دو شعر از غلام مصطفی دوست

 

 

پیش از آن حادثه

آن یکی پنجره را باز کنید

قصهء روشنی آغاز کنید

فصلِ آهنگِ سیاهی گذریست

سُرِ دیگر به تنِ ساز کنید

قفسِ حوصله ها باز شده

در سر اندیشهء پرواز کنید

بستنِ پنجره ها حادثه ییست

پیش از آن حادثه اعجاز کنید.

 

 

در امتدادِ شب

تا کی به راهِ روشنی تردید می کنیم

دیوار بینِ روزن و خورشید می کنیم

تا کی به باغِ خویش، چو بیگانه یی غریب

فریادِ دستی میوهء تان چید می کنیم

تا کی سرودِ شب به لبِ خویش برده و

اشعارِ روز را همه تبعید می کنیم

کوته است امتدادِ شب و دستِ ما دراز

ما امتدادِ هر شبی تزئید می کنیم

آیا شود به چشم ببینیم روزی که

دستی به جیبِ باور و امید می کنیم؟