بيرنگ كوهدامنى
خدا ، مسيح ، مريم
ا كوان ديو آمد و رستم نميرسد
سهراب گرد ، ميرد و مرهم نميرسد
پيغمبران ما ، همه گى از خدا جدا
پيغام به گوش خدا هم نميرسد
بايد كه بود هميز و بال فرشته گان
در بارگاه عرش تو ، آدم نميرسد
اى نوح ! در نگاه من ، آن دم كه شاعرم
توفان تو به قطرهء شبنم نميرسد
اى باغ پر درخت خدا ، در سپيده دم
تا شاخه هاى سبز تو ، دستم نميرسد
بنگر مسيح را كه چه مصلوب ميشود
هرگز خدا به مشكل مريم نميرسد
اى آسمان به دامن من سنگ حادثات
بسيارميرسد و كم نميرسد
لندن 2001
***
از مجلهء آسمایی- سال 2001