رسیدن به آسمایی :28.04.2008؛ تاریخ نشر در آسمایی :28.04.2008

 

جاوید فرهاد

شعر در فرایند کنش شاعر و واکنش مخاطب

 

شعر، به یک تعبیر، عملیه ی فردی ذهن است که در فرایند کنش شاعر و واکنش مخاطب شکل می گیرد و این فرایند دوسویه میان شاعر و مخاطب، نحوه ی تلقی ما را از شعر مشخص می کند. برای بازگشایی بهتر موضوع، بحث را از مقوله ی کنش شاعر و واکنش مخاطب آغاز می کنم:

1- کنش شاعر:

کنش شاعر در هنگام آفرینش، عمل فردی ذهن است که شاعر را وامی دارد تا با توجه به عوامل اثرگذار در ذهن، به سرایش دست یابد. یادمان باشد که تنها فرایند تفکر و سپس مرحله ی نبشتن ( سرایش) عملیه ی فردی ذهن است؛ اما عواملی که محتوا را در ذهن شاعر می سازد، عناصرچندگانه یی است که شاعر ازآن تأثیر بر می دارد و مبتنی بر رویکردها ی اثرگذار چندگانه، در مرحله ی عملیه ی فردی ذهن یا مرحله ی سرایش قرار می گیرد:

" شما کاغذ پران بازید و ما کاغذپران، مردم

بله، این است تقسیم زمین و آسمان، مردم

شما روی زمین با چرخه ی تقدیر شنگیدن

و ما در آسمان با طالع بی پیر جنگیدن"

( محمد کاظم کاظمی)

نمادهایی مانند: " کاغذ پران" و "چرخه" و به کارگیری تعبیرات و اصطلاحاتی مثل" چرخه ی تقدیر" و " طالع بی پیر"، عناصر چندگانه یی است که شاعر از آن بارور شده و سپس در مرحله ی عملیه ی فردی ذهن، آن را سروده است.

عنعنه ی کاغذپران بازی وبعد ایجاد بافت مفهومی آن با زنده گی، رویکردهای چندگانه و اثرگزاری اند که خمیره ی اندیشه ی شاعر را ساخته و سپس در مرحله ی سرایش، تولید شده است.

عناصر و عوامل چندگانه یی که ذهن شاعر، پیش از عملیه ی سرایش از آن تأثیرمی گیرد، به گونه ی زیراست:

تأثیرپذیری از محیط و آن چه که به حیث رویکردهای مفهومی در زنده گی، حس و تجربه می شود.

نگرش شاعر به منظور کالبدشکافی محتوایی در اشیا و پدیده ها.

استفاده از نمادها و گزینش آن ها، به کمک قوه ی تخیل در شعر.

2- واکنش مخاطب:

با توجه به این که شعر کنش فردی شاعر در فرایند تولید ( سرایش) است، پس از آن در سه مرحله ی خواندن، فهمیدن و حس نمودن(1)، مسأله ی حسآمیزی میان شاعر( شعر) و مخاطب شکل می گیرد و این مرحله، مرحله ی " واکنش مخاطب" در برابر " کنش شاعر" است.

به تعبیر روشنتر، مرحله ی واکنش مخاطب د ربرابر کنش شاعر، مساوی به نحوه ی پنداشت و تأویل هرمنوتیک مخاطب از شعراست. تأویل هرمنوتیک، برداشت چند لایه ی مخاطبان به لحاظ مفهومی است که شعر در حوزه ی ذهنی، کالبد شکافی معنایی می شود و سپس دریافت و قرائت های چندگانه و چندگونه از آن ارائه می شود:

" در کوچه، گوسفندم

در مدرسه، طوطی

در اداره، گاو

به خانه که می رسم سگ می شوم.

چوپانی از برنامه ی کودک داد می زند:

گرگ آمد! گرگ آمد!

و من کنار بخاری

شعر تازه ام را پارس می کنم.

( اکبر اکسیر)

چندگونه گی آدم " در کوچه، مدرسه، اداره و خانه" و چند لایه بودن زنده گی، در چهار ضلع هندسی اجبار و رنگ رنگ شدن آن ها، می تواند مفهوم چندگانه یی را در فلسفه ی بودن و جبرهستی مطرح کند و این درست همان قرائت یا دریافت چند لایه ی مفهومی از وجود شعر است که به نحوی، " واکنش مخاطب" در برابر " کنش شاعر " تلقی می شود.

باتوجه به این مسأله، شعر در فرایند کنش شاعر و واکنش مخاطب، به عنوان یک رابطه ی دوسویه میان شاعر و مخاطب مطرح است و عامل اصلی این رابطه، ایجاد حسآمیزی میان شعر و شعور مخاطب است.

پانوشت:

شعر در فرایند واکنش مخاطب به سه مرحله بخشبندی می شود: مرحله ی خواندن، فهمیدن و حس نمودن. برخی از شعرها در هنگام واکنش مخاطب به شعر با توجه به عنصر فهمی آن، بیشتر می شوند مانند شنیدن صوت موسیقی، در مرحله ی حسی که تنها ایجاد حالت می کنند و زبان – گاهی- از ارائه ی مفهوم آن در حوزه ی درک و دریافت عاجز است؛ اما برقراری رابطه ی حسی، بدون توجه به فهم متعارف، تا حد بیشتری می تواند جاذبه ایجاد کند.

به گونه ی مثال:

"ننگ تحقیق است تفتیشی که دارد فهم خلق

در تأمل هرکه واماند از یقین، بی شک گذشت "

" بیدل "

و یا:

" یک قدم راه است بیدل از تو تا دامان خاک

بر سرمژگان چو اشک استاده ای هشیار باش"

" بیدل "