رسیدن به آسمایی: 25.10.2007 ؛ تاریخ نشر در آسمایی :25.10.2007

س. ح. روغ

در حاشیهء یک تداخل

اخیرا،درسایت خواندنی آسمایی، با یک سرمشق بسیارامید بخش برخوردم. بالاخره،و پس از تاءخیر بسیار، بارقه های یک جریان اصولا نو در «مطبوعات سیا سی» افغانی ما درنظر می آید: یک شخصیت ما به نقد منظم وسیستماتیک یک نبشته از شخصیت دومی ما پرداخته است.

می نویسم« نقد منظم و سیستماتیک»، زیرا نمونه هایی ازین دست را پیش ازین نیز میتوان نشان داد؛ واما مشخصهء اصلی یک نقد سیستماتیک به معنای به سنجش گرفتن آنچه ما در عرصهء فکر سیاسی مینویسیم، با معیارهای دقیقاً علمی و فلسفی سیاسی طرح مساله، بار نخست در میان ما ظاهر میشود.

هر دو طرف افغانی بحث را من از نزدیک می شناسم. با هر دو دوستی دارم.هر دو از  سرشناسان اهل قلم ما هستند. هر دو، و هرکدام به نسبتی، در کویر«سیاست» افغانی طی طریق کرده اند و تا بدینجا رسیده اند.

 و دریغ و درد که سوسوی چراغ های ما بسیارسو، بوده است.

در حاشیهء این مخاطبه، چند تذکرلازم می آید.

1-این که نقد فکر سیاسی ما، تنها انعکاس بحران عمیق پارادیمی ما نیست، بلکه یگانه راه و یگانه ابزار برونرفت ازین بحران است.

خاصتا برای ما، نقد فکر سیاسی در مقام یگانه اقدام ممکن برای معیاری ساختن فکر سیاسی ما قرارمیگیرد. در میدان این مخاطبه است که نیاز ما برای تجدید نظر در فکر، همزمان به یک کار فعالانه برای تاءسیس فکر جدید مبدل میشود؛ و درست از همینرو طرفهای چنین یک مخاطبه یی هماوردان یک درگیری نیستند، بلکه همیاران یک از سرگیری هستند.

تاءکید بر این اصل مهم است که نسبت در میان این همیاران، یک نسبت مقایسه یی نیست. یعنی نمیتوان و نباید دلیل آورد که چون آن کس یک پیشکسوت است، پس در برون از دایرهء نقد قراردارد. در میان طرفهای یک مخاطبه ، در میان طرفهای یک نقد، قیاسی نمیتوان و نباید برقرار کرد؛ نه «قیاس ضمیر»/الف/ و نه«قیاس عقیم»/ب/.    

نقد، سنجش فکر است و نه سنجش شخص. نقد را نمیتوان و نباید ازین نظر دید و سنجید که کی در برابر کی قرار گرفته است. نقد را میتوان و باید ازین نظر دید و سنجید که چه فکری و چه گونه  مطرح شده است. نقد آیینه یی است که به ما نمایش میدهد که آن کس که اشتیاق برای انحصارحقیقت را تقدیس میکند، آن کس بر روی خود خنجر میکشد.

پس تساهل را مبنای نقد بسازیم و نقد را مبنای تساهل. خاصتا آن کس که پیشکسوت است، باید پیشقدم باشد و با همه تواضع و تهذیب از نقد و ناقد تبجیل و تجلیل کند. این تواضع و تهذیب ، انجیل نقد است.

مگر نه این، که پیش- کسوتان، نبوده اند،جز در جستجوی بیش- وسواس حقیقت؟

2- تداخل سرزدهء جناب غلامرضا پرتوی، اندیشمند ایرانی، درین جریان ، این نگارنده را حیرتزده ساخت. این نمط ، بر شیار این نمد، نمیرود. میهمان پهلوی، این بار از «پهلوی چپ» برخاسته است.

من به جزییات نبشتهء آقای پرتوی نظرندارم، نظر من به اصل مسأله است.

ما روشنفکران سیاسی افغان آگاه هستیم که روشنفکران سیاسی ایران  پیش  تر از ما  در اندیشهء سیاسی تلمذ کرده اند و ترازنامهء کارشان نیز از همینرو پر درخشش تر از ما است!.

اشتراک در زبان و حسن نیت افغانی در برابر همسایه گان از دلایلی بود- و است - که ما روشنفکران سیاسی افغان به نبشته و ترجمه و عنعنه و تجربهءسیاسی ایرانی، همانند یک چیز دم دست تمسک کنیم و «دم نقد» گفته، هر چیزی را ازین آدرس ، بدون نقد، تحویل بگیریم.

باید با صراحت و آشکارا گفت که ما وامداران دوستان ایرانی خود هستیم. هم به لحاظ آنچه که ما از آنان وتجربهء شان فرا گرفته ایم؛ وهم به لحاظ آنچه که ما از آنان و تجربهء شان فرا نگرفته ایم. واژه و واژه نامه، راهی به زنده گی و بازنده گی، هر دو، بوده است.

شاید سایقهء جناب پرتوی، کدام سابقهء«همبسته گی انترناسیونالیستی» بوده است. این که جناب پرتوی هنوز هم در دنیای خاطرات می زیند، عاطفه برانگیز است ؛ و این برای ما افغانها که پیوسته به هر مناسبتی از گزار عاطفی نگریسته ایم، به خصوص به خاطر میدهد که چه دیریست که بر مزار مناسبت های پیشین خود  نه گریسته ایم.

تردید ما از این جا نیست. تردید ما از این جا است که مبادا در مطبخ پر جوش اندیشهء سیاسی ایرانی، چندان آش درهم جوش می پزند، که حتی پیشکسوتان طبع بر گشته یی چون جناب پرتوی نیز دیگر نمی آرند که آنجا در کنار دیگ بایستند و ترجیح داده اند  سرزده احوال « دوستان افغانی» را بگیرند و اینجا ترجیع بند بپاشند که از کید مکاران در پناه باشید و بدانید و آگاه باشید که خوب، خوب است و بد، بد است! و اما آن کس که نقد میکند، آن کس «مرتد» است!

همبسته گی بین المللی؟ خوب دوست عزیز مگر همان پیشکسوتان نگفته بودند که همبسته گی بین المللی، در گام نخست « آماده سازی انقلابی است در کشور خودی» است.

می نویسم و وعده میدهم که پیروزی دوستان ایرانی در مبارزه برای بر انداختن یوغ«صغارت شرعی» را صمیمانه جشن بگیرم و شاد باش و تهنیت بگویم. گو این که در همین زمینه نیز فقیهان گوی سبقت را از روشنفکران برده باشند. گویا «آگهی دربارهء حقارت و زبونی» را اکبرگنجی در نیویارک نشر کرده باشد؛ همان ملای هم قماش بیشرمان و چاقو کش دانشگاه تهران که زندانهای جمهوری اسلامی «روحش را مجاب» کرده است! و اینک از مدرنیته کشف حجاب کرده است!

ولی تا برانداختن این « حقارت و زبونی» و این « صغارت شرعی» قرار معلوم کمی کار باقی است.

 و «نقد» و خاصتا نقد فکر سیاسی، اما پرتوی عزیز، نشانهء بلوغ فکر است. و اگرشما لطف کنید و اجازت فرمایید، ما افغانها میخواهیم بدون «میان پردهء ایرانی» این دوره را از سر بگذرانیم.

برای من قابل درک است که شما دوست عزیز دچاردلهره شده اید که مبادا «دوستان افغانی» بلغزند، چون لغزیدن «دوستان افغانی» باعث لرزیدن « دوستان ایرانی» میشود و «دوستان ایرانی» که از فرط مشغله وقت سر خاریدن ندارند، برای یک دردسر ناخواسته « دوستان افغانی» دگر حالی و قالی ندارند  این که دیگر از واضحات است. اما هم اکنون هم شما میتوانید روحیهء خود را برای مدد رسانیدن به «دوستان افغانی» راضی نگهدارید. بدینگونه که شما به نقد از خود بپردازید؛ و ما در راه نقد از خود، مطابق به معمول، نیمنگاهی هم به شما خواهیم افگند و در نظر خواهیم گرفت که شما نقد ما را از خود چه گونه  در نقد خود تان از خود به کار گرفته اید، تا ما هم نقد شما از خود را ممد نقد خود ما از خود قرار دهیم . شما از خود نقد کنید، تا ما بتوانیم از خود نقد کنیم و ما از خود نقد میکنیم، تا شما بتوانید از خود نقد کنید.   «همبسته گی» این است ، دوست عزیز پرتوی. به جرگهء نقادان خوش آمدید. ولی چه بهترکه شما به این جرگه از در خود وارد شوید و در نمونهء خود به ما نشان دهید که چه نقدی و در چه بوته یی؟

و این به ما کمک میکند که سرمشق  دیر رسیدهء نقد را، به جای آن که در گنداب سوءتفاهمات گردن زنیم، در آغوش فکر سیاسی خود به درستی بپروریم و پرویزن زنیم ، و به همت همه مخاطبان، فرهنگ کوبندهء نقد را برپا داریم که این فرهنگ را برپا داشتن همان و در آینده پا گذاشتن همان.

3- همزمان ،و به مناسبت، باید برجسته ساخت که امروز بیش از هر زمانی، اندیشهء حوزهء تمدنی ما مبرمیت خود را نشان میدهد؛ و اینهمه نه به علتی که خود خواهی های گلوبالی  و منطقه یی این جا و آن جا این اندیشه را به پیش میکشد، بلکه درست به علتی که اندیشهء حوزهء تمدنی ما ضرورت و راه های مقاومت در برابر خود خواهی های گلوبالی و منطقه یی را به پیش میکشد. ما به  طرح  جدی و دقیق این اندیشه، و از این رو به نقد جدی و دقیق طرح این اندیشه طوری که تا کنون در میان « ما» مطرح شده است ، نیاز مبرم داریم. متاسفانه این اندیشه خاصتا در نزد دوستان ایرانی با کج فهمی ها و بد فهمی های زیاد همراه است و کم مانده که روشنفکران «مخملباف»/ج/ ایران نیز در این زمینه از حنجرهء مهمل باف فقیهان سخن سر دهند.

تردیدی ندارم که جناب پرتوی، پرتوی بر این معضل خواهند افگند و به ما خواهند نوشت که زمینه های طرح این اندیشه در فکر دوستان ایرانی ما کدامها اند؛ و این زمینه ها را چرا و چه گونه  میتوان و باید به نقد کشید.

سرافرازم که مجال آشنایی با جناب پرتوی و نبشته های ایشان دست داد.

***

الف-  «قیاس ضمیر» به معادل enthymesis

ب-« قیاس عقیم» به معادل ectroma
ج- «مخملباف» نام یک فیلمساز ایرانی است. در این جا از روی جناس با «مهمل باف » آورده شده و منظور شخص نیست.