رسیدن به آسمایی : 08.10.2008؛ تاریخ نشر در آسمایی : 08.10.2008  

_____________________________________________________________________

نوشته هايی که در تريبون آزاد می آيند يا از نظر شيوهء پرداخت به مسايل و يا هم شيوهء بيان و يا هم در اصل کم از کم  دارای نکاتی اصولاً مغاير  با مشی نشراتی آسمايی  هستند ، اما به پاس آزادی بيان  منتشر می شوند. مسؤوليت اين نوشته ها همانند ساير مطالب منتشره بر عهدهء نويسنده گان آن ها است.

 و امّا این مطلب ما تنها به خاطر آن که پرسش «حالا چرا» و چند نکتهء جالب دیگر را مطرح کرده است به نشر می رسانیم؛ وگرنه با این که افشاگری مستند یکی از وظایف رسانه ها به شمار می رود، اثبات و همچنان رفع اتهام از آقای ولی کرزی با نشر این یا آن گزارش و نوشتار و ضد آن میسر نیست و اصلاً اثبات و رد آن کار مطبوعاتی نیست بل کار ارگان های ذیربط -پلیس ، سارنوالی و محاکمه- به شمار می رود. به هر رو، ما  در موقعیتی نیستیم که بتوانیم صحت و یا سقم همچو مسایل را تثبیت کنیم.

قابل یادآوری است که لینک مقاله اصلی  به قلم James Risen را هم گذاشته ایم تا کسانی که به زبان انگلیسی آشنایی دارند و علاقه مند باشند بتوانند آن را مطالعه بکنند. در ضمن جالب است که اتهاماتی در مورد خود نویسندهء مقاله نیویارک تایمز هم مطرح شده اند که آن را هم با کلیک روی نامش می توانید بخوانید. همچنان مطلبی را که دوسال پیش در این رابطه نشر شده بود نیز با کلیک روی همین سطر می توانید بخوانید .

_____________________________________________________________________

 

عبدالرحمن سكوت

 

بازى كوكنار، منافع مجهول

و سياست هاى مبهم غرب در افغانستان

چالها و دامهاى... مطبوعات غربى

 

به تاريخ ۴ دسمبر ۲۰۰۸ روزنامه نيويارك تايمز و هيراليد تريبيون مقاله يى را تحت عنوان Reports Link Karzai’s Brother to Afghanistan Heroin Trade  به قلم James Risen  به نشر سپرد.

نويسنده مقاله به روايت مرحوم حبيب الله جان قوماندان محلى و عضو شوراى ملى و نيز روايت هاى چند از حاجى امان خيرى، سابق آتشه تجارى افغانستان در پشاور و متهم در قضيه قتل معاون رياست جمهورى وقت، مرحوم حاجى عبدالقدير، كه فعلاً در زندان بسر ميبرد و همچنان با نشر گزارشاتى كه از لحاظ مطبوعاتى و اسلوب نويسنده گى كاملاً در تضاد هست، تبصره يى داشته باشم.

درين مقاله چهار صفحه يى كه بر اساس معلومات غير موثق و نقل قول هاى افراد مجهول به نشر رسيده از دست داشتن يكى از برادران رئيس جمهور افغانستان در مواد مخدر اشاره نموده است. كه ذيلاً به چند نقطه ضعف هاى تخنيكى و ژورنالستيكي آن را چنين برمى شماريم:

اولاً: درين مقاله از دو فرد كه يكى از دنيا رحلت نموده (حاجى حبيب الله جان وكيل ولسى جرگه) و حاجى امان خيرى كه در زندان به سر ميبرد و به گفته مقاله نويس از جمله «مخبرين معتبر و شمارى» براى امريكا به شمار ميرود، نقل و مصداق صورت گرفته.

ثانياً: درين مقاله به روايت ها و رخداد هاى سه و چهار سال قبل استناد شده كه در دنيا خبر «حرف هاى كهنه» و بدرد بخور نيست.

از لحاظ صحت و سقم روايت هاى موجود در مقاله، هيچ توجيهى به باور كردن يا نه باور كردن آن وجود ندارد، زيرا ماخذ استنادى، كه به يك روايت اعتبار ميدهد، درين مقاله وجود ندارد.

ثالثاً: چرا رسانه هاى غربى روايت هاى چند سال قبل را درين مقطع زمانى و با گذشت چهار سال منتشر مينمايند؟

و چيزيكه بسيار جالب و قابل مكث است، اندوهگين بودن و مايوس شدن رفقاى مخبر، بر حال رفيق مخبرشان (آقاى امان خيرى) است، نويسنده ميگويد، كه شبكه اطلاعاتى و مخبرين موجود شان در افغانستان بر حالت زار يكى از رفقاى شان كه در زندان بسر ميبرد و نيز امكان انجام دادن مكالمه تليفونى را از آنجا دارند، سخت ناراحت هستند! ولى اين رفقا و اين شبكه ها گاهى متوجه نشده اند كه جرم اين نوع بازداشت شده گان براى مردم، حيثيت محاكم و طرف متضرر چقدر هست. آيا اهميت يك مخبر و آن هم «متهم به قتل معاون رياست جمهورى يك كشور»!!

هر چند جاى اين مقاله براى تحليل ديدگاه غربي ها نيست، ولى آنها انسانهاى جهان سوم را حسب عادت به بهاى كم ميگيرند و دولت هاى شان را خدمتگار خود ميدانند.

بازى كوكنار چگونه و چرا؟

طى سه دهه كه در افغانستان جنگهاى تعريف شده وجود داشت ديگرگونى هاى متعدد در بخش هاى مختلف اعم از سياسى، اقتصادى، روانى و فرهنگى بميان آمد. با تضعيف حكومت هاى مركزى و انارشي هاى مستمر كشت كوكنار يكى از پيامد هاى جنگ و انارشي ميباشد. ازينكه حكومت ها نتوانستند به حالت اقتصادى و فقر ملت رسيده گى كنند، در نتيجه ملت به كشت كوكنار روى آورد كه بدون شك در عقب اين پديده تشويق مافياى مواد مخدر نقش بسيار اساسى داشت. به تدريج كشت كوكنار توسط مافياى مواد مخدر كه اكثريت شان از دنياى غرب سرازير ميشد، در همكارى به شركاى محلى خويش در روسيه، ايران، پاكستان و كشورهاى افريقايى، دامنه ماركيت مواد مخدر را به سراسر جهان توسعه دادند. طى ساليان ۱۹۹۳ اولين لاربراتور، كه كوكنار را به اپيم و هيرويين تبديل ميكرد، توسط چند نفر بريتانوى، امريكايى و ايوب خان پاكستانى در منطقه هزارجفت علياى ولسوالى گرمسير هلمند ايجاد گرديد. در زمان حاكميت مجاهدين لابراتوارهاى مواد مخدر در تمامي ولايت سرحدى افغانستان (بدخشان، كندز، بلخ، هرات، هلمند، كندهار، زابل، ننگرهار، كنر و نورستان) توسعه پيدا كرد. در زمان حاكميت طالبان اين لابراتوارها تغيير نكرد. البته در ۱۹۹۵ به اساس فرمان ملاعمر كشت و ترافيك ترياك و نيز مواد مخدر ممنوع اعلان شد، اما در نتيجه وعده خلافى هاى جامعه جهانى در مورد همكارى با اين ممنوعيت، در سال ۱۹۹۶ تعداد اين لابراتوارها به ۴۰ و در سال ۲۰۰۲ به ۶۰ و بالاخره در سال ۲۰۰۵ جمعاً تا ۱۲۰ لابراتوار در افغانستان وجود داشت.

قرار آمار منتشره، از سال ۲۰۰۱ بدينسو، مواد مخدر افغانستان ۸۱%، در سال ۲۰۰۲ اين رقم ۴ فيصد، در سال ۲۰۰۴ بازهم ۴ فيصد و در سال ۲۰۰۶ مجموعاً ترياك افغانستان تا ۹۱% رقم را نشان ميدهد.

دليل اين افزايش در چهار نقطه خلاصه ميشود:

موجوديت ماركيت جهانى، اين مشوق اساسى براى زرع، ترويج و تكثير مواد مخدر است. طبيق احصائيه اتحاديه اروپا، مافياى مواد مخدر سالانه حدود بيش از يك مليارد دالر غرض ترويج و اعلانات مواد مخدر در بازارهاى سياه بمصرف ميرسانند، در حاليكه جامعه جهانى در مقابل ممنوعيت آن در افغانستان جمعاً از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۸ حدود ۴۰۰ ميليون دالر را بكار انداخته، درين ضمن مصارف ادارى، تخنيكى و معاشات موسسات دونر نيز شامل ميباشد، كه الى ۷۰% ارقام فوق را احتوا ميكند.

ضعف مبارزه و ناآمنى مناطق در مناطق كشت كوكنار، ناكافى بودن معيشت بديل، موجوديت دستان قدرتمند گروه مافيا، تمركز جنگ ها در منطقه مذكور و عدم شامل بودن جلوگيرى آن در قايمه وظايف نيروهاى خارجى، نيروهاى خارجى و ائتلاف بين المللى مبارزه با مواد مخدر را قوياً در فهرست كارى خويش ندارند.

فقر و بيچاره گى مردم مناطق جنگزده، براى محوه بيچاره گى ساليان به كار است. نه حكومت و نه هم جامعه جهانى طورى كه شايسته و لازم بود در به سازى زنده گى، كاريابى و انكشاف اقتصادى آنها، بخصوص ميكانيزه سازى زراعت كار هاى انجام داده نتوانست. عايد سرانه ۸۰% مردم مناطق كوكنار وابسته به زرع اين نبات ميباشد، لازم است تا طبق سفارشات «شوراى سنلس» اولاً منابع كاريابى، زرع بديل و معيشت بديل در اولويت كار حكومت ها و جامعه جهانى شامل شود و بعداً مبارزه با آن.

راه هاى گشاده ترافيك مواد مخدر، در افغانستان تمامى فشار بالاى زارع ناتوان تحميل ميشود، نه در ماركيت هاى جهانى و نه هم در افغانستان قاچاقچيان درجه اول و مافياي طراز اول اين كار وبار دستگير نشده اند، آنها با استفاده از بكسهاى ديپلوماتيك و دريشى هاى لكس و نيكتايى ازين كارو بار نظارت و كنترول ميكنند.

گروه دوم كه درين كاروبار شامل هستند، اعضاى بلند پايه و ميانه پايه شبكه هاى استخباراتى غرب و منطقه ميباشد. در سال ۲۰۰۵ حكومت جرمنى و چندين مركز تحقيقات اروپايى از انتقال مواد مخدر افغانستان، از طريق ميدانهاى هوايى تحت كنترول نيروهاى ائتلاف بين المللى در افغانستان صحبت كردند. به اساس گزارش منابع رسمى كشور آلمان، در سال ۲۰۰۵ محموله هاى مشكوك از قرار گاه امريكايي در گرشك هلمند بدست آمد، كه از آنجا به ميدان فرانكفورت (قرارگاه غير قابل نظارت امريكاى ها» انتقال يافته بود، رسانه هاى غربى (شپيگل، فيگارو و دوچ» درين مورد تبصره هاى داشت، اما به زودى خاموش شد.

شوراى سنلس، كه مقر آن در فرانسه هست، در دوسالى كه در افغانستان گذشتاند، گزارشات و راپورهاى متعدد، مبنى بر دست داشتن نظاميان و قوماندان خارجى درين كاروبار را ثبت نموده اند. همين راپورها باعث شد كه شوراى سنلس از افغانستان اخراج شوند.

سياست هاى مجهول و منافع مبهم غرب:

نتيجه اينكه طى سه دههء اخير و نيز طى همين دهه جارى هدفم اين است كه بعد از حادثه ۱۱ سپتمبر تا كنون يك دهه ديگر نيز رو به اكمال است، درين دهه كشت كوكنار به اوج رسيد، دلايل كه در بالا ذكر شد و دست داشتن شبكه هاى بزرگ، گروپهاى سازمان يافته محلى و نظاميان بلندرتبه خارجى مهره هاى اصلى اين كار و بار اند. اين سه دسته شركاء بخاطر پنهانكارى و پردار مانده فعاليت هاى جرمى شان هميشه تلاش نموده اند به سطح محلى و بين المللى در عقب اين كار و بار افغانهاى بيچاره را ملوث معرفي كنند، در حاليكه افغانهاى بيچاره به هزار خوارى قادر نيستند حتى ويزه كدام كشور غربى را بدست آورند، پس چگونه ممكن است كه اين همه انبارها و بسته هاى مواد مخدر با اين همه كثرت و تراكم به سراسر دنيا برسد؟

افغانها اين را هم دانسته اند كه اگر مواد مخدر استهلاك داخل مرزى افغانستان ميبود، يقيناً كه غربي ها بى باكانه از آن ميگذشتند. ولى امروز كه منافع دالري بسيار كلان در بازار دارد، از اهميت به سزا نزد مافيايى غربي برخوردار است.

بازار مواد مخدر، همانند بازار تروريزم يك معادله پر اهميت براى غرب است، هر دو بازار سياسيون غرب و بازار سياسى آنها را مشغول نموده است، كم از كم يك هشت سال گذشته، همين دو بازى سرنوشت جهان را به نفع كشورهاى عضو ائتلاف بين المللى ميچرخاند. درين دو بازى (پترول، آزمايش و توليد اسلحه و مواد مخدر) عناصر پرمنفعت هستند، ازينرو غربي ها با مهارت تمام ميخواهند مردم منطقه بخصوص افغانهاى بيچاره را «ملوثين» و خود را «ناجين» معرفي كنند، عينا بازى اشغالگرانه يى كه طى ساليان متمادى استعمار غربى آنرا در آفريقا تجربه كردند، در آن دوره افريقا بدترين چهره در نقشه جهان داشت، در حاليكه منافع بازى هاى افريقايى سراسر به نفع غرب تمام شد. امروز افغانستان و منطقه بدترين چهره را نقشه جهان دارد، رسانه هاى غربى ميخواهند عريق ترين مهد فرهنگ و تمدن جهان «آريانا» و آسيا را نماد از خشونت، ترور، فقر، بدبختى، مواد مخدر و فساد معرفي نمايند. چهره هشت سال اخير افغانستان از جمله بدترين چهره ها در رسانه هاى غربي بوده و مادام تلاش ميكنند تا شخصيت هاى مهم، وطندوست و رهبران مردم دوست افغانستان را توهين و شخصيت آنها را كم و كوچك نمايند.

درين ميان نقش رسانه هاى غربى بسيار برجسته است، نشريات غربى، كمتر به اصل حقايق موجود در افغانستان پرداخته اند. شايد به حقايق پى نبرند ولى چيزيكه مردم افغانستان و جامعه تحليلگران افغانستان به آن پى برده اين است كه اكثراً رسانه هاى غربى مشق هاى را پريكتس ميكنند كه اربابان سياسى به انها انشا ميكنند.

مردم افغانستان ميدانند، هر گاهى كه رئيس جمهور حامد كرزى در مقابل عملكردها، سياست هاى منفى و خودسرى هاى نيروهاى خارجى سخن گفته، آنها بشكل غير مستقيم و با استفاده از آدرس رسانه ها غوغا و اشاعات منفى برپا ميكنند.

بار اول وقتيكه رئيس جمهور در مقابل پلان سم پاشى مزرعه هاى دهاقين بيچاره افغانستان مخالفت كرد و مكلفيت وظيفوى، وطنى، اخلاقى و قانونى خويش را ادار كرد، غرب تبليغات سوء خود را بر عليه رئيس جمهور و زعامت كشور آغاز كرد.

درين اواخر كه رئيس جمهورى و كابينه افغانستان به دفاع از حق زنده ماندن اتباع كشور خود ايستاده شد و با خانم كندوليزا رايس وزير خارجه امريكا از طريق صحبت هاى قاطعانه تليفونى موقف مردم خويش را ابراز كرد و از وى خواست تا موقف امريكا را در افغانستان بحيث يك دوست و موتلف جنگ در برابر تروريزم و يا اينكه بحيث يك قوت اشغالگر واضح سازد، مكالمه رئيس جمهور با خانم رايس با روحيه كاملاً وطنى صورت گرفت، كه فوراً عكس العمل آن را در همين مقاله نيويارك تايمز دريافتيم، چيزيكه توقع آن ميرفت. به همين ترتيب خواست دولت افغانستان در ارتباط به مهار شدن عمليات خودسر، گرفتارى ها و بمباردمان هاى نيروهاى خارجى سبب شد تا سر و صداى رسانه هاى غربى بلند گرديد. به خاطر داريم كه رئيس جمهور در مقابل كشتار افراد ملكى در هسكه مينه ولسوالى شينوارى، قريه عزيز آباد شيندند، كنرها و نورستان اعتراض محكم نمود كه بلا وقفه رسانه هاى غربى و كارشناسان شان نشرات منفى شان را آغاز و همه نا به سامانى ها موجود در كشور را به عنوان وى بستند.

نوشتار اخير نيويارك تايمز نمونه بارز از سياست هاى استيلا طلبانه غرب در قبال افغانستان را نشان ميدهد، در حاليكه ملت افغان نسبت همچو پروپاگندها آگاه و مطلع ميباشد. افغانها صبر و تحمل دارند، ولى اين قطعاً به مفهوم اين نيست كه منافع كشور و حيثت مردم را قربانى غرب نمايند، بدون شك غرب در يك مقطع زمانى به مردم افغانستان در ايجاد يك جامعه مترقى، با امن و قانونمند همكارى مادي و معنوي قابل قدر نمودند ولى رسانه هاى غربي بارها زمينه از هم پاشيدن اين همه دستآوردها، سازنده گى ها و پايدارى دوستى افغانستان با آنها را مساعد ساختند. اگر كشورهاى متبوع رمز تخريبگرانه رسانه هاى كشور شان را دريافت نه نمايند، امكان دارد كه فضا موجود از كدورت و بدبينى مملو گردد. در آن صورت بازى بدون شك به نفع دشمنان افغانستان و جهان تمام خواهد شد.