رسيدن به آسمايی : 16.05.2007 ، ساعت : 07:11:28 ؛ نشر : 16.05.2007 ؛ ساعت 10:20

خالد خسرو

داکتر سپنتا قربانی توطیه سیاسی

شور آرمانگرایی، هیجان برای پرستیژ بخشیدن به سیاستهای حکومت از رمق افتادهءافغانستان و وفاداری به رییس جمهور و حکومت او و پیگیری عدالت انتقالی ارزشهای بودند که رنگین دادفر سپنتا میخواست در سیاست و اداره افغانستان، جای برای آنها باز نماید. نقطهءپایان، نه از نفس افتادن او، که رسوا شدن سیاست و دموکراسی بی یال و کوپال افغانستان بود. داکتر سپنتا در شرایطی از " وفاداری به قانون و جمهوری" حرف میزد، که در پارلمان برای آخرین روزهای وزارت او لحظه شماری میگردید؛ او برای وقار افغانستان و وقار جمهوری، بیشتر از هر کسی دیگری کار کرد، اما در نهایت در دام همان غولی افتاد که برای نجات او سالها وسوسه شده بود.

ارزش داکتر سپنتا در کابینهءکرزی به خاطر پیگیری پروژه عدالت انتقالی در حکومت، تدوین سیاست خارجی مبتنی بر اصول و واقعیت های بین المللی و منطقه یی، تدوین سیاست دفاعی و فشار آوردن بر پاکستان، شور میهن پرستی و مقاومت در برابر پاکستان در سیاست خارجی، وارد کردن عنصر حقوق بشر به عنوان یک مفهوم در سیاست خارجی افغانستان، وفاداری به قانون اساسی و دولت افغانستان، نه پیوستن به جناح های سیاسی و استخباراتی کشورهای منطقه از جمله ایران و پاکستان در افغانستان، آلوده نشدن به فساد و مداحی های معمول در سیاست و کیاست افغانستان، استقلال رای و... است. با تمام این ارزشها، پارلمان در یک توطئه سیاسی با سوء استفاده از قانون و دموکراسی، اقدام به دادن رای اعتماد به وفادار ترین و پاکترین وزیر کابینه حکومت افغانستان داد.

از اول نیز مشخص بود که اقدام پارلمان برای دادن رای عدم اعتماد، نه بخاطر دلسوزی به مهاجرین افغان، که سوء استفاده از احساسات مردم برای توجیه "توطئه سیاسی" شان بوده است. جناح جنگ سالار پارلمان، داکتر سپنتا را به دو دلیلی بسیار روشن در کینه توزی و مخالفت با خود می پندارند: نخست، داکتر سپنتا یگانه وزیر کابینهءحامد کرزی بود که برنامه عدالت انتقالی را در دولت افغانستان پیگیری میکرد، و او یکی از افراد کلیدی بود که "برنامه عمل برای عدالت" حکومت افغانستان را تا سرمنزل موفقیت رساند و بلاخره حکومت افغانستان این برنامه را به عنوان تعهد حکومت به حقوق بشر و رسیدگی منصفانه جنایت های گذشته، اعلان کرد.

دوم، داکتر سپنتا در مخالفت از استفاده نامشروع کشور های همسایه از جناح جنگ سالار افغانستان برای راه اندازی "جبهه متحد ملی" بود.

به این دو دلیل که نمایندگان جبهه متحد ملی( پیگیری عدالت انتقالی و مخالفت با مشروعیت آن جبهه) از طریق رسانه ها ابراز داشتند، توطئه سیاسی برای براندازی داکتر سپنتا از کابینهءکرزی فاش می شود. حالا برای افکار عمومی سوال بزرگ این است که چرا پارلمان افغانستان با گفتن دروغ های بزرگ، تلاش در توجیه خصومتهای نامشروع و توطئه سیاسی بخشی از نمایندگان خود دارد؟ این استفاده ابزاری از دموکراسی، دولت افغانستان را به بحران نمی کشاند؟ آیا براستی جبهه متحد ملی آن گونه که گفته بود، به همکاری حکومت آمده یا برای به بحران کشیدن افغانستان که نیاز بیشتر به ثبات و گذار آرام به شرایط صلح دارد؟

جبهه متحد ملی، با تصویب منشور عفو جنایت کاران جنگی در پارلمان، تلاش کرد تا بحران مشروعیت سیاسی این جبهه را برطرف کند. رهبران این جبهه، در افکار عمومی به خاطر دست داشتن در جنگهای داخلی که منجر به جنایت های هولناک انسانی گردیده است، همیشه مورد سوال قرار گرفته اند. حکومت افغانستان نیز به خاطر سهم دادن گسترده به جنایت کاران جنگی، همیشه مورد انتقاد قرار گرفته است. به این ترتیب، مسئلهءعدالت انتقالی، همیشه برای رهبران جبهه متحد ملی به عنوان عامل عمده بحران مشروعیت، قلمداد می شود. فراموشی گذشتهءدردناک و هولناک افغانستان، همیشه رهبران جبهه متحد ملی را به اقدامات عجولانه و رسوا وا میدارد؛ اقداماتی که پیش از آن که بحران مشروعیت اخلاقی و سیاسی آنها را بر طرف سازد، بحران را به صورت آشکار دامن میزند.

داکتر سپنتا با پیگیری پروژه عدالت انتقالی در حکومت افغانستان، همیشه بر زخم چرکین و ناسور رهبران جبهه متحد ملی، دست گذاشته است. اما رهبران جبهه متحد ملی نمی دانند که تطبیق عدالت انتقالی، بخش از تعهدات حکومت افغانستان در کنفرانس لندن است، که بر این مبنا حکومت افغانستان فقدان مشروعیت اخلاقی و حقوق بشری اش را به خاطر سهم دادن جنایت کاران جنگی در دولت، جبران میکند. افکار عمومی نیز برای تصفیه حساب با گذشتهءخونین و هولناک افغانستان، در انتظار اقدامات حکومت افغانستان است.

داکتر سپنتا به صورت آشکار مشروعیت جبهه متحد ملی را به عنوان یک جبهه داخلی مورد سوال قرار داده است. زیرا حکومت افغانستان اعلان کرد که در ساختن این جبهه بعضی از کشور های خارجی دست دارد. رهبران جبهه متحد ملی میدانند که در افکار عمومی پیش از آن به عنوان یک جبهه سیاسی داخلی شناخته شوند، به عنوان نیروهای ذخیره سیاسی بعضی از کشور های خارجی برای روز مبادا، به حساب میایند. البته این جبهه تلاش بسیار دارد که این تصور افکار عمومی را به وسیله اطوار سیاسی یک جبههءاپوزیسیون، کمرنگ نماید، اما به دلیل وابستگی های سیاسی و استخباراتی رهبران جبهه در گذشته و اکنون، این تلاش ثمر بخش به نظر نمی رسد.

در نهایت، رهبران جبهه متحد ملی با تصفیه حساب های سیاسی با داکتر سپنتا و حکومت حامد کرزی که بیشترین حمایت سیاسی را در پنج سال گذشته از رهبران این جبهه کرد و بر گذشته آنها خاک پاشید، بار دیگر از احساسات مردم سوء استفاده کردند. اخراج دردناک مهاجرین افغان از ایران در کنار خدشه دار شدن احساسات انسانی، مشکلاتی زیادی از لحاظ امنیتی، اجتماعی و اقتصادی برای افغانستان در شرایط کنونی به بار میاورد،نشانگر این نیز است که ایرانی ها در یک اقدام مشکوک افغانهای مهاجر را از خاک آن کشور بیرون کردند. ظاهرا تحلیلگران این اقدام مشکوک را در راستای فشار حکومت ایران بالای امریکایی ها در منطقه به حساب میاورند. چنانچه در عراق و لبنان شاهد این مسئله هستیم. توطئه جبهه ملی در پارلمان حمایت سیاسی از سیاست های ایرانی ها در منطقه است. به همین خاطر سوال بسیار مهم این است که آیا جبهه متحد ملی نیروی سیاسی مشکل ساز ایرانی ها در افغانستان اند؟