رسیدن:  20.03.2013 ؛ نشر :  20.03.2013

آصف بره کی

 

چند سخن در باب نوروز

 

انگیزه های پیدایش نوروز

 

در پیرامون جشن نوروز مطالعات و پژوهشهای گسترده و فراوان صورت گرفته که ذکر از آنها در این مختصر ممکن نیست، ولی آنچه مهم است، این که این جشن به حیث یک جشن سنتی در زنده گی مردم ما از اهمیت ویژه برخوردار است و دارای آداب و عادات برگزاری خاص خود است. که با فرارسیدن نوروز سال 1392 هجری – خورشیدی، اینک به یاد کرد برخ گوشه های آن می پردازیم.

چهارشنبه سوری، مهرگان و جشن سده از ارکان پیش درآمد و یا دنبالۀ جشن نوروز اند که مردم از زمانهای گذشته تا امروز با برپایی گردهمآیی های شکوهمند از آنها یادبود می کنند.

آن چه مربوط به انگیزه های پیدایش نوروز می گردد، برخی از متتبعین را  عقیده برآنست که پیدایش نوروز منشاء مذهبی داشته و برخ راهم عقیده برآنست که دلایل اجتماعی و اخلاقی  در پیدایش نوروز گرانی بیشتر دارد. به هر حال ما در این جا  گوشۀ از جهات مذهبی و اجتماعی پیدایش داستانی نوروز را نقل می کنیم.

در روزگاران بسیار دور بنابر عقیده مذهبی زرتشتیان ماه فروردین (حمل) و جشن فروردین (نوروز) متعلق به فروردهای (ارواح) مقدس است و اینان در اول سالها به زمین و اماکن اولیه خود فرود می آیند و از این جهت مردم برای خوشنودی ارواح نیاکان و گذشته گان خود برای این ایام تشریفاتی قائل شده اند. که رفته رفته صورت جشن مذهبی  بدان داده است و از این روی این جشن بسیار شبیه به عید اموات می باشد. و این رسم تاکنون در میان مردم ما زنده است که در آخرین چهارشنبه سال و در روز نوروز به هذیره ها میروند و بر سر تربت عزیزان شان آب می ریزند و گل می پاشند و خیریه می بخشند. در افغانستان یکی از نمونه های بارز دیگر امروزی آن تجمع مردم در زیارتگاه ها واماکن مقدسه چون روضه مبارک شاه ولایتمآب در شهر مزارشریف، زیارتگاه های کارته سخی در جمال مینه، زیارت شاه شهید، پیر بلند باغ بالا، شهدای صالحین  و ... در کابل می باشند.

و در جای دیگر صادق جلالی طی نوشته ی خود "قصه کهن نوروز" پرسشی را با متن زیر طرح نموده و ادامه میدهد:

"... چه رازیست دراین جشن بهاری که از دو هزار سال پیش از میلاد مسیح تنها جشنی است که در تاریخ کهن جهان هنوز پابرجاست، با وجود آن که حوادث بسیار دیده و ظلم ها و هجوم بیگانه گان را تماشا کرده است؟

این جشن در درازای سده های بیشمار نامهای گوناگونی پیدا کرده است نظیر جشن نوروز، جشن بهاری، جشن فروردین، بهار جشن، هرمزد جشن".

 خوب، نوروز هرچه بوده مگر چرا روز اول فروردین ماه (حمل) سرآغاز آن برگزیده شده است؟ در این باره پژوهشگران داخلی  و خارجی پژوهشهای زیادی  کرده و گفته اند:

چون نوروز آغاز فصل تابستان بزرگ است، چنان که مهرگان هم آغاز فصل زمستان بزرگ، بناء آنرا جشن می گیرند (پیشنیان ما سال را به دو فصل تقسیم می کردند.) دنباله جشن هم "فروردگان" است، این جشن پنج روز آخر سال بوده و معتقد بودند دراین روز ارواح به خانه های خود  نزد اولاد خانواده باز می گردند. این جشن مولود احترامی بود که آریاییان از قدیم تا به امروز نسبت به اولین روز ماه "مادرمه" و اولین روز سال داشته اند. دراین میان ذهن افسانه ساز و داستان پرداز نیاکان ما داستانهای دل انگیزی در باره این جشن ساخت که دل انگیز تر از همه در شاهنامه آمده است:

سرسال هرمزد فروردین

برآسود از رنج تن دل زکین

بزرگان به شادی بیاراستند

می و جام و رامشگران خورشند

به جمشید برگوهر افشاندند

مر آن روز را روز نو خواندند

چنین جشن فرخ از آن روزگار

بماندست از آن خسروان یادگار

 

از آن جایی که پیشینه نوروز را از نظر تاریخی به جمشید (یما) هم نسبت میدهند، پس بهتر است فشرده در  پیرامون نام جمشید که قصه ی جالبی در وابستگی به پیشینۀ نوروز دارد، جسته گریخته چیزهای یادآوری کنیم.

جمشید که در زمان سلسلۀ پیشدادیان بلخ می زیسته و حکومت کرده و حدود 2200 سال پیش ا زمیلاد در شهر بلخ تاجگذاری شده است، وی را بنام شاه عادل نیز یاد می کرده اند که در باره اش گویند:

"...زمانی که ابلیس لعین برکت را از مردم زائل کرده بود به قسمی که مردم هر اندازه خوردنی و آشامیدنی تناول می کردند از طعام سیر نمی شدند. او  (ابلیس لعین)  همچنان باد را نمی گذاشت بوزد که تا سبب روییدن اشجار شود و نزدیک شد که دنیا نابود گردد، پس جم (یم) یا (یما) به امر خداوند و راهنمایی او، به قصد منزل ابلیس و پیروان او به سوی جنوب رفت. او دیرگاهی در آنجا  بماند تا این غائله را برطرف کرد آنگاه مردم از نو به حالت اعتدال و برکت و فراونی رسیدند. و از بلا رهایی یافتند و جم (جمشید) دراین هنگام به دنیا بازگشت و درچنین روزی مانند آفتاب طالع شد و نور از او می تافت و مردم از طلوع دو افتاب در یک روز شگفت نمودند و در این روز هر چوبی که خشک شده بود سبز شد و مردم گفتند روز نو یعنی روز نوین و هر شخصی از راه تبرک به این روز در خشتی جو کاشت سپس این رسم در میان مردم ما حتی تا امروزها پایدار ماند."  

امروز در افغانستان، ایران، تاجیکستان و سایر سرزمین های هم آیین نوروزی بسیار کسان درون خانه های شان در ظروف مختلف به ویژه سفالین سبزه کشت می کنند و یا آنرا از بازار که امروزه به این مناسبت فراوان پیدا میشود، خریداری می کنند. بدینسان خانه ها و به ویژه خوان نوروزی شانرا زینت می بخشند. این رسم نمادین با یک واقعیت طبیعی  نیز برابری دارد و آن این که نوروز از دید تقویم خورشیدی برابر است با نخستین روز نخستین ماه و نخستین فصل سال یعنی بهار. و خود بهار که آغاز فصل سر سبزی و طراوت و کشت وکار است.

در یاداشت دیگر تاریخی در مورد نام جمشید چنین آمده است:

"... جمشید که او را (جم) نام بود جهان سیر می کرد چون به آذربایجان رسید در آنروز تخت زرین مکلل با انواع جواهرات بر بلندایی که روبه مشرق بود نصب فرمود و تاج مرصع بر سرنهاده و برتخت نشست چون نیر اعظم طلوع نمود و دوباره برآن تاج و تخت افتاد و شعاعی در عنایت روشنی پدید آمد. مردمان از دیدن آن شاد گشتند، گفتند که این روز نو است، چون به زبان پهلوی شعاع را "شیذ" گویند این کلمه یا واژه را برلفظ جم افزوده جمشید خواندند روز نو را قلب کردند نوروز گفتند".

 

آتش در نوروز و پیدایش داستانی آن

 

 با آن که آتش شاید هزاران سال است که همزمان با پیدایش کرۀ خاکی پدید آمده، ولی با دنبال کردن جشن نوروز و پیوند آن با آتش افروختن و شادی کردن (در چهارشنبه سوری و جشن سده) در روایات داستانی ادبیات پارین ما آمده است که این رسم در کنار سایر رویدادها یکی هم با حادثۀ آشنایی با آتش پیوند دارد که در شاهنامه درمورد چنین آمده است:

برآمد به سنگ گران سنگ خورد

هم آن  و هم این سنگ بشکست خورد

فروغی پدید آمد از هردو سنگ

دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ

نشد مار کشته ولیکن ز راز

پدید آمد آتش از  سنگ باز

هر آنکس که برسنگ آهن زدی

 از او روشنایی پدید آمدی

 

چنان که در بالا گفتیم، در آیین زرتشتی آتش پرستی رونق خاصی داشت و این کشف آتش توسط انسان، وجد و سرور خاص ایجاد کرد و پرستش آن مورد تایید قرار گرفت. این جا بازهم در مورد از شاهنامه ابیات زیر را نقل می کنیم:

جهاندار پیش جهان آفرید

نیایش همی کرد و خواند آفرین

بگفتا فروغیست این آذری

پرستید باید اگر بخردی

بدان که بدی آتش خوبرنگ

چو مرتازیان راست محراب سنگ

 

می گویند کوه "دما" که درفارس است هر شب نوروز برآن برق هایی می درخشد خواه هواه صاف باشد و یا ابری و شگفت تر ازاین آتش "کلواذ" است . و آن آتشی است وشمع هایی که از کثرت به شمار درنمی آید و درسمت غربی دجله که روبه "کلواذا" است در شب نوروز دیده می شود.

در این باره روایاتی به قول شاهنامه و جود دارد که پس از پیدایش آتش، جمشید همه ساله چند روز پیش از بهار با گروهی از مردم به کوهی میرفت. باری آنجا به پیشواز بهار در دره کوه آتش افروخت و امر کرد تابرای آتش کردن یا برپا کردن آتش مردم هیزم بچینند – گویند آنقدر هیزم گردآورده شد که آتش آن تمام کوه را در برگرفت.

 

شب آمد بر افروخت آتش چو کوه

همان شاه در گرد او با گروه

یکی جشن کرد آن شب و باده خورد

سده نام آن جشن فرخنده کرد

ز هوشنگ ماند این سده یادگار

بسی باد چون او دگر شهریار

کزآباد کردن جهان شاد کرد

جهانی به نیکی از او یاد کرد

 

 چهارشنبه‌ سوری

 

آتش افروختن و کوزه شکستن، زیباترین و شاید قدیمترین آداب نوروزی چهارشنبه آخر سال است که به چهار شنبه سوری مسمی شده است. واژهٔ «چهارشنبه‌ سوری» از دو واژهٔ "چهارشنبه" که نام یکی از روزهای هفته‌ است و "سوری" و "سور" که در زبانهای کُردی و پشتو به معنی سرخ است، ساخته شده‌است. مراسم چهارشنبه سوری عبارت از آتش  افروختن، برپا کردن  شادی و ترنم گرد آن و جستن (پریدن) از سرآن است. از گذشته ها تا به امروز در سرزمین ما بته می افروزند و گیاه های خودروی بیایان و بخصوص بته گز را آتش می زنند. و این قسما نوع پاکسازی محیط پیرامون و به ویژه مزارع و باغستانها از اشجار خشکیده و هرزه می باشد که آنها را برای زرع و کشت نباتات فصل نو آماده می ساخته اند. و در سایر فرهنگها به ویژه درغرب حتی امروز هم این کار سال دو بار انجام می شود، در اویل بهار و آخر پائیز.

وهمین سان برپا کردن آتش به مقصد نمادین پاکسازی سالیانۀ روح و تن از ناپاکی و بیماری و سایر پدیده های منفی است که احتمالا در درازای یکسال در وجود انسان رخنه کرده است. آتش بزرگی که در چهارشنبه سوری روشن می‌کنند و از آن می‌پرند و در زمان پریدن می‌خوانند: «زردی من از تو، سرخی تو از من» در واقع این جمله نشانگر یک تطهیر و پاک ‌سازی نمادین سنتی است که واژه «سوری» به معنی «سرخ» به آن اشاره دارد. به بیان دیگر شما خواهان آن هستید که آتش تمام رنگ پریدیگی و زردی، بیماری و مشکلات شما را بگیرد و بجای آن سرخی و گرمی و نیرو به شما بدهد. چهارشنبه سوری بعد از دورۀ اسلامی نیز در میان مردم بجاماند، زیرا به عقیدۀ اسلامی روزهای چهارشنبه روزهای نیک و سعد اند.

 

سال نو - کوزهٔ نو 

روایت است که مردم در شب چهارشنبه سوری کوزه‌ها و سایر ظروف سفالی کهنه را بالای بام خانه برده، به‌ زیر افکنده و آن‌ها را می ‌شکستند و ظروف نویی را جایگزین می‌ساختند. که این رسم تاکنون نیز در برخی از مناطق بمثابۀ جزء رسوم پیش از نوروز معمول است و بر این باورند که در طول سال بلاها و قضاهای بد در کوزه یا سایر ظروف سفالی متراکم می‌گردد که با شکستن کوزه، آن بلاها دور خواهد شد.

شرح منطقی و علمی جابجاشدن بلاها  و قضاهای بد در کوزه در طول سال این است که در زمان های قدیم اجداد ما معتقد بودند که ظروف سفالین را بیش از یکسال نباید در خانه نگهداشت، چون هر سالی به آخر می رسد جمله ظروف سفالین را که در خانه داشتند برون می ریختند و حتی سفال را پیش از یکسال نگاه داشتن نشانۀ انتهای تندگستی و سر شکستگی پنداشته می شد. و هرکس را که می خواستند به نهایت تهیدستی  وصف کنند می گفتند: "کوزۀ دوساله در خانه اوست." و دلیل این کار واضح است. ظرف سفالین لعب ندارد بزودی چرکین و آلوده میشود و چون به هیچ وجهه قابل شستن و پاک کردن نیست یگانه چارۀ دفع مضرات (بلاها و قضاها) شکستن آن است. بدین ترتیب هنگام برپایی آتش در چهارشنبه سوری ها افراد دور آتش به نوبه کوزه بدست از سرشعلۀ آتش می پرند و با گفتن "زردی من از تو، سرخی تو از من" کوزه را بزمین زده می شکنند.

 

آب پاشی در نوروز

 

شب نوروز آتش افروزی و صبح نوروز آب پاشی می کردند. خاصه دختران تازه رسیده بر سر و روی یکدیگر آب روشن می پاشیدند.

در برخ نقاط امروز گلاب پاشی رسم شده است. کاشتن سبزه. هدیه دادن ، خوردن شیرینی و شکر و شربت از رسم های دیگر نوروزی بوده است.

از زمان ساسانیان دختران با کرۀ نواحی سیستان (احتمالا امروزه شامل هلمند، نیمروز، سبزوار، فراه، غور) شب عید نوروز به کنار دریا هیرمند(هلمند) می آمدند، نارگیل (ناریال) می خوردند و آواز می خواندند تا به هنگام سپیده دم که درون آب می رفتند و شنا می کردند. وقتی خورشید می دمید از آب برون می شدند زیرا مردم شرق آنوقت ایرانزمین (امروزه سرزمین های غرب و جنوب غرب افغانستان) عقیده داشتند که نطفۀ "شوشیانت" یعنی موعود زردهشت  درآب هیرمند است  و به هنگام تحویل سال بسته خواهد شد. از این رو آنها به کنار هیرمند می آمدند تا سعادت زادن "شوشیانت" را پیدا کنند و چون در کتاب مذهبی اوستا آمده است که این دختر زیبا "هوشیدر" نام دارد و از این رو دختران سیستانی دختری از میان خود که از جمله همه زیباتر و شرمگین تر بود بر می گزیدند و جامه سفید حریری برتن او میکردند، شاخه ی از "مورد" سبز بر زلفهایش می زدند و شاخه اسپند کوتاهی بدستش می دادند و به کنار هیرمند میرفتند و به هنگام بازگشت دختران "هوشیدر"  را بر شتر سوار کرده و با ساز و آواز بخانه باز می گشتند.

در مورد پیشینه آب پاشی  در نوروز روایت (افسانوی) دلچسپ دیگری نیز بدین شرح وجود دارد.

"... گویند چون سلیمان بن داود انگشتر خویش را گم کرد سلطنت از دستش برون رفت و پس از چهل روز باردیگر انگشتر را بیافت و پادشاهی و فرماندهی بر او بازگشت و مرغان دور او گردآمدند. آریایان گفتند نوروز آمد یعنی روز تازه بیامد و سلیمان باد را امر کرد که اورا حمل کند و در این اثناء پرستویی در پیشروی پیدا شد که می گفت ای پادشاه مرا آشیانه ایست که چند تخمک درآنست. از آنسوتر رو که آشیان مرا درهم نشکنی، پس سلیمان خودرا کج کرد و چون ازتخت خود که بر باد حرکت میکرد فرود آمد، پرستو با منقار خویش قدری آب اورد و بروی سلیمان پاشید. و یک ران ملخ نیز هدیه آورد و از این جاست که مردم در نوروز به یکدیگر آب می پاشند و پیشکشی هایی (برسم سخاوت) به نزد همدیگر می فرستند.

سرانجام نوروز، در درازای سده ها حادثه ها دیده و رنگ بدل کرده، امروز مدت آن سیزده روز است (که این رقم نیز عام و ثابت نیست) اما در عهد ساسانیان یک ماه بود، البته این یکماه خاص پادشاهان بود وگرنه عامه مردم پیش از یک هفته جشن نداشتند و به همین دلیل دو نوروز وجود داشت. نوروز عامه و نوروز خاصه که نوروز خاصه را نوروز بزرگ می نامیدند.

در نوروز عامه حقوق بزرگان، خدمتگاران، سپاهیان داده می شد و نوروز خاصه فقط به کار عیش و عشرت پادشاهان می گذشت.

زردشت پیامبر به آن حرمت دینی داد. قواعدی برای آن گذاشت و بعد از آمدن دین مقدس اسلام نیز این جشن مورد احترام مذهبی قرار گرفت و با برخ دگردیسی هایی که با دین و آیین اسلامی چون باده خوردن و عشرت پرستی های نا جائیز برابری نداشت باقی بسیاری از جهات و عناصر تاریخی خودرا حفظ کرده و با سنت های فرهنگی اسلامی غنای بیشتری یافته است.

در گذشته ها این جشن در دربارشاهان هخامنشی، ساسانی، سامانی و غزنوی بسیار باشکوه برگزار می شد.داریوش کبیر همه ساله از پارس به معبد ربع النوع بابل میرفت و دست اورا می گرفت و قربانی میکرد. در دربار غزنویان شهر غزنه زینت می شد. شاه محمود و سلطان مسعود بر سرتخت می نشستند و در اطراف شان موسیقی مترنم بود. شاعران، حکیمان و دانشمندان بدور شان جمع می شدند، نماینده گان اطراف و نواحی امپراتوری تحفه هایی به شاه میآوردند. شاهان نماینده گان مردم را نیز دراین روز به حضور می پذیرفتند.

 

 سایر رسوم و آداب نوروزی

 

سبزه کاشتن

سبزه از اجزای اصلی سفرۀ نوروزی شمرده می‌شود و معمولاً از گندم، عدسِ سبزشده است که ممکن است بر کوزه یا دیگر انواع ظروف سفالی سبز کنند. از دیگر اجزای خاص ‌تر این سفره می ‌توان از سمنک و سنبل نام برد که در مواقع دیگر سال کمتر حضور دارند. و همچنان در بالا یاد کردیم که سبزه را بر دوازده طبقه ستون می کاشتند. به نظر بنده شاید در گذشته ها دلیل علمی داشته چون کشاورزی مثل امروز نه تکنیکی بوده و نه این قدر پیشرفته و علمی مگر تا جای ممکن این سبزه کاری بردوازده ستون پیش از آغاز فصل کشت و کار پژوهش تجربی بوده که در آنسال مطابق خصوصیت اوضاع جوی زرع کدام نوع از حبوبات یا نباتات زمینه باروری بیشتری دارد. چنانچه هنوزهم در افغانستان کشاورزان به اساس تجربه باروری نوع حبوبات، سایر نباتات به ویژه میوه جات را درسال نو پیش بینی می کنند.

 

هفت سین (هفت شین)

سفرۀ هفت سین یا هفت شین که بسا به سفرۀ عقد هم یاد می شود غیر از آن که سلیقه زنان و دختران درآن دیده میشود، انگیزه  زیبایی  و زینتی خوان نوروز و بسیار مفاهیم و نمادهای دیگری نیز در آن نهفته است که از جمله یکی هم گزینش حرف (سین) برنوع خوراکه ها و رقم (هفت) بر تعداد خوراکه هاست.

 

سین‌ها

در سفرهٔ هفت سین معمولاً هفت جزء یا بیشتر ازآن که با حرف سین آغاز می‌شوند قرار می‌گیرد که معمولاً از مجموعهٔ زیر انتخاب می شوند مثل:  سیر، سیب، سبزه، سنجد، سرکه، سمنک، سماق، سنبل، سکه، سپند، سوهان، سوسن،سرمه، سنگک، سبزی، سیاهدانه. از این سین‌ها (و نیز اجزاء دیگر این سفره) معمولاً به نماد مفاهیمی چون نوزایی، باروری، فراوانی، ثروت و مانند آنها یاد می‌شود.

 

سایر اجزای سفرۀ هفت سین

مرسوم است اجزاء دیگری هم در سفره چیده می‌شود. این اجزا ممکن است برای زینت یا کامل کردن مجموعه باشند. از جملهٔ این اجزاء می ‌توان از آینه، کتاب (قرآن، کتاب مقدس یا مجموعهٔ اشعار از قبیل دیوان حافظ  و شاهنامهٔ فردوسی)، شمعدان (در بعضی سنت‌ها تعداد شمع‌ها به تعداد فرزندان خانواده است)، تخم مرغ رنگی، میوه، گل، شیرینی و بسیار چیزهای دیگری می باشند.

آینه و کتاب در کنار آن هم از اجزائی است که در بسیاری از سفره‌های هفت سین چیده می‌شود. برخی بر این باورند که سکه که نماد «دارایی» وآب که نماد «پاکی و روشنایی» است بهتر است در کنار هم قرار گیرند و سکه را درون ظرفی از آب سر سفره می‌گذارند. یا به امید ازدیاد ثروت، سکه را بر آینه می‌گذارند.

 

رقم هفت (7)

 در فرهنگ مردم این حوزۀ فرهنگی و جغرافیایی خود عدد هفت به برداشت ذهنیت عامه سپید یا خوش قدم است. و بسیار پدیده های طبیعی و اجتماعی با عدد هفت نشان داده شده اند مثال یک هفته، هفت روز، هفت اورنگ هفت طبقه و هفت لا و... اما مهمتر از همه تعداد صور فلکی است که به اساس معنی نمادین نزدیکی بیشتری به هفت سین و هفت شین دارد.

ستاره شناسان روزگار پیشین چنین می پنداشتند که زمین در (مرکز آسمان) قرار دارد و آسمانها (هفت آسمان یا هفت صور فلکی) که دورادور زمین را احاطه کرده و به دور زمین می چرخد. بالای این هفت آسمان منطبقه البروج قرار دارد که مشتمل بر دوازده صور فلکی است.

در کنار سایر رسوم و عادات نوروزی که میان مردم رواج یافته و به کارگرفته می شوند، از جمله این ها اند:

 

میوۀ مشکل گشای

در میان زنان افغانستان و سرزمینهای همزبان و هم فرهنگ ما در شب چهارشنبه آخر سال (چهارشنبه سوری) و در طول سال در همه چهارشنبه ها که کسی را مشکلی در پیش باشد و استجابت مرادی را بخواهد میوه مخصوصی که اکثرا نخود، کشمش، خستۀ شیرین، نقل خودی و بادامی و گندم بریان می باشد با آداب و حضور قلب خاصی معمول است که آنرا نذر می کنند.

در گذشته پس از پایان آتش‌افروزی روز چهارشنبه سوری، اهل خانه و خویشاوندان گرد هم می‌آمدند و آخرین دانه‌های نباتی مانند تربوز، تخم کدو، پسته ، بادام، نخود، تخم خربزه، گندم و غیره را که از ذخیره زمستان باقی مانده بود، روی آتش مقدس بو داده و با نمک تبرک می‌کردند و می‌خوردند. آنان بر این باور بودند که هر کس از این معجون بخورد، نسبت به افراد دیگر مهربانتر می‌گردد و کینه و رشک از وی دور می‌گردد. امروزه اصطلاح نان ونمک ‌شدن و نان و نمک کسی را خوردن و در حق وی خیانت نورزیدن، از همین باور سرچشمه گرفته‌ است.

 

فال گوش کردن

 کسانی که حاجتی دارند  شب های چهارشنبه سوری نیت می کنند و سر چهاراهی یا اگر چهار راه نباشد بر سر رهگذری به فال گوش ایستاده میشوند و نخستین عابری را که گذشت به سخن او توجه می کنند و هرچه از دهان او برآمد در استجابت مقصود خود به فال نیک یا فال بد می گیرند. اگر نخستین سخن به اجابت آرزوی صاحب حاجت مطابق باشد آن آرزو برآورده است و اگر نه برآورده نیست.

 

گره گشایی

کسانی که بخت شان گره خورده و عقده ی در کارشان روی داده است، چارۀ جزء آن ندارند که شب چهارشنبه سوری گوشۀ دستمال یا گوشۀ دیگر از جامۀ خود و یا پارچۀ را گره بزنند (قبرس) و بر سرراهی بیستند و از اولین کسی که براه شان گذشت خواستار شوند که آن گره را بدست خود بگشاید. ممکن است قفلی  را برپارچه یا دستمال و یا گوشۀ از جامه بست  وبر سر راه ایستاد و کلید آنرا به نخستین کسی که از راه می گذرد داد که با آن کلید قفل را بگشاید و عقدۀ از کار فرو بستۀ آن درمانده باز کند.(در زیارتگاه های سخی کابل و مزار و کندهار و هر جایی دیگری این رسم تا حال پا برجاست).

 

دفع زخم چشم

هر رنج و آسیبی که به کسی میرسد از آنست شور چشمی برآن نگریسته و چون دیده نداشته است که وی را در رفاه و آسایش ببیند، براو رشک برده و کسی که به رشک بر کسی بنگرد آن سعادت و زیبایی و رفاه وی را از میان می برد، برای دفع  و وقایه این بلایا تدابیر متعددی در میان زنان ما متداول است از جمله یکی هم دود کردن برخی از نباتات است که دود کرده میشود و جزء این متبرک ساختن برخ اشیای زینتی چون دانه های مهره، سکه های نقره ی، دستمالی که به همراه شخص زخم چشم  (نظر) خورده باقی می ماند.

 

منابع

 

- ویکی پیدیا در باره جشن نوروز، جشن سده، چهارشنبه سوری

- مجله عرفان، منتشرۀ وزارت تعلیم و تربیه افغانستان سالهای 1360

- مجله خراسان، بخش زبانهای اکادمی علوم  افغانستان سال 1361

- مجله کاوه تهران، چندین شماره از سالهای 1350 خورشیدی