رسیدن به آسمایی:12.2007 .01 ؛ تاریخ نشر در آسمایی :12.2007 .01
احسان الله سلام
کشمش نخود
لقمۀ فوق العاده
شخصی به مهمانی دوستش رفته بود. وقتی سفره پهن شد و پلوهای رنگارنگ چیده شدند، مهمان بعد از خوردن دوسه لقمه ، دستش راعقب کشید. میزبان با نگرانی پرسید:
ـ چرا عقب نشینی کردی؛ مگر برنج نمک نداشت یا دَم نگرفته بود؟
مهمان با ملایمت گفت:
ـ نام خدا، پلوت، فوق العاده دَم گرفته، اما متوجه دیگ و کاسه ات باشی که در پاکستان هم وضعیت، فوق العاده دَم گرفته است.
***
خراضطراری
دهقانی خرش را برای فروختن به بازاربرد. دوستی درراه برایش گفت:
ـ نا شکری نکن، از پا وقدم همین خریک لقمه نان نصیبت می شد، بعد از این چه خواهی کرد؟
دهقان گفت:
ـ توغافلی، خرکاری دریای علم است. بخواهی نخواهی ، حالامی فروشمش؛ هروقتی که حالت اضطراری در پاکستان از بین رفت، از پولش دوتا خر می خرم.
***
پلوسیاسی
ـ او زن، عقل داری یا نه، چرا پلوه ای قدرچرب پختی؟
ـ عجب! تمام عمر، پلوچرب، خورده خورده، ازشکمت آودان ساختی، امشو چتونُق می زنی!؟
ـ ایتو دلیل می گی، که آدم فکر می کنه در وزارت تجارت کارمی کنی. تو گنجشک کله، تا به حال خبرنداری که قانون اساسی پاکستان به حالت تعلیق درآمده!؟