زنده گینامه کاکه تیغون

 

کاکه تیغون در یکی از کشور های خداداد که در آن به جز فلم هندی به هیچ چیز دیگری اهمیت قایل نیستند، چشم به جهان گشود. کودکی ها چون برق از نظرش گذشتند. وقتی  چشم باز کرد و دست چپ و راست خود را شناخت که چهل سال از عمر پُربرکتش گذشته بود و جز چند تا طنز، هیچ کس را در این عالم نداشت.

از بزرگترین شگفتی های عالم طنز است که در کتب ماضی و تذکره های منسوخ، هیچ ذکری از او نرفته است.

کاکه تیغون بعد از یازدهم سپتامبر، گویا پیرو ملا محمد عمر گردیده که هیچ عکسی از او در جایی دیده نمی شود ؛ حتی گفته شده که با پاسپورت بدون عکس به سفر نامه نویسی می پردازد.

به علت سقوط تدریجی از بایسکل در ایام کودکی، صاحب فرزند پسر نبوده و دختر بی از آن هم ندارد. بمباران رفقای امریکایی و ناتویی برایش شگون نیک داشت که به کمک پارلمان افغانستان به جز از عقل و روان و خانه و خانواده و شهر و دیار، چیزی از دست نداد.

تاریخ فوت دقیق او فعلا ً در دسترس نمی باشد ولی در آیندۀ قریب، صدای امریکا و بی بی سی، این مژده را از شما دریغ نخواهند کرد.

آن چه از او تا به حال نشر شده، آثار روزانۀ او هستند. آثار شبانۀ او که خود آن ها را " اشعار لاقبا " می نامد، تا همین دَم به دلایل استراتیژیک و امنیتی و اخلاقی، اقبال نشر نیافته اند.

کاکه تیغون در روند جهانی شدن یک چهرۀ کاملا ً مطرح بوده که شخصیت لا اقل دوبعدی دارد. کاکه ها در موردش می گویند که نویسنده است و نویسنده ها می گويند که او کاکه است. خود که اصلا ً آدم بی مدعا است ، ادعای هردو را دارد. تیغون در علوم عقلی نیز به کس تن نداده و در هر دو نوع طنز ــ شفاهی و مکتوب ــ آثار خیلی جاویدان و نیمه جاویدان، اختراع نموده است. از آثار شفاهی او می توان از برخورد لفظی با جورج بوش، یادآوری کرد که منابع ایرانی آن را تکذیب می کنند. ذکر تمام آثار مکتوب او از حوصلۀ این رساله خارج بوده و دَم ِنقد، فقط به چند تای آن اشاره می کنیم :

- " مانیفست تحریک اسلامی طالبان "

-  " قصیدۀ کوتاه شهوتناک برای بهار سعید "

- " علل پیروزی دیوانه کراسی در شرق و غرب "

- " نامه های فیمینستی ملا محمدعمر"

- " اندازۀ آلات تناسلی دراشعار عبیدزاکانی و سوزنی سمرقندی "

-" چرا بی بی سی به زبان پهلوی نشر نشد "

- " افغان ها آریایی تراند یا آلمانی ها ".

شعر کلاسیک بخش قابل ملاحظه یی از آثار اوست که با خواندن آن ها، اشک از چشمان خودش جاری می شود. از ویژه گی های شعر کلاسیک او یادآوری همین نکته بس که گاهی حتی وزن و قافیه نیز در آن ها به نظر می رسند. در شعر سپید، به اعتراف خود او پیرو حاجی اسماعیل سیاه می باشد.

از موارد استفادۀ طنز های کاکه تیغون، می توان از استفادۀ آن ها در سرگلوله های اتومی کوریای شمالی، ساختن مرهم " زبان سگ " و ساختن پیچکاری ضد خارش، یادآورشد.

تیغون به نوشتن داستان کوتاه، دراز، متوسط، سرایش شعر سفید، سیاه، موزون و  بی موزون، نوشتن نقد، تاریخ، فلسفه، سفسطه، قصیده، ماده تاریخ، پینگ پانگ و ریسمان کشی ، دسترسی داشته و این خطر موجود است که عن قریب، دو سی دی آهنگ های خود را نیز به ثبت برساند. همچنان قرار است در فلمی از محسن مخملباف به حیث یک  بوریا باف افغان که در تاجکستان، قالین بافی می کرده، نقش بازی کند.

بیت :

سه نگردد بریشم ار او را پرنیان خوانی و حریر و پرند

گویا به همین مناسبت شخصا ً این بیت را سروده باشد :

اگر چه کاکه تیغونم ، گهی " آن " ام، گهی " آف " ام

کمی مخمل، کمی قالین ، کمی هم بوریا بافم

از جانب سازمان جهانی یونسکو، قرار بود سال 2007 به نام سال کاکه تیغون اعلام گردد ولی او به دلیل کمردردی، چانس خود را به مولانا نام، یکی از همکاران متوفی و متواری و گمنام شهر مزار شریف که بعد از نام کشیدن طالب ها به شهرت رسیده، بخشیده است.

امروز شهرت کاکه تیغون به اندازه یی است که از طنز نویسان در گذشته، هیچ کدام جرئت ندارند با او رقابت ناسالم کنند.

 

در مورد طنز می گوید : طنز سکه یی است که یک روی آن چون " مانیفست اکثریت خاموش " است و روی دیگر آن به خدا معلوم.

از شعار های همیشه گی اوست : جنس ِ سَرَه ، به قیمت یک لبخند.

فبروری 2007 ، هامبورگ ، کاکه تیغون