10.02.2018
برمک پژواک
زندگینامۀ پوهاند فضل ربی پژواک
پوهاند فضل ربی پژواک فرزند مرحوم قاضی عبدالله خان در سال ۱۹۲۵میلادی در قریۀ کجۀ ولسوالی خوگیانی، ولایت ننگرهار چشم به جهان گشود و در قریه باغبانی، ولسوالی سرخرود ولایت ننگرهار ایام صباوت را گذراند.
در سال ۱۹۴۶میلادی با فراغت از لیسۀ حبیبیۀ کابل شامل فاکولتۀ حقوق و علوم سیاسی پوهنتون کابل گردید و در سال ۱۹۵۱ از رشتۀ اقتصاد وحقوق آن پوهنځی فارغ التحصیل شد. در ماه مارچ ۱۹۵۲ ابتدأ به حیث اسیستانت در فاکولتۀ حقوق وبعدها منحیث مدیر نشرات و مدیر کورس های مالی و اداری آن پوهنځی ایفای وظیفه کرد. در سال ۱۹۵۷میلادی غرض تحصیلات عالی عازم امریکا گردید ومدت دو سال در رشتۀ علوم سیاسی در پوهنتون جورج تاون (George Town University) و پوهنتون امریکایی (American University) در شهر واشنگتن، مرکز ایالات متحدۀ امریکا، به تحصیل ادامه داد و در سال ۱۹۵۹ بعد از اخذ موفقانۀ درجۀ ماستری به وطن مراجعت کرده و به حیث استاد در پوهنځی حقوق و علوم سیاسی به تدریس پرداخت. ایشان همچنان در کشورهای سویدن، دنمارک، برتانیه و فرانسه در رشتهٔ حقوق و علوم سیاسی دوره های کوتاه مدت درسی را سپری کرده بودند.
مرحوم پوهاند پژواک انسانی شفیق، مربی متفکر و مبارزی آزادیخواه و با اراده بود که احترام به کرامت انسانی، اعتقاد به حقوق و آزادیهای مدنی و فردی و بالاخص حس مردم دوستی و وطن پرستی محور اساسی تمام ارزشها و فعالیت های علمی، اجتماعی و سیاسی شان را تشکیل میداد. توکّل به خداوند متعال، نگهداری عزت نفس و تقوای سیاسی را در همۀ امور شخصی و اجتماعی میثاق عمل قرار داده و از تواضع و غنای معنوی بیپایان برخوردار بود. پوهاند پژواک دارای ارتباطات وسیع اجتماعی بود و دوستان زیادی از اقشار مختلف مردم افغانستان بخصوص اهل معارف، پوهنتون و جمعیت شاگردانش داشت. دروس و خطابه هایش همه متوجه بیدار ساختن شعور سیاسی محصلان و ارایۀ واقعیت های تاریخ سیاسی واجتماعی افغانستان بود که با خود گذری و صراحت بیان میداشت و با ترت گویی ها و اظهار حقایق که بیان آن جرأت علمی و اخلاقی میخواست، اخطار و بسا ناملایمات اداری را متحمل میگردید.
مرحوم پوهاند پژواک اولین استادی بود که رویداد غضب پنجده توسط روسها و استرداد آن به افغانستان را در نوشته های درسی خود گنجانید و بعد از احتجاج رسمی سفارت شوروی (روسیه) مورد غضب حکومت شاهی وقت قرار گرفت. پوهاند پژواک با خودگذری و بیان احساسات بی آلایش وطن پرستی در محافل علمی پوهنتون کابل، حرمت و اعتماد استادان را کسب کردند و در سال ۱۳۴۸ هجری شمسی مطابق به ۱۹۷۰میلادی در دورانی حساس به حیث اولین رئیس انتخابی پوهنتون کابل انتخاب گردیدند که درعین زمان با حفظ کدر علمی استاد فاکولتۀ حقوق وعلوم سیاسی نیز بودند .
در همین دوره بود که به هدایت صدراعظم وقت بر حریم پوهنتون کابل حمله شد و پولیس و عساکر نظامی به صنوف و تشناب ها هجوم بردند و محصلان را کوبیدند. مرحوم پوهاند پژواک خلاف مشوره و سفارش حکومت وقت، مجلس عمومی اضطراری شورای علمی پوهنتون را دایر کرد که در کمیسیون هفده نفری استادان انتخابی پوهنتون به منظور اقامهٔ دعوا و حق طلبی حضور داشتند. در مدت سه ماه ایکه این کمیسیون مصروف مبارزۀ مدنی بود، پوهاند پژواک بر خلاف توقع حکومت و متضاد با موقف رسمی خود منحیث رئیس پوهنتون که مامور دولت پنداشته میشد و گویا حق مخالفت و انتقاد از دولت را نداشت، با شهامت با کمیسیون انتخابی پوهنتون به مقابل حکومت شانه داد و بعد ازصدور اخطار شدید دولت که توسط وزیر معارف بوی ابلاغ گردید نه تنها سر عجز و تسلیم خم نکرد بلکه به حیث یک وطن پرست مبارز در ملای عام در محضر استادان و محصلان و ماموران پوهنتون گفت که "آنها میخواهند از من شاه شجاع بسازند." و متعاقباً استعفا داد . پوهاند پژواک دوباره در پوهنځی حقوق به تدریس پرداخت و به فعالیت های شان برای تثبیت آزادیهای اکادمیک محصلین و استادان پوهنتون شدت بخشیده ودر همکاری با عده ای از استادان سرشناس و مجرب پوهنتون، اتحادیه استادان پوهنتون های افغانستان را تأسیس و درنتیجهٔ انتخابات آزاد، سری و مستقیم بحیث اولین رئیس اتحادیهٔ استادان انتخاب گردید. مخالفت با طرح پیشنهادی حکومت در مورد لوایح و قوانین پوهنتون های افغانستان و پافشاری استادان و محصلین (از طریق اتحادیه های استادان و محصلین) برای تثبیت و برسمیت شناختن حقوق و آزادیهای اکادمیک پوهنتون، ارتقای سویه علمی و دسترسی به امکانات و منابع بهتر علمی و بالاتر از همه موقف اتحادیه در رابطه با مسایل حاد ملی آنوقت، اتحادیۀ استادان پوهنتونهای افغانستان را در مقابل حکومت قرار داد که این مقابله و مجادله از طریق اعتراضات مدنی و تظاهرات مسالمت آمیز الی سقوط نظام سلطنتی ادامه داشت.
پوهاند پژواک در سال ۱۹۷۳ میلادی در دورۀ جمهوری محمد داوود خان بصورت همزمان به دو مقام مهم به حیث والی هلمند و رییس عمومی پروژۀ انکشاف وادی هلمند مقرر شد ولی بعد از یکسال و چند ماه روابطش با رهبری وزارت داخله و عده ای از مقامات بلند پایه حکومتی در اثر اصرارش به برطرفی و محاکمه ولسوال ولسوالی نوزاد ولایت هلمند که متهم به تجاوز به خانمی شوهردار بود؛ بحدی خراب گردید که از مقام والی ولایت برطرف و در کابل به حیث رئیس پلان وزارت داخله که یک چوکی تشریفاتی بود مقرر گردید. ولسوال مذکور از اعضای فعال گروه پرچم بود و ازینرو از حمایت وزیر داخله وقت و مقامات عالیه حکومتی برخوردار بود.
پوهاند پژواک قلباً آرزو داشت که دوباره به پوهنتون رفته و به تدریس ادامه دهد اما با وجود تقاضاهای مکرر از حکومت به این خواست شان ترتیب اثر داده نشد و ایشان مجبوراً دروزارت داخله بکار ادامه دادند. در اوایل دورهٔ کمونستی به عرایض پوهاند پژواک برای تبدیلی به پوهنتون ترتیب اثر داده شد و ایشان تدریس را در پوهنځی حقوق وعلوم سیاسی از سر گرفتند. بدبختانه بدست آوردن قوه حاکمه توسط رژیم کمونستی وسیاست حکومت داری رژیم بر سر اقتدار ، کشور را به بحران جدی کشاند و آتشی را برافروخت که مردم و کشور تا اکنون از زبانه های آن میسوزند. حاکمیت رژیم کمونستی خلق و پرچم بر پایه های استبداد، اختناق و ارعاب استوار بود و رژیم میخواست با توسل به این سه حربه کشور و مردم را اداره کند. رژیم با استفاده از قوهٔ قهریه وگماشتن حزبی های بی کفایت و نااهل به مقامات مهم حکومتی به اعمال ترس و رعب، تمسخر دین، بی احترامی به عقاید وعنعنات، حبس و اعدام بدون محاکمه پرداخته و عملاً تمام آزادیهای فردی، مدنی واجتماعی مردم را سلب کرد. پوهنتون و سایر مؤسسات علمی ازین امر مستثنی نبوده وتعداد کثیری از استادان و محصلین مبارز روانهٔ زندان و کشتارگاه ها گردیده و عدهٔ دیگر مجبوراً وطن را ترک گفته و یا در داخل کشور به مخفیگاه ها رفتند. دراین حالت پوهاند پژواک آرام نه نشسته و با قبولی تمام خطرات در همکاری با عدهٔ از استادان مبارز هستۀ مقاومتی ملی برضد رژیم مستبد را در داخل پوهنتون به وجود آوردند. اکثر شبنامه های مقاومت مخفی در دوره تره کی و امین توسط استادان مبارز شامل این حلقه نوشته و پخش میشد.
یکی دیگر ازافتخارات بزرگ وتاریخی پوهاند پژواک خطابهٔ شان است که به تاریخ ۲۵ دسمبر ۱۹۷۹ میلادی یکروز بعد از فرود آمدن طیارات غول پیکر روسیه به میدان هوایی کابل در تقبیح قشون کشی و عملیات نظامی روسیه در دهلیز مشترک پوهنځی های حقوق، شرعیات و ادبیات ایراد کردند که منجر به مختل شدن جریان دروس گردید. پوهاند پژواک عملیات نظامی روسیه را مداخله علنی و خبط فاحش سیاسی خوانده و آنرا برخلاف معاهدات دوستی افغان_شوروی دانست و از استادان و محصلان پوهنتون تقاضا کرد تا به مقابل این تجاوز به مقاومت مسالمت آمیز بپردازند. در ظرف نیم ساعت ماموران امنیتی کمونستی از مرکز پوهنتون رسیدند و پوهاند پژواک را تجرید و در حدود یکصدوپنجاه نفر محصلین و استادانی را که دراین مظاهره اشتراک ورزیده بودند، پراگنده ساختند. اما صدای آن مظاهره و گردهمایی همان روز به سایر پوهنځی ها رسیده بود و فردای آن تشنج و مظاهرات در پوهنتون آغاز گردید که بعد از اشغال نظامی کابل و تقرر ببرک کارمل شدید شده و در ماه فبروری سال ۱۹۸۰میلادی یعنی کمتر از دو ماه بعد از اشغال کشور منتج به اعتصاب و تحریم دروس از جانب استادان و محصلین مبارز و آزادیخواه گردید.
به منظور انسجام بیشتر مبارزهٔ ملی بر ضد تجاوزنظامی روسیه شوروی در داخل کشور، پوهاند پژواک و عده دیگر از استادان پوهنتون، اتحادیهٔ استادان مبارز پوهنتون و بعداً جبههٔ آزادیخواهان افغانستان را به شکل گروه های مقاومت مخفی ایجاد کردند که اولین جلسهٔ آن در منزل پوهاند پژواک دایر گردید. در تشکیل اتحادیه و جبههٔ آزادیخواهان، تعدادی از استادان مبارز و ورزیده پوهنتون که الحمدالله عده یی از ایشان تاکنون حیات دارند شامل بودند. از جملهٔ این استادان مبارز میتوان از ذوات محترم ذیل نام برد: مرحوم دکتور سید هاشم صاعد ، مرحوم پوهاند دکتور محمد حسن کاکر، دکتور سید خلیل الله هاشمیان، دکتور محمد طاهر هاشمی، مرحوم داکتر یارمحمد کوهسار، دکتورمحمد عثمان روستار، مرحوم داکتر عزیزالله لودین، دکتور رحمت ربی زیرکیار، داکتر عطا محمد نورزایی، پوهاند گل رحمن قاضی، دکتور سید شریف شرف، دکتور حقایقی، پوهاند توریالی راقم و دکتور غلام غوث. استادان دانشمند هریک دوکتور هاشمیان، داکتر محمد طاهر هاشمی، دکتورمحمد عثمان روستار و دوست بزرگوار پوهاند پژواک جناب محمد داود مومند مقاله های مفصل را در مورد اتحادیه استادان و جبههٔ آزادیخواهان و نقش کلیدی مرحوم پوهاند پژواک در ایجاد و شکل گیری مبارزات این هسته های مقاومت ملی در مقابله با اشغالگران متجاوز روسی و استبداد و اختناق تحمیل شده توسط رژیم دست نشاندهٔ کمونستی در ماهنامهٔ وزین "آئینهٔ افغانستان" که برای سالهای متمادی به اهتمام و پشتکار جناب داکتر سید خلیل الله هاشمیان در ایالات متحده امریکا نشر میگردید، نوشته اند که دوستان علاقمند میتوانند برای معلومات بیشتر به شماره های ۱۳، ۱۷، ۲۰ ، ۲۸ و ۱۱۶ آن رجوع کنند.
حکومت کمونیستی از برای خاموش ساختن صدای آزادیخواهی پوهاند پژواک چاره ای جز زندانی ساختن و یا اخراج وی از پوهنتون کابل را ندید، بنابرین در اواخر سال ۱۹۸۳ میلادی پوهاند پژواک از پوهنتون اخراج و به تقاعد اجباری سوق داده شد. اما ایشان درتمام این مدت تحت تعقیب قرار داشت وبارها برای استنطاق و توقیف های کوتاه مدت توسط رژیم کابل احضار گردید و مدتی هم در خانهٔ خود تحت مراقبت مامورین خاد قرار گرفت واجازهٔ بیرون شدن را نداشت. در سال ۱۹۸۳ میلادی حادثهٔ تصادم و سؤقصد علیهٔ جان پوهاند پژواک توسط دولت کمونستی با موتر جیپ روسی در نزدیکی های منزل شان (ده بوری کابل) رویداد که در نتیجهٔ آن پوهاند پژواک، خانم شان (مرحومه عادله پژواک) و دختر خردسال شان گوهرشاد پژواک صدمه دیده و مدتی را در شفاخانه بستر بودند. پوهاند پژواک با وجود تکالیف و مراقبت های شدید حکومت وقت در برابر همهٔ ناملایمات به پا ایستاد و هرگز حاضر به ترک وطن نشد و تا آخرین دم حیات از مبارزه و مقاومت در برابر رژیم کمونستی دست برنداشت. در نامه ایکه در سال ۱۹۸۷ میلادی بدوست شفیق شان جناب داود مومند ازکابل ارسال داشت، در مورد اوضاع کشور و مقاومت مردم چنین نگاشته بود:
"ملت افغان هر نوع ظلم و ستم، گرسنگی و بدبختى را پذيرفته اند، اما در برابر بيگانه هيچگاه سراطاعت فرو نياورده اند و ملت افغان هر چه بيشتر در اين راه كوبيده شوند به همان اندازه جسورتر ميشوند. پيروزى بالاخره از آن مبارزان راه آزادی است."
پوهاند پژواک در ۱۱ نوامبر ۱۹۸۷ میلادی (مطابق ۱۹ عقرب ۱۳۶۶هجری شمسی) در حالی که امید آزادی و سربلندی وطن را با خروج قشون سرخ در سر داشت به اثر سکتهٔ قلبی داعیهٔ اجل را لبیک گفت و در شهر کابل، درتپه اخیر کارته نو، با گردهمایی جمع کثیری ازاستادان و محصلین پوهنتون و مردم آزادیخواه کشور بخاک سپرده شد. روانش شاد و نامش نیکو باد! اناللهٔ و انا الیه راجعون.
پوهاند پژواک به شکست و اخراج قشون سرخ امیدوار بود و تحقق آنرا در آیندهٔ نزدیک پیش بینی میکرد و درست دو ماه بعد از وفات المناک شان، عساکر روس در زمستان ۱۹۸۸ میلادی سرافگنده و شکست خورده خاک کشور عزیز ما را ترک کردند.
این مختصر را با گفتاری از پوهاند پژواک که توسط دخترشان گوهرشاد پژواک سالها قبل در شعر زیبائی گنجانیده شده به پایان می آوریم:
وطنم در قلب منست
مشت دستم را ميبندم
جسامت قلبم را تخمين ميزنم
و بزرگى وطنم را به ياد مى آورم
از خالق بزرگ سپاس گزار ميگردم
كه آنهمه عظمت و بزرگى را در وسعتى
بدين كوچكى گنجانيده است،
آنگاه با غرور گفتار ماندگار پدرم را به ياد مى آورم
كه ميگفت "نقشه افغانستان در مشت هاى بسته ى ماست."
*
لست بعضی از آثار پوهاند پژواک:
۱ـ افغانستان معاصر
۲ـ مسلهٔ پشتونستان
۳ـ سرزمین و مردم افغانستان، اثر ماری کلیفورد، ترجمهٔ فضل ربی پژواک
۴ـ ناسیونالیزم افغانی در پهنای تاریخ (چاپ نشده)
۵ـ درام «وحدت ملی» که بار اول با هنرنمایی محصلان پوهنتون در تالار ادیتوریم پوهنتون کابل به نمایش گذاشته شد و بعداً در سال ۱۳۵۲ در ولایت هلمند نیز توسط محصلان پوهنتون بروی صحنه آمد.
۶- افغانستان یا آریانای تاریخی
**
پاورقی ها:
یک، مقالهٔ جناب داکتر صاحب هاشمیان ، ماهنامهٔ آيینهٔ افغانستان ، شمارهٔ سیزدهم
دو، مقالهٔ جناب داکتر صاحب هاشمیان ماهنامهٔ آيینهٔ افغانستان شمارهٔ سیزدهم و هفده
سه، مقالهٔ جناب داکتر صاحب هاشمیان ، ماهنامهٔ آيینهٔ افغانستان ، شمارهٔ سیزدهم
+
لینک مطالب مرتبط با موضوع :
++
این مطلب مطابق به متن رسیده و بدون ویرایش املایی معیاری آسمایی منتشر شده است
++