رسیدن به آسمایی : 27.08.2008؛ تاریخ نشر در آسمایی : 28.08.2008

س. ح. روغ

حق ، به جانب وقاحت

در این دنیایی که فهمیدن آن هر روز مشکل تر شده میرود، پیوسته وقایع غیرمنتظره یی ما را تکان میدهند.
در قفقاز چه واقع شده است ؟ چرا همین اکنون واقع شده است ؟ عواقب این وضع چی است ؟
به دنبال 20 سال جنجال میان روسیه و گرجستان، اخیراً گرجستان به اوسسیتیا تعرض میکند. اوسسیتیا ها از خود دفاع میکنند. روسیه این بار در نقش آزاد کننده وارد میشود. روسیه آزادی اوسسیتیا را به رسمیت می شناسد.
گرجستان تکیه گاه پروژهء امریکایی- انگلیسی«پاپلاین سیحان» است و حلقهء وصلی میشود که نفت و گاز آذرباییجان از طریق ترکیه به مدیترانه برسد.
«چوکاشویلی» یک گرجی متولد و تبعهء امریکا است، که امریکا برای ضمانت پروژهء سیحان، اریکهء قدرت گرجستان را به وی «بخشش» کرده است.
ریشهء رقابت میان امریکا و روسیه تنها در مسابقه بر سر منابع انرژی نیست. امریکا میکوشد دست روسیه را نه تنها در گرجستان، بلکه در آسیای میانه نیز، کوتاه سازد و دهلیز «اویرو- آزین»را تحت کنترول خود قرار دهد.
روسیه که حاضر نیست از ادعای قیمومیت بر این مناطق دست بکشد، چنین نشان میدهد که در برابر همه مظاهر و دلایل افزایش نفوذ امریکا در این حوزه ایستاده گی میکند. تقسیمات یوگوسلاوی، توسعهء ناتو به سوی شرق اروپا و طرح داخل ساختن گرجستان و اوکرایین به ناتو، و بالاخره پروژهء سپر راکتی امریکا در پولند و چک، و سایر اقدامات مماثل را روسیه دست اندازی در ساحهء امنیت خود وانمود ساخته است. روسیه از گرجستان فراتر رفت، و همکاری روسیه با ناتو در عرصهء لوژستیک برای جنگ افغانستان را نیز معلق ساخت.
این درگیری ها در میان امریکا و روسیه، به تدریج به این سو تمایل می یابند که شمایل جنگ سرد را دوباره بر روی جهان گسترده بسازند.
جهان در آستان یک جنگ سرد نو قرار داده شده است- جنگ سردی که تنها تصور آن، اینک مو بر جان راست میکند. دست کم ما افغانها 45 سال جنگ سرد را به قیمت خون وآتش، بردوش کشیدیم و 20 سال پس از پایان جنگ سرد ،هم ، نه توانستیم و نه می توانستیم خود را از پیاورد های این عفریتهء سرد رهایی بخشیم.
و اینک اما به راحتی تمام بار دگر از همین جنگ سرد سخن میرود. رییس جمهور روسیه گفت که روسیه یک جنگ سرد نو را نمیخواهد، اما از آن ترسی هم ندارد.
وقتی سیمای اوضاع در سراسر جهان را در نظرگیریم ، می بینیم که تنها مناسبات میان روسیه و امریکا نیست، که منبع نارامی است. از این حوزه فراتر، نیز، وضع جهان سخت آشفته است. گویی چاپیدن قاعدهء جهان شده باشد و هر جا که چپاول کوتاه آمد، جنجال آشنای حقوق بشر وارد میدان ساخته میشود.
«اوباما» پلان خروج عساکر امریکایی از عراق را اعلام میدارد و اما خانم «رایس» در بغداد مصروف چانه زدن در بارهء ابقای «امتیازات» امریکا در منابع نفتی عراق است؛ و اما در این میان جواب تقریباً یک میلیون کشته و 5 ملیون رانده شدهء عراقی را کی میدهد؟ این جواب را«یورگن تودین هوفر» سیاستمدارمعروف محافظه کار آلمانی میدهد که زمانی از هواخواهان سرسخت هر چیزی بود که از «راه امریکایی» فرا میرسید. وی نوشت: « درعراق من غرق خجالت شدم ، ازغرب».
موفقیت چشمگیر چین در مسابقات المپیک پکن، با سلاح زبانه دار حقوق بشر زیر سوال برده میشود؛ و اما همزمان بمباردمان و کشتار غیرنظامیان بی زبان در افغانستان، «مشروع» خوانده میشود؛ و اسراییل...
و چین؟
چین دیگر در پشت دروازه های جهان ایستاده نیست. چین اینک دروازه هایی را میگشاید که سروران پرنخوت جهان کنونی از آن دروازه ها بیرون خواهند رفت.
چین پیش می آید، و جهان به هرحال ظاهراً چنین نشان میدهد که برای دلهرهء چین هنوز وقت کافی دارد.
دلهره برانگیز این است که در این جهان، به گفتهء «صمد آغا»، بخور بخور و بزن بزن ، نمایش دجال یک سر و صد استفراغ ، در جای دیگری داغ است. همه میخواهند فراموش کنند که یک جایی هست که در آنجا از نسج «امنیت جهان»، مادهء انفجاری جور میشود.
این جای پاکستان است. در آنجا همه رهزنان حرفه یی برای این دست به دست هم داده اند که تا از فروپاشیدن ناگزیر پاکستان، یک ازهم پاشیدن برای جهان بسازند. و کسی نمیخواهد این را ببیند.
برگردیم به قفقاز.
اینک سووال این است که چه گونه شد که به یکباره «چوکاشویلی» شب آغاز مسابقات المپیک پکن را ،به شب تجاوز به اوسسیت ها تبدیل کرد؟
چرا جنگ قفقاز همین حالا و نه چند ماه پیش و یا پس واقع شده است؟
پاسخ این سوال، در اینجا و در آنجا نیست. پاسخ این سوال در داخل امریکا است. این جریان قفقاز با مبارزات انتخاباتی در امریکا رابطه دارد. به وسیلهء این جنگ کوشش میشود بار دگر افکار عامهء امریکا از خطری ترسانده شود، که به ترسیدن ازان عادت داده شده بود: خطر جنگ سرد.
این گپ را به مبارزات جاری انتخاباتی در امریکا چی غرض؟ بسیارغرض .
«مک کین» با استناد به همین جریانات قفقاز، توجه افکار عامهء امریکا را به طرح های«جنگسردی» خود جلب کرد و در نتیجه در رقابت با «اوباما» بسیار امتیاز گرفت. عکس العمل «اوباما» هم کاملاً قابل پیشبینی است: وی هم به تندی به این مساله خواهد پرداخت تا از رقیب انتخاباتی خود عقب نیافتاده باشد.
پس میتوان پیشبینی کرد که«بازی تشنج» با روسیه در آستان انتخابات امریکا تشدید خواهد یافت.
ناظران اروپایی معتقدند که بحران کنونی قفقاز هر قدر هم واقعاً چیزی اضطراب آور در خود نهفته داشته باشد، حقیقت این است که انکشافات انتخاباتی در آن چاشنی تند و تیز ریخته است؛ و پس از انتخابات، «بازی تشنج» جای خود را به «بازی رفع تشنج» خواهد داد. وزیر دفاع امریکا گفت که امریکا مدت مدیدی است که از برخورد رو در رو با روسیه خودداری میکند و اینبار هم میکوشد چنین کند. روسیه و امریکا، بسیار بیشتر از آن درهم تنیده شده اند، که بتوانند در مقابل همدیگر قرار گیرند.
و اما به هر حال این سوال کلیدی به جای خود میماند که شمال خطر سرد از کدام سو می وزد ؟
زمانی «رامسفیلد» کلید اصلی تفسیر چنین جریانات غیر منتظره را به دست داده بود. وی گفته بود: «برای ما مهمترین میدان ژیوپولیتیک، خود افکار عامهء امریکا است».
و اما یک کس دیگر هم در امریکا هست، که همه چیز را با قوانین « دیدی بازی، ندیدی دوزی» تفسیر نمیکند. این کس «کلینتون» است. وی زمانی گفته بود: «بلی امریکا امروز قدرتمند ترین کشور جهان است. پس امریکا امروز باید همه اقدامات را بکند، که زمانی که دیگر قدرتمند ترین نباشد، از برکت این اقدامات بتواند با همگان، با جهان، در تفاهم بسر برد».
پس سوال این است که آیا در انتخابات جاری در امریکا برای بصیرت واقعاً شانس داده خواهد شد؟ اگر هشت سال پیش برای «ال گور» شانس داده میشد، آیا بشریت ناگزیر می بود که قرن 21 را با فغان و ندبه بر گور آرمان های همه شمول بشری آغاز کند؟
و یا «ماکیاول وقاحت» برندهء جاودان رقابت است؟
اشتباه نکنیم. وقاحت یک شخص نیست. وقاحت تنها یک شخصیت هم نیست. وقاحت یک سیاست است.
نه این که جهان وقاحت خود را در حرکت به جانب حق، باخته است. جهان یک سیمای حق به جانب را مبنایی نو برای وقاحت ساخته است.
جهانی که نمی خواهد وقاحت را کنار بگذارد ؛ این جهان سزاوار آن است که سرنوشتش را در دست مافیای کوکنار بگذارد!