است . تشویق این نیروها به گفت و شنود سازنده با هم برای یافتن راه های درست انسجام و مبارزه باید از مهمترین وظایف طرفداران آزادی و دموكراسی در كشور باشد .

آنانی كه به آزادی ، دموكراسی ، عدالت و مدرنیته باور دارند ، تقریباً در همه جریان های سیاسی افغانستان دیده می شوند . تبدیل این نیرو به یك جریان و جنبش واحد فرهنگی- سیاسی ، ضرورت حیاتی روند استقرار دموكراسی در افغانستان است . امّا ، در این زمینه ، به كار و كوشش تمام آزاداندیشان- بدون در نظر داشت وابسته گی های حزبی و سیاسی پیشین آنان و بدون تعصب - نیاز وجود دارد . یكی از دشواری های كار در این راستا ، نادیده گرفتن نواندیشان در میان بقایای حزب دموكراتیك خلق افغاسنتان و ادامهء برخورد دشمنانهء گذشته نسبت به آنان است . برای حل این دشواری ، از یك سو به تبارز آشكار این نیروها نیاز وجود دارد و از سوی دیگر آنان خواهان تجدید نظر و برخورد طرفداران دموكراسی و آزادی برخاسته از جریان های سیاسی دیگر ، نسبت به خود اند. همسویی و همكاری این نیروها ، می تواند به ایجاد یك حزب طرفدار آزادی ، دموكراسی و مدرنیته در افغانستان منتج گردد .