رسیدن به آسمایی:12.2007 .16 ؛ تاریخ نشر در آسمایی :12.2007 .17

 

کاوه «شفق» آهنگ

مرد نمیرد به مرگ

 

شام روز سه شنبه یازدهم دسمبر سال جاری، حوالی ساعت دوازدهء شب قلب پرترانهء «ترانه ساز» سکوت ابدیت را زمزمه کرد.

یادآوری از کارنامه های هنری ترانه ساز در حوصلهء این مختصر نمی گنجد و بنده نیز صلاحیت این کار را ندارم. و امّا، هنرمند مربوط به یک ملت است و نه فقط در گرو اهل فن. من با علمیت ترانه ساز در فن موسیقی کاری ندارم؛ امّا، بعد از این که خبر مرگش را شنیدم، آهسته آهسته، آگاهانه متوجه ارزش هنری ترانه ساز شدم.

حد اقل چهل سال است که ترانه ساز در روز و روزمره گی نسل من جریان دارد. نسل من غمها، خوشی ها و عشق های خود را با آهنگ های ترانه ساز فریاد کرده است. « تو با منی، تو با منی» را احمدظاهر سرود؛ « گوش کن دلم به هر تپش تپش نام تو فریاد می کند» را سلما سرود؛ «هنوزم هنوزم به یاد من هستی» را استاد الطاف حسین سرود؛ «گریه می کنم به خدا» را احمد ولی سرود؛ و صدها آهنگ دیگر که ما از پگاه تا بیگاه آن ها را زمزمه کردیم و زمزمه می کنیم.

زمانی که مقاومت ملی مردم افغانستان در مقابل تجاوز روس آغاز یافت، شاه ولی ولی« ترانه ساز» برجسته ترین هنرمندی بود که با هنر و هنرمندی اش به فرهنگ مقاومت غنا بخشید و حق هنر را در برابر انسان و ملتش رسا و متین ادا کرد. این که ارزش این مقاومت را تیکه داران دین و سیاست ارزان فروختند، حرفیست جدا و امّا در همان مقطع زمانی آهنگ های ترانه ساز از یک خصوصیت بسیار ارزشمند برخوردار بود و آن این که پیامبرِ وجه مشترکِ ملتِ مهاجرِ افغانستان در قبال مقاومت و تجاوز روس در سراسر جهان شده بود. ترانه ساز هنر را در خدمت یک ارزش انسانی قرار داد که خود عملیست نهایت هنرمندانه.

زمانی هم که دلالان دین، برمقاومت، یهوداوار خندیدند و باورها را شکستند، ترانه ساز می سرود؛ امّا، دیگر متوجه می شدی که روحش ذوق آفرینش ندارد. پیرمرد شکسته بود. و امّا، چی باک؟! هنرمندی که بیش از چهل سال در قلب و روح ما زمزمه می شود و بر لحظه های ما عاشقانه می بارد، چه باک از پیری اش، از شکستش، حتّا از مرگش، که جوانیش جاودانه است؟!

ای دور ای محال

در عالم خیال

            تو با منی

            تو با منی

            تو با منی

زنده گی پربار و ماندگار هنری ترانه  ساز را به خودش، فامیلش و ملتش صمیمانه تبریک  عرض می کنم. خدایش بیامرزد.

***