شیطنت




زپشت شیشه دیدارت کنم یار

هوای تخت گلدارت کنم یار

غزل بسیار دارم تا بخوانم

ولی ترسم که بیدارت کنم یار





 پنجشنبه 1386/03/31

***
یاسمن




بگذرم ازتو نگذرم ، چه کنم

چه کنم...خاک بر سرم...چه کنم

بی تو هم باغ یاسمن زیباست

من که لذت نمیبرم، چه کنم





یکشنبه 1386/03/27

***
خواهش




آمدی ، دلتنگی من کم نشد

بازهم دیوانه خاطرجم نشد

گر نشد از تو دل ولگرد من

پایمالش کن که از من هم نشد





شنبه 1386/03/26

***

هیس




کتاب را ورق مزن

پرنده میرمد





 پنجشنبه 1386/03/17


کوچه گردی




کوچه گردی کنم وغزل بخوانم بی تو

چه کنم کار دگر نمیتوانم بی تو

حرف بر گشتن توبسته پر وبالم را

ورنه یک لحظه درین کوچه نمانم بی تو

با توهر کس که رسد دیدهء من جایش باد

خویش را نیز از این خانه برانم بی تو

تاک میگردد اگر خاک بروید با تو

خاک میگردد اگر تاک نشانم بی تو

دوزخی مردن من در قدمت خوش باشد

نگرانم که شهید دگرانم بی تو





دوشنبه 1386/03/14

***
قصه




کار از کار گذشته ست ، مگر میگویم

دگران هر چه بگویند دگر میگویم

دوستت دارم و تا دورتراز دور ترین

میکنم با غم عشق تو سفر میگویم

مینشینم دم کلکین و تمنای ترا

با کبوتربچه های سرٍ در میگویم

کشتی کاغذی خاطره را میبوسم

بازهم نیست از آن یار خبر میگویم

عشق ما قصهء یک جوگی جادوگر نیست

داستانیست که با خون جگر میگویم

کوچه گیها به نهان قصهء ما میگفتند

امسفر خود به همه اهل گذر میگویم







چهارشنبه 1386/03/09

***





خاموش مینشینی چیزی اگر بپرسم

ای یار! پاسخت را از خود مگر بپرسم

پرسیده بودم از تو : با من چه حال داری ؟

کو جرئتی که باری چیز دگر بپرسم



+ نوشته شده در سه شنبه 1386/03/08ساعت 13:6 توسط سمیع حامد | 2 نظر

--------------------------------------------------------------------------------

راه


چارسو گل سرخ

راهی نیست !





+ نوشته شده در شنبه 1386/03/05ساعت 23:7 توسط سمیع حامد | 4 نظر

--------------------------------------------------------------------------------





شعر های تازه می آیند اما تا سکوت

قصه میگویند با تنهایی من با سکوت



 پنجشنبه 1386/03/03
***