قسيم اخگر

سر انجام یک تبهکار


گزارشات حاکی از آن است که ملا داد الله ، نزدیک ترین یاور ملا عمر و یکی از قهار ترین و بیرحم ترین فرماندهان طالبان که از یورشهای زیادی جان سالم بدر برده بود وهنگام سقوط طالبان به اسارت مجاهدین شمال درآمده و توانسته بود در یک معامله پولی با فرمانده آنان آزادی خود را خریداری کند، طی عملیات مشترک نظامی اردوی ملی و حامیان خارجی آن در ولایت هلمند به قتل رسید.
هرچند طالبان کشته شدن ملاداد الله را تکذیب کرده اند، مقامات افغانی میگویند که جسد وی در معرض دید خبرنگاران قرار گرفته است . تصویر در بستر افتاده يی که در نشریات به چاپ رسیده است نیز شباهت کاملی به فرمانده طالبان دارد اما ازآنجا که قبل بر این بار ها در مورد کشته شدن و گرفتاری وی ادعا هایی صورت گرفته بود، تردید در مورد مرگ وی طبیعی به نظر میرسد. تقریبآً سنت براین بوده است که طرفهای گوناگون خبر مرگ رهبران و فرماندهان شان را با تردید و تکذیب، برای افراد شان قابل تحمل سازند.
تصور برآن hست که کشته شدن ملا دادالله ضربهء سختی را بر طالبان وارد نموه است و طبعاً نظامیان خارجی و اردوی ملی و دولت افغانستان، آن را پیروزی بزرگی برای خود به حساب می آورند که اینهم خیلی طبیعی است. با وجود آن این پندار که مرگ دادالله نشانه يی از شکست طالبان باشد گزافه به نظر میرسد؛ زیرا طالبان قبل براین نیز فرماندهان جسور و متهوری چون ملا بور جان، ملا اختر عثمانی، ملا احسان، ملا خاکسار و امثال آن را از دست داده اند، اما توانسته اند افراد تازه يی را جاگزین سا زند.
تا زمانی که سیستم و ساختار طالبانی برجا باشد و نظام فکری و عقیدتی يی که میتواند کردار و رفتار و فلسفه وجودی آنان را توجیه نماید و افراد و گروههای تازه يی را به سوی آنان بکشاند، زمینه های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی در سطح ملی ، منطقه يی و بین المللی داشته باشد، کشته شدن یک فرمانده میتواند شهید تازه يی را در اختیار آنان قرار دهد و آنان را قادرسازد که از محبان و مریدان وی داد الله های دیگری را به میدان بفرستند- دادالله هایی خونریز تر و بیرحمتر از وی. طالبا ن تا حال تلفات زیادی را متحمل شده اند اما این تلفات مانع آن نشده است که آنان خود شان را بر دولت ضعیف و نابسامان آقای کرزی تحمیل نمایند و گاهی به نام طالبان میانه رو و معتدل در برابر طالبان افراطی و گاهی افغانی در برابرغیرافغانی به امتیاز گیری موفق شوند، به باج طلبی بپردازند و به اعتراف وزیر دفاع کشور اکثر ولسوالی های یک ولایت را به تصرف خویش در آورند و از زبان همین داد الله اردوی دولت و نیروهای ناتو را به مصاف بطلبند .
جامعه جهانی، نیروهای حافظ صلح، ناتو و دولت افغانستان تا همین اکنون طالبان را صرفاً در سیمای نظامی آن باز شناخته و تعریف کرده اند و براساس همین شناخت و مبتنی بر این پندار که صرفاً با توسل به ابزارجنگی ونظامی میتوانند آنان را از سر راه بر دارند با آنان به مقابله پرداخته اند و بس. در حالی که طالبان وجوه دیگری نیز دارند که بیشتر از امکانات تسلیحاتی آنان را تقویه می نماید. طالبان از زمینه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و فرهنگیی بهره می گیرند که دولت افغانستان و متحدین آن متعرض آن نشده اند. طالبان در داخل افغانستا ن به جریانات و گروههایی امید بسته اند که با آنان سنخیت ایديولوژیک دارند و آزادی و دموکراسی و حقوق بشر و حضور زن را بر نمی تابند و از آن ها می ترسند- جریانات عدالت ستیز و آزادی گریزی که آزادی را آفتی تباه کن میدانند و راه علاج را پناه بردن به استبداد و انحصار و تمامیت خواهی و تک صدایی معرفی می نمایند. تا زمانی که این زمینه ها وجود داشته باشد و ساختار ها و روشها و منشهای طالبانی مورد حمایت قرار گیرند ،کشته شدن ملا دادالله و حتی ملا عمر هرگز مشکل کشا نخواهد شد- همچنانی که مرگ ابومصعب الزرقاوی و سپس ابوحمزه مصری پایان تروریزم و القاعده نبود.