22.04.2007

 

حميد عبيدی

«چاقو هایی که فکر میکنند قاشق شده اند»

به نظر می رسد که با تشکيل « جبهه ملی»، شگاف در « کارتل قدرت» ،  نه تنها  آفتابی شده است ، بل  چنان فراخ گرديده که ادامهء همکاری ميان «شرکای قدرت» را  جداً زير پرسش برده است. گرچه  اين جبهه ظاهراً خود را گروه اپوزسيونی اعلام نکرده است، ولی شکی نيست که  برنامهء اعلام شدهء آن با برنامهء اعلام شدهء رييس جمهور کرزی  در بسا مسايل اساسی  اختلاف بنيادی دارد. از سوی ديگر، ادعاها در مورد دست داشتن کشورهای خارجی در تشکيل « جبهه ملی»،  مسأله را از حد اختلافات انديشه يی و سياسی بسا فراتر می برد.

برخی تحليل گران با توجه  به حضور  اکثر عناصر کليدی « اتحاد شمال » قبلی، در « جبهه ملی»  و با توجه به تضاد منافع بازيگران خارجی ذيدخل در قضایای افغانستان،  بر اين باور اند که حاميان  خارجی « جبهه ملی» ، همانا حاميان قبلی « اتحاد شمال» اند که حضور نظامی ايالات  متحدهء امريکا و اتحاد ستراتيژيک ميان افغانستان و ايالات متحدهء امريکا را برضد منافع خود شان می دانند.  گرچه مقامات رسمی از  کشور يا کشورهای مداخله گر نام نبرده اند، ولی بسياری از تحليگران اين اتهامات  را بيشتر از همه متوجه  روسيه و ايران می دانند.

ويکتور کارگون افغانستان شناس سابقه دار روس، گرچی اين را که تشکيل جبهه نتیجهء مساعی دول خارجی باشد ، بی بنياد می داند؛ ولی ، وجود خوشبینی و حسن نظر برخی دول خارجی نسبت به  آن را رد نمی کند. وی تأکيد می ورزد که اين دول بدون شک خواهان استحکام مواضع جبهه در ساختارهای دولتی افغانستان می باشند.   سخنان  سرگی پریخودکا دستیار رييس  جمهور روسیه در مورد  منافع روسيه در افغانستان  در ميز مدوری که اخيراً در آژانس « نووستی» روسيه، داير شده بود گرچه ظاهراً بسيار نرمتر و پوشيده تر از ادعای برهنهء  پوتين در آستانهء آغاز عمليات نظامی امريکا بر ضد طالبان بود، ولی  با آن هم از نظر ماهوی تفاوت چندانی با آن نداشت.  به علاوه اظهارات پريخودکا ، به طور پوشیده علاقهء مندی کرملين را  برای تغيير اوضاع در افغانستان در سمت منافع روسيه نيز بازتاب می داد. لیونید ایواشیوف معاون اکادمی مسایل تحقیقات جیوپولتیک روسيه ، در همین میز مدور ابراز داشت که  تحرک روز افزون طالبان در افغانستان عامل بازدارندهء فعالیت های نظامی از طرف واشنگتن بر ضد ایران می باشد. باز هم در همین میز مفکورهء مذاکرات میان  حکومت ، اتحاد شمال و طالبان در حضور  نماینده گان ناتو، روسیه  برخی جوانب خارجی دیگر نیز مطرح شد.

اين روشن است که روسيه و ايران - همانند همه کشورهای ديگر ذيدخل - هر کدام بنابر منافع خودشان، از نزديک و با دقت چه گونه گی انکشاف اوضاع در افغانستان را دنبال کرده و می کوشند در حد امکان بر آن اثر بگذارند.  طرف های ذيدخل خارجی اين واقعيت را بارها به اين يا آن گونه - اکثراً- با زبان ديپلوماسی بيان هم کرده اند. آنان از  ذيعلاقه بودن  و گاه هم به گونهء روشنتر از  منافع شان  در افغانستان سخن می گويند؛ ولی، سخن تنها بر سر چی گونه گی بیان این واقعيت و پيمانهء ديپلوماتيک بودن و يا نبودن طرز بيان نیست؛ بل روی این است که تا چی حد نگرانی ها این کشورها در مورد افغانستان به جا اند و تاچی حد منافع و علايق شان و راه ها و وسایل دستيابی به آن مشروع اند و با منافع ملی افغانستان مطابقت و یا مشابهت و همسويی دارند و یا این که در مغایرت و تضاد با آن هستند.
به هر رو ، با توجه به  پیشینهء ماجرا، می توان گفت که نقش عامل خارجی در پس چنین بازی ها، نه ناممکن است، نه غیر محتمل  و  نه هم چیزی تازه. از طرف دیگر در حالی که با تبارز ضعف های امريکا  و جسور شدن نيروهای مخالف آن، آغاز دور تازهء « بازی بزرگ» در رابطه به منطقه روز تا روز  روشن تر چهره می نماياند، بازتاب اثرات این کشاکش ها در صحنهء سياست داخلی افغانستان - جايی که در اين بازی نقش کليدی دارد و از سوی ديگر طرف های مؤثر خارجی در آن ستون های پنجم خود را دارند -  غیر منتظره تلقی شده نمی تواند.

با وجود همه آن چی که گفته آمدیم، چون گزارش های دیپلوماتیک و استخباراتیی که در رابطه به نقش دست خارجی در ایجاد «جبههء متحد» به آن ها اشاره شده است، منتشر نگرديده اند ، لذا در مورد درجهء اعتبار و صحت و سقم آن ها نمی توان با يقين و قاطعيت سخن گفت. از سوی دیگر ولو  بالفرض حکومت افغانستان اسناد و مدارک محکم محکمه پسندی هم  برای ثبوت چنین مداخلات خارجی  نیز ارایه بکند ، باز هم نه اين کشورهای مداخله گر  صحت آن را خواهند پذيرفت و نه هم عناصر و گروه های مورد پشتیبانی شان در افغانستان. در اين ميان نکتهء مهم اين است که وقتی رييس جمهور از يک چنين مداخله يی سخن می گويد، در آن صورت وی نمی تواند ادامهء کار  آنانی را که در قطار بنيادگذاران اين جبهه قرار دارند و در مظان چنین اتهامی قرار گرفته اند، در پست های عالی حکومتی توجیه بکند. اين در حالی است که با توجه به تناسب موجود  آرا در پارلمان و چه گونه گی اوضاع در کشور، دشوار است تصور نمود که رييس جمهور اين عناصر را به ساده گی  از مقامات حکومتی برکنار ساخته بتواند. به همين دليل  از جمله   پرسش هايی که در رابطه به اظهارات رييس جمهور در مورد « جبهه ملی» ، مطرح می شوند يکی هم  اين است که آيا بهتر نبود تا حکومت این ادعا را پس از گردآوری اسناد ، مدارک و شواهد محکم  مطرح می کرد و همزمان با آن اقدامات مقتضی قانونی را هم اتخاذ می نمود ؛ نه اين که ادعا در مورد يک چنين مداخله يی مطرح گردد و  در برابر آن هيچ اقدام قانونيی صورت نگیرد؟!...

***

البته و صد البته که  احزاب و سازمان ها و شخصیت های سیاسی ، از جمله  آنانی که  در گذشته در دو سوی  استقطاب خونین  گذشته قرار داشته اند، صرف نظر از اين که کی ها  با عقايد و انديشه های شان موافق يا مخالف اند، حق دارند تا دست به تشکیل  اییتلاف بزنند- ولو این اییتلاف در مخالفت با حکومت هم باشد. تقاضا برای آوردن تغييرات در قانون اساسی هم جرم نيست؛ روش وارد کردن  چنين تغییراتی در خود قانون اساسی مشخص شده است. حال این که  تقاضاهای مطروحه از سوی « جبهه ملی» ، آن هم در یک چنین شرایطی می توانند مشکلات کشور را حل کنند و یا این که بر آن ها می افزایند، سخن کاملاً دیگری است. و امّا، چنان که ديده می شود ، اکثر گروه های شامل  در اييتلافی که به نام « جبهه ملی» عرض اندام نموده است، در برهه های مختلف در  گذشته سیاست ها گوناگون و بسا موارد ضد و نقیضی را مطرح و برای تحقق آن ها تلاش ورزیده اند. اینان  سابقهء اییتلاف ها و خصومت های خونین و ويرانگر با همدیگر را دارند  و تعهد شکنی های پی هم رسم معمول رفتار شان بوده است. مشکل تنها اين گذشته نيست ؛ مشکل در آن است که اين گذشته هنوز در حال هم تداوم دارد:  هيچ يک از اين اشخاص و گروه های ياد شده  به طور قناعت بخش  با خطاهای و اشتباهات گذشتهء شان تصفیه حساب نکرده اند؛ این اشخاص و  گروه ها هم از نظر اندیشه یی و هم از نظر فرهنگ سیاسی به مرتبتی بالاتر از آن که سبب بروز  و تداوم مزمن بحران در افغانستان گردید، نرسیده اند؛ گروه های مورد نظر  با همان رهبرانی به ميدان آمده اند که نام های  شان از نمادهای فاجعه های گذشته  به شمار می روند و بیشتر شان متهم به ارتکاب جنایات سنگين جنگی و جنايات عليه بشريت اند؛ در حالی که اگر گروه های متذکره  به  آگاهی، باور و فرهنگ مردم سالاری و مسوولیت شناسی رسيده می بودند، باید  با آن گذشته خود شان تصفيهء حساب می کردند و در نتيجه  این رهبران را به مثابهء نمادهای آن گذشته به تقاعد سیاسی سوق می دادند.

برخی تحليگران حضور مقامات عاليرتبهء حکومتی در اين جبهه را غير قانونی ارزيابی کرده اند؛ بی آن که برای آن  دلايل  روشن، قوی و قناعت بخش ارايه بکنند.  در اين مورد  به ويژه با توجه به خصوصيت رياستی نظام ، می توان گفت که حضور معاون رييس جمهور و اعضای کابينه در يک جبهه اپوزسيونی دارای برنامهء متناقض با برنامهء رييس جمهور، از  نظر اخلاقی و فرهنگ سياسی متمدن ، امر عادی و پذيرفتنی  به شمار نمی رود. قانون شکنی بيخی روشن در رابطه به تشکيل جبهه و ترکيب آن همانا  حضور نظاميان بلندپايهء برحال در ترکيب بنيادگذاران جبهه است- این که آيا اين  قانون شکنی تنها به  خود اين نظاميان بر می گردد و يا هم به ساير رهبران و  بنيادگذاران جبهه  که چنين افرادی را در کنار خود پذيرفته اند، مسألهء فنيی است که کارشناسان حقوقی بايد آن را روشن بسازند.

***

به هر رو ، اگر هم  نقش دست های خارجی ناشی از توهم محض باشد، اگر هم از جنبه های اخلاقی و سياسی حضور مقامات عالی حکومتی در جبهه اپوزسيونی  چشم پوشی بکنيم،  بازهم با توجه به تجربه های گذشته و « تداوم آن گذشته در حال» ، جای اندکی برای خوشبینی در مورد دراز مدت بودن عمر این اییتلاف جدید و سودمند بودن آن برای باز کردن گرهی از کورگره های افغانستان ، باقی می ماند. ولی مصيبت در اين جهت قضيه نيست. سمیع حامد در « یک پیالهء چای تلخ»، « جبهه ملی» را چنین تعریف کرده است: « چاقو هایی که فکر میکنند قاشق شده اند اما هنوز شمشیرند» . و اين گفتهء حامد رخ بارز واقعيت را بازتاب می دهد .   دقيق تر اين که اگر اين «چاقو»ها فکر هم بکنند و يا لااقل متمايل باشند که «قاشق» شوند، باز هم گامی در جهت درست ارزيابی شده می تواند. ترس از اين است که آنان بدانند که «چاقو» هستند و بخواهند تا « چاقو» باقی بمانند و تنها بنابر ملاحظاتی بکوشند اين فکر را القا بکنند که گويا فکر می کنند که قاشق شده اند. و بدتر از اين هم آن که  اين « چاقو» ها باز به حيث ابزار همان بازی های به کار روند که افغانستان را از يک بحران به قعر بحران ديگر پرتاب کرد. و بدتر از همه اين که  هنوز هم گروه های  افغانستان انديش و هوادار قانونمداری و دموکراسی  نتوانسته اند از پراگنده گی برون شوند و برای تحقق اهداف مشترک  با هم نزديک شوند. همين است که سبب می شود تا چانس ها به هدر بروند و ميدان برای تکرار مکرر بازی های مصيببار گذشته باز بماند .

***

لينک های مرتبط با اين موضوع :

انتقاد کرزی از تشکیل جبهه جدید سیاسی در افغانستان

واکنش جبهه ملی افغانستان به اظهارات کرزی

جبهه ملی افغانستان؛ جایگاه نیروهای دیگر در کجا است؟

 مخالفت با مشارکت مقامات افغانستان در جبهه ملی

اعلام موجودیت 'جبهه ملی' در افغانستان

حضور فرماندهان سابق افغان در يک تشکل جديد

« اوضاع در افغانستان برای روسیه بی تفاوت نمی باشد »

چه کسی در پشت « جبهه ملی » قرار دارد؟

ايا نوې سياسي ټلوالې د پخواني پاچا کورنۍ سره وېشلې ؟

Коммунисты и моджахеды пытаются объединиться для демонтажа системы Карзая

Кто стоит за «Национальным фронтом»?

Б.Раббани: Карзай был эмоционален

Хамид Карзай: за созданием нового политического фронта стоят соседние страны


Б.Раббани мечтает о парламентском правлении в стране

В Афганистане создается новый политический альянс