برگرفته از شمارهء 26 مجلهء آسمايی ( مورخ اکتبر 2003)



حاجی محمد امین فروتن


 
آیا آن كه به خواب رفت
همان است كه بامداد برخاست ؟
باری ، هنوز به جهان پای نه نهاده ایم
كه انكار دوباره زاییده می شویم
هیچ چیز در جای خود نه می ماند
و همه جیز در گذر است
 ,, بابلو نرودا ،،


من از فراز قُله ء تاریخ افغانستان ، این خراب آباد زمان ، انسان را میدیدم كه درجستجوی یافتن راهی به آنسوی تاریكی وغم بود . دست به آسمان برداشته ، یا امید به یك خاكستان نا آشنا و بیگانه دوخته بود ودر نشیه یك ,, نیاز ،، سرود نجات را اخلاص مندانه زمزمه میكرد . او صادقانه بسوی كعبهء آرزوها و آستانش كه همانا رسیدن به بهشت و رهایی از جهنم گرسنه گی ، بیسوادی ، فقر و ستم است گام برم یداشت . ناگهان به دل صحرای خاموشی رسید كه آنجا دشمنان در كمین نشسته بودند و سرزمین ما را برای معركه و نبرد میان خویش ، نشانه گرفته و انتخاب كرده بودند 0 آری ! آنجا جلادان بی رحمی بر سر راه یك ملت ناتوانی نشسته بودند كه به آرامی و آهسته گی راه تعالی و پیشرفت را می پیمود . جالب آنجاست كه در دست هر جلاد كتابی واز زبان هر قاتل نعره ها و شعار های فریبنده یی شنیده می شد. وسرانجام این شُبه,, كتاب های گوناگون ،، مقدس ونامقدس به وثیقه های مبدل میگشتند كه كشتن بهترین فرزندان این خاك وبوم را بدست ,, برادران و هموطنان شان ،، توجیه می كرد . !!! و اكنون كه همه ی ما عزادار هستیم و بر مزار میهن ویرانهء مان سیاه بوشیده ایم به دشنام های تبدیل گشته است كه تاب شنیدن آنرا نداریم 0 و دریغا كه هِزُم ِ آتش این فاجعه را خود ما ، وحتا آنهایی كه به دور ازحوادث می زیستند و كار به كاری كسی نداشتند تهیه دیده ایم !!! . چنانجه قبلاً نیز در یك ارتباط تلفنی خدمت شما به عرض رساندم اكنون واضح شده است كه دشمنان دین و میهن از قرنها بدین سو با توجه به موقیعت جیوبولتیكی افغانستان با ارایهء برنامه های ظاهرأ مقبول وزیبا اما در دام های كه مردم ستمدیده و خستهء ما را با هرشعاری كه می دادند و به هر اندیشه ای كه می اندیشیدند و هر دینی را كه می پرستیدند جوقه ، جوقه به كودالی از ذلت واسارت می كشاندند . من اكیدأً باوردارم هرگاه اندیشه ها اعم از مذهبی و غیر مذهبی با چهرهء اصلی آنها به دور از منافع شخصی مبلِغان و عرضه كننده گان بیگانهء آن در شرایط كاملاً عادی و طبیعی جوامع انسانی در ملت ها به پخته گی برسند هرچند حین اكمال این بروسهء تكاملی دچار دشواری ها و كاستی ها شوند ، تأثیرات هر ناراسی و دشواری اجتماعی موجب كمال و سعادت همان جامعه می گردد . تجربه و اندوخته های شخصی خودم به روی آثار و نوشته های مورخین و جامعه شناسان معاصر و بی طرف حكم می كند كه از همان اوایل نطفه گذاری جنبش های سیاسی و اجتماعی اعم از چپ و راست در افغانستان دشمنان دین و میهن ، ما را به حیث یك ملت مقتدر در منطقه نشانه گرفتند و نگذاشتند كه ملت ما نیز مانند هر ملت دیگری در جهان راه طبیعی پیشرفت و انكشاف اجتماعی و اقتصادی را بپیماید . معلوم است كه دراین گونه شرایط اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی كار به كجا ها باید كشانیده می شد...
درذهن عموم مردم افغانستان به ویژه نسل بالندهء معاصر ما این پرسش باقی است كه چرا برخلاف دیگراقوام و ملت ها این بیماری فاجعه آمیز نه تنها به انسان های باشندهء این مرز و بوم سرایت كرد ، بل بزرگترین ارزش های انسانی و اخلاقی به شمول افكار و عقاید گوناگون - اعم از مذهبی وغیر مذهبی- راكه در امتداد تاریخ پرتلاطم كشور ما كسب كرده بودند و بدون تردید جزیی از میراث فرهنگی كشور ما به حساب می آمد در چنین معركهءء خونین كه در برابر مردم و ملت ما راه اندازی شده بود متأثرساخته و به كُلی مسخ و دیگرگون گشتند . چنانچه میبینیم ماركسیسم آن گاهی كه توجیه گر منافع ملی بیگانه گان و استعمارگران می شود از سطح یك تفكر نقادانهء اقتصادی كه توسط كارل ماركس و فریدریش انگلس با دیدن شرایط حاكم بر جامعهء اروبایی در قرن 19 وارد دنیای افكار بشری گردید در ذهن ونظر آن عده از مردم دنیا به ویژه كشور های مستعمرهء اتحاد شوروی مانند افغانستان و ویتنام 000 - كه پس از پیروزی انقلاب اكتوبر در روسیه به حیث دكتورین استعماری زمامداران اتحاد شوروی سابق به كار رفت و به حكم همین فلسفه زیر یوغ اتحاد جماهیر شوروی قرار گرفتند تا سرحد یك فلسفهء بی ارزش و غیرعملی در جهان تنزل یافت. اكنون نوبت این دومین است . آری ! نهضت هایی كه در برهه یی از زمان با انگیزهء نجاتِ فرهنگ ، تاریخ ، دین و ایمان مردم زجر دیده ء افغانستان ترك دیار كردند چنان غم انگیز بوده اند كه به جای التیام درد های خونینی بر شانه های نازك زنان ، كودكان و كهنسالان این قوم كه از جنگ جلادان ِ معاصر و گرداننده گان حاكم برماشین مرگ و خشونت ، همچون مُرغكان مجروحی به این سو پناه آورده بودند، پس از ویرانی هستی و زندگی شان ، به جان ایمان ها و اندیشه هایی افتیدند كه ازصد ها سال به این سو افتخار حیات مردم تهی دست این سر زمین بوده است . آری ! اسلام را می گویم كه دین آزاده گی، عدالت ، تمدن و پیشرفت بوده است . اما دیدیم كه همین دین انسانیت، هنر ، عشق و محبت چه گونه در پای بیگانه گان مُغرِض و ستمكار" ذبح شرعی " شد ؟ باید به صراحت و صمیمیتِ تمام به عرض شما و تمامی كسانی كه در امر بازسازی فرهنگی انجام وظیفه می كنند برسانم كه با تأسف تاریخ سیاسی و اجتماعی افغانستان مشحون از تفریط ها وافراط كاری ها ست . چنانچه می بینیم فاجعه ء كنونی چنان گسترده و بحران زا است كه همه آموزه های تاریخی و معنوی جامعه ء ما را كه از سال های سال به این سو عناصر مهم هویت و وحدت ملی مردم افغانستان را تشكیل می داند در بازار مكاره ء سیاست بازی ها به حراج گذاشته اند . اما درباره ء این كه "در تنظیم های جهادی سابق ویا میان برخی رهبران وكادرهای این تنظیم ها ، در اثر تجارب دهه ء اخیر این ظرفیت ایجاد شده است تا زمینه ء بنیاد گذاری یك حزب مدرن اسلامی از نوع مثلأ حزب دموكرات اسلامی ، شبیه احزاب دموكرات مسیحی اروبا را فراهم سازد ؟" باید بگو یم كه نه تنها ازلحاظ تاریخی و موقیعت های جغرافیایی میان نهضت های اجتماعی مانند احزاب دموكرات مسیحی دراروپا و نهضت های سیاسی دینی در افغانستان تفاوتی وجود دارد ، بل علاوه بر چه گونگی و نوع تكامل این جریانات كه در دو حوزه ء جداگانهء تمدن و فرهنگ نشؤ نمأ كرده اند ، اساسأ از نظر شناخت و دید نسبت به پدیده های اجتماعی و تاریخی با هم تفاوت های اساسی دارند . رهبران احزاب و نهضت های مانند دموكرات مسیحی دراروپا بدون آن كه با دیگر احزاب سیاسی در این كشورها تفاوت اساسی داشته باشند و یا هم گرداننده گان و بنیانگذاران آن در حیات شخصی شان خود را ملزم به رعایت آداب و سنن دینی بدانند و دیگران را نیز به رعایت جدی آن ها فراخوانند فقط به مقتضای مصلحت های سیاسی كلمات و واژه های دینی همچون " مسیحی دموكرات " وغیره را بكار می برند . در نهضت ها و حركت های دینی در جهان اسلام اعم از تشیع و تسنن به كار بردن و استعمال این چنین كلمات و واژه ها جای ندارند . این جاست كه نخستین تفاوت میان نهضت های دینی اسلامی و حركت های دینی مسیحی و یهودی 000 نمایان می شود كه در نهضت های اسلامی نوع ارتباط با حركت های اجتماعی بر مبنای آگاهی و تعهدی استوار است كه از شناخت انسان و زنده گی و مسولیت اش در كاینات و جامعه الهام می گیرد . اما در حركت ها و جنبش های سیاسی غیر اسلامی اعم از مسیحی ، یهودی ، وغیره روی ملاك های دیگری محاسبه صورت می گیرد . علی الرغم این همه تفاوت ها و اختلاف میان نهضت های دینی اعم از اسلامی و غیراسلامی به ویژه در عصر كنونی كه جهان و عموم بشریت بسوی وحدت و " كلوبالیزاسیون" به پیش می روند و تكامل جوامع بشری نیز درفلسفه ء تاریخ به نوعی بر بینیش توحیدی استوار است و حل و فصل نیازهای انسان و اعلام آماده گی از سوی همه ء نهضت های اسلامی و غیراسلامی برای امحا و زدودن ِ فقر عمومی ملت ها اعم از “ اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی”  ندای پر شكوهی است كه به حیث عامل مشترك میان جنبش های گوناگون شناخته می شود . اعلام اصل این گونه شعار ها برای بهبود شرایط زنده گی جوامع بشری ، نه تنها به معنای نفی احزاب و نهضت های گوناگون نیست ، بل درست برعكس به این معنا است كه حاملان افكار و اندیشه های گوناگون كه برای آزادی و استقلال ملت ها در احزاب و نهضت های مختلف حضور می یابند حداقل چیزی برای گفتن و بیان كردن دارند . اما این كه چنان كه جنابعالی به آن اشاره نموده اید و از آن به كلماتی مانند تنظیم ها ی جهادی ‏ حلقات تنظیمی و غیره یاد كرده اید كه گویا در یك مرحله ء خاصی از تكامل فكری واعتقادی خویش به نقد " تفكر دینی " كه من آن را به حیث یك دوره ء پرباری در نهضت های آزادی بخش سیاسی واعتقادی حساب می كنم ، تا آن چه را كه در بستر یك مقطع خاصی از تاریخ به عنوان اصول انكارنایذیری در حیات سیاسی واجتماعی خود عملی نموده اند مورد ارزیابی قرار دهند . اما دریغا كه مردم كشور ما در بستر تمامی تاریخ پرحوادثی كه هر روز و شام بر مردم ما می رفت و اجرا می گردید با این خصوصیات لازم برای نهضت های اعتقادی و سیاسی ، بیگانه گشتند . ملت افغانستان از لحاظ پیشینه ء فرهنگی و طبقاتی، و به دلیل بیگانه اندیشی " روشنفكران !" و " نُخبه گان قوم " و " عُقلایی جامعه " در ساختار قومی و ملی به حد " نقد ایدیولوژیكی " اعم از دینی و غیر دینی نرسید است . علی الرغم تظاهُر بر وجود رویه ء تحقیق و تفحُص و مسوولیت در سازمان های سیاسی و اجتماعی از " نعمتِ نقد متعهدانه و دلسوزانه ایدیولوژیكی" محروم گشتند . و بزرگترین افراد و شخصیت های كه می توانستند با توسُل بر " نقد اندیشه ها " در حركت های سیاسی و آزادی بخش ملت ما نقش مثمری را ایفا كنند به تدریج ابزار دلالان اندیشه ها شدند . و بر بازگشایی دفتر ! و دسته ‏‏یی! به نام حزب و نهضت و سازمان و غیره قناعت نمودند . به همین دلیل است كه مردم ما به ویژه روشنفكران و نخبه گان جامعه افغانی ، در طول تاریخ غم انگیز كشور خود به یك "تفاهم و گــُفتمان " یا " ساختار اندیشه یی " دست كم میان معتقدان بر یك ایمان ، و اندیشه مندان به یك اندیشه نرسیدند . و تا توانستند به جای فراگیری از آموزه های اخلاقی و علمی از زنده گی و مكتبی كه این به اصطلاح " روشنفكران" و" نُخبه گان " از آن نماینده گی می كردند به جان هم افتادند و دراین راه از انجام هیچ گونه تهمت و جنایت و كشتن و دروغ و تزویر و ریأ دریغ نه ورزیدند . آری! این گونه بود كه مشروعیت و حقانیت افكار واندیشه ها نیز در آتش ریا و تزویرِمستكبران ِ بی هویت می سوخت . و ما تنها نظاره گر این فاجعه هستیم . اما ، تا جایی كه به نقد تفكر دینی در افغانستان مربوط است به عقیده ء من نه تنها چه گونه گی ارزیابی اجتهادی ، دردمندانه ، دلسوزانه و از همه مهم كارشناسانه ء اندیشه های دینی و راه های رسیدن آن به نزد روشنفكران و عموم مردم افغانستان ضروریست ، بل از آن جایی كه برای نخستین بار توسط فرزندان این وطن سرودغم انگیز و مرثیهء خونینی به نام ماركسیسم - لنینیزم برجنازه ء تاریخ و فرهنگ شكوه مند افغانستان و مردم ستمدیده ءما نواخته شده وظیفه ء تمامی روشنفكران راستین و فعالان سیاسی نهضت های چپ در افغانستان است كه به خاطرمنافع عُلیای وطن، ضرورت های تاریخی و اصلی ملت ما را درك نموده و به دور از " چشم دینار واغیار" در راه بنیاد گذاریی یك نهضت متناسب با شرایط عمومی جامعه صادقانه سهم گیرند . این كار زمانی ممكن است كه همه ء آنانی كه زیر نام شعار ایجاد "جامعه ء بدون طبقات " و ده ها شعار دیگرافراطی، بر جسد میت تاریخ افغانستان نماز جنازه خوانده اند با یك " رو گردانی مقدس " بر تمامی گذشته ء گناه آلود خویش خط بطلان كشند . وبا هویت جدید سیاسی وتشكیلاتی در صف خدمت به آنانی كه قربانیان چنین شعار های افراطی شمرده می شوند حضور یابند . این امر نباید به مثابه پیروزیی دیگر نیروهای به اصطلاح ملی و مذهبی كه در طول سال های متمادی جنگ مرتكب جنایات بی شماری شده اند به حساب آید . آن ها نیز به نوبه ء خود در به وجود آوردن این وضع و قرار گرفتن در دام هایی كه ازسوی دشمنان معلوم الحال دین و میهن به خاطر چنین یك روز سیاه و تاریكی گسترده شده بود مسوول اند .
,, آن یار كز او كشت سردار بلند
جرمش این بود كه اسرار هویدامی كرد،،